Tuesday, March 31, 2015

حسین میردامادی در مصاحبه با روز: وضعیت وخیم سراج میردامادی در زندان

حسین میردامادی از حرکت ترکش باقی مانده از چنگ ایران و عراق در بدن سراج الدین میردامادی و نیاز این روزنامه نگار و فعال سیاسی به جراحی خبر داده و می گوید که تاکنون اقدامی در این راستا صورت نگرفته و تقاضا و پی گیری خانواده او برای مرخصی و انجام جراحی نتیجه ای نداشته است.
او می گوید که در پاسخ به پی گیری ها به آنها گفته شده که صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه بخشنامه داده که به زندانیان سیاسی، مرخصی داده نشود.
سید سراج الدین میردامادی، روزنامه نگار، فعال سیاسی اصلاح طلب، عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و معاون ستاد انتخاباتی وزارت کشور در دولت سید محمد خاتمی است. او که پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ از فرانسه به ایران بازگشته بود، پس از بازجویی های مکرر روز شنبه، ۱۸ اردیبهشت سال گذشته بازداشت و به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی متهم شد.
آقای میردامادی به ۳ سال حبس تعزیری و ۲ سال ممنوع الخروجی محکوم شده و در حال حاضر در حال سپری کردم محکومیت خود در زندان است. این فعال سیاسی که جانباز جنگ ایران و عراق است به گفته خانواده اش وضعیت جسمانی خوبی ندارد.
حسین میردامادی، پدر سراج میردامادی و دایی آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در مصاحبه با روز درباره وضعیت فرزندش توضیح می دهد: سراج یک ترکش درشت در گردنش دارد که خیلی جای حساسی است، نزدیک نخاع است، ترکشی که از زمان جنگ باقی مانده و قبلا پایین تر بود ولی حرکت کرده و آمده بالا و خیلی وضعیت خطرناکی است اما متاسفانه هیچ توجهی نمی شود. فقط هم سراج نیست از مصطفی تاج زاده تا محسن میردامادی و سایر زندانیان سیاسی همه در چنین وضعیتی هستند هر کدام مشکلاتی دارند که هیچ توجهی نمی شود و آقایان به جای اجرای قانون و آئین نامه زندان هاُ لج و لجبازی می کنند.
او می افزاید: ما تقاضای مرخصی کردیم که ببریم بیمارستان و جراحی کنیم که موافقت نکردند گفتند لاریجانی بخشنامه داده که به زندانیان سیاسی مرخصی ندهیم. در حالیکه سراج می گوید اخیرا برای ایام عید هرچی مجرم اقتصادی و کلاهبردار و آدم خلاف بوده بدون اینکه خودشان درخواست کرده باشند مرخصی داده اند اما برای بچه های سیاسی نه. این وضعیت مملکت ماست کاری از دست ما بر نمی آید، دردمان را فقط به خدا می توانیم بگوییم وکسی نیست اینجا که حرف ما را بشنود و کمکی کند. 
آقای میردامادی به اعزام فرزندش از زندان به بیمارستان اشاره می کند و توضیح می دهد: خودشان تاکنون ۲ بار سراج را بدون هماهنگی برده اند بیمارستان، یک بار شهدای تجریش و یک بار هم بیمارستان امام که هر ۲ بار هم بدون اینکه کاری صورت بگیرد و حتی معاینه ای بشود به زندان برگردانده اند. حالا هم می گویند هفدهم باز می برند و ما امیدوار هستیم این بار واقعا مثل دفعات پیش رفتار نکنند. هماهنگی کنند و بگذارند درمان صورت بگیرد او نیاز به جراحی دارد. 
پدر سراح الدین میردامادی می گوید: با دستنبد و سرباز می فرستند بیمارستان از این اتاق به آن اتاق و جلوی مردم اینقدر سراج ناراحت می شود از این وضعیت، خب چرا اینکار را می کنند؟ از آن طرف جایی که ۱۸۰ نفر ظرفیت دارد ۴۴۰ نفر را ریخته اند در شرایط غیرانسانی واقعا، اینها ظلم است. الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم، این ممکلت با ظلم نمی ماند و اینها دشمن انقلاب هستند با این کارها به انقلاب دارند صدمه می زنند وقتی بچه جوانی را، محسن رحمانی را به جرم بلند کردن عکس میرحسین موسوی به ۷ سال زندان محکوم می کنند و می برند زندان، به چه کسی دارند خدمت می کنند؟ این کجای عدالت اسلامی است؟ یکی دو تا که نیستند ساجده عرب سرخی را ببینید، بقیه بچه های سیاسی را ببینید اینها چه جرمی داشتند؟ جز دلسوزی برای کشور و انتقاد؟ عجیب است در چنین وضعیتی روحانی هم هیچ کاری نمی کند. در حالی سکوت کرده که خودش این بچه ها را دعوت کرد که به کشور برگردند.
او با اشاره به انتقادات و مصاحبه های سراج الدین میردامادی می گوید: باید به خاطر شجاعتی که داشته و مصاحبه های منطقی و معقول و انتقادهای سازنده ای که کرده او را تشویق کنند نه اینکه بیندازند زندان. آن هم جایی که اصلا جایی برای خوابیدن نیست و توی راهرو می خوابد توی سرما و وضعیت آنجا. این بچه ها مریض اند سراج جانباز است برای این کشور جان اش را کف دست اش گرفته و رفته جبهه و ترکش هم از همین است در بدن اش که مانده. با او چنین رفتاری می کنند. چرا؟ شما مصاحبه ها و انتقادهای سراج را بیینید یکبار درباره محمدرضا رحیمی بوده که الان خودشان زندانی اش کرده اند بعد درباره محمود احمدی نژاد بوده که الان خودشان بدتر از سراج و دیگران او را نقد می کنند. سراج هر چی گفته به واقعیت پیوسته و حالا کجاست؟ توی زندان. ما به چه کسی این دردها را بگوییم؟
حسین میردامادی می افزاید: حتی رسانه ای اینجا نیست که صدای ما را بشنود درد ما را بشنود و بنویسد بعد به سراج می گویند چرا پدرت با رسانه های خارج از کشور مصاحبه کرده. چه بکنیم؟ باز خدا پدر شما را بیامرزد که تماس می گیرید و جویای حال ما و وضعیت سراج هستید. آیه ۱۹۸ سوره نسا می گوید خداوند افشاگری و بدگویی را دوست ندارد مگر اینکه ظلم باشد. این متن قرآن است. به ما ظلم شده و به قران عمل می کنیم بعد می گویند چرا مصاحبه کردید. یک جانباز را گرفته اند، زندانی کرده اند، زن و بچه اش را آواره کرده اند و چه ظلمی بالاتر از این؟ من واقعا تعجب می کنم از مراجع تقلید که چرا سکوت کرده اند؟ چرا نمی گویند خلاف شرع است؟ چرا نمی گویند این بچه ها به انقلاب خدمت کرده اند و آقایان به اسم اسلام و انقلاب تیشه به ریشه اسلام و انقلاب می زنند؟ اینها دوست نادان هم نیستند بلکه خود دشمن هستند دشمن انقلاب هستند و با اینکارها مردم را نسبت به انقلاب بدبین می کنند، بیایید یک رفراندوم بگذارید ببینید چند درصد مردم از عملکرد شما راضی هستند و چند درصد ناراحت؟ با دیکتاتوری و خفقان که نمی شود کشور اداره کرد. 
پدر سراج الدین میردامادی سپس با اشاره به مخالفت با مرخصی و جراحی این روزنامه نگار و فعال سیاسی می گوید: وثیقه گذاشته ایم گفتیم مرخصی بدهید بیاید جراحی کند و برگردد زندان، قبول نکردند آخر این چه وضعی است که رئیس قوه قضائیه اش بخشنامه میدهد نقض قانون می کند و می گوید مرخصی ندهید. چرا باید اینطور برخورد کنند؟ ما حتی تقاضا کردیم زندان اش را عوض کنند اصلا توجهی نکردند با دزد کشتی در سومالی و قاچاقچی و مفسد اقتصادی انداخته اند یک جا و جز سراج و ۲ - ۳ نفر دیگر بقیه همین هستند. بی گناه ترین شان همین سراج و بچه های سیاسی هستند که از هر حقوقی هم محروم هستند درحالیکه جز خدمت هیچ کار دیگری نکرده اند حالا نه جای خواب به او داده اند حتی در همان زندان و نه مرخصی می دهند و نه درمانی در وضعیت خطرناکش است. این کجای اسلام است؟ 
او با ابراز نگرانی از وضعیت سراج میردامادی می گوید: ما واقعا نگران ترکشی که در گردن سراج است هستیم. پاهای او در فرانسه عمل شد و فرانسوی ها که ادعای اسلام و .. ندارند و مسلمان نیستند تا فهمیدند مجروج جنگی است چقدر خوب کمک کردند اینجا اما در این مملکت اسلامی با جانباز جنگ چنان بدرفتاری می کنند که انگار دشمن است. واقعا اینها کی هستند؟ اینها را چه کسی روی کار آورده؟ این چه دستگاه قضایی است که ما داریم؟ آخر اسلام به ظلم سازگار است؟ چند قاضی مثل صلواتی گذاشته اند آنجا و چند عنوان تراشیده اند برای روزنامه نگاران، مثل نشراکاذیب و تبانی و اقدام علیه امنیت و نظام و .. و با این عناوین هر کاری دلشان می خواهد می کنند بدون اینکه شعورشان برسد این عنوان ها تطابقی ندارد. این اسلام است؟ کجا می خواهند برسند و بروند؟ این وضعیت تا کجا می تواند ادامه یابد آخر.. 

کشیدن دندان اتمی


کشیدن دندان اتمی

توافقی که به نفع حقوق ملی ما باشد، صورت نمی‌گیرد

توافقی که به نفع حقوق ملی ما باشد، صورت نمی‌گیرد

دکتر مصطفوی می‌گوید: «با ساختاری که جمهوری اسلامی دارد، نمی‌شود قراردادی بسته شود که به نفع حقوق ملی مردم ایران باشد. رژیم از آغاز مساله هسته‌ای به عنوان ابزار سیاسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرد.»
مهران مصطفوی استاد دانشگاه و تحلیل‌گر سیاسی معتقد است که با ساختاری که جمهوری اسلامی دارد، قراردادی در زمینه هسته‌ای بسته نمی‌شود که به نفع حقوق ملی مردم ایران باشد. وی هدف از مذاکرات را این می‌داند که رژیم ایران نمی‌تواند به برنامه خود ادامه دهد و می‌خواهد با مذاکره، نظام را بازشناسی و تثبیت کند. آقای مصطفوی شرایط توافق را با شرایط زمان پذیرش قطع‌نامه ۵۹۸ مشابه دانسته و می‌گوید اگر آن‌جا آقای خمینی جام زهر را سر کشید، آقای خامنه‌ای نه کاریزما و نه جرات سرکشیدن جام را دارد و بنابراین می‌خواهد آن را قطره قطره بنوشد.
دکتر مهران مصطفوی استاد دانشگاه پاریس، کارشناس مساله هسته‌ای و تحلیل‌گر سیاسی، معتقد است که جمهوری اسلامی برنامه هسته‌ای خود را با اهداف امنیتی -یعنی ساخت بمب یا رسیدن به جایی که بشود هر زمان بمب اتمی ساخت- آغاز کرد اما از سال ۲۰۰۲ و پس از افشای آن در جامعه جهانی، نتوانست به این کار ادامه دهد.
وی در مصاحبه با روزنامه‌نگاران برنامه روبه‌رو، گفت: «اول مشخص کنم که غنی‌سازی کوچک‌ترین ربطی به مساله استفاده از انرژی هسته‌ای برای پزشکی و کشاورزی ندارد. غنی‌سازی یا به کار سوخت رآکتورهای هسته‌ای می‌آید یا ساخت بمب. دو شرط باید باشد تا غنی‌سازی مقرون به صرفه باشد. یک این‌که کشوری اورانیوم زیاد داشته باشد و وارد کننده نباشد یا مسلط باشد بر کشورهایی که اورانیوم دارند. مثل فرانسه که ارتش‌اش در آفریقاست. ایران هیچ‌کدام از این‌ها را ندارد.
دوم، آن کشور حداقل باید ۱۰ رآکتور هسته‌ای داشته باشد. شما برای دوخت یک کت و شلوار، چرخ خیاطی حرفه‌ای نمی‌خرید. کشوری که تنها یک رآکتور در بوشهر دارد و سوخت آن را هم اجبارا حداقل برای ۱۰ سال روس‌ها تامین می‌کنند، چرا باید چنین سرمایه‌های عظیمی را صرف غنی‌سازی کند؟ جواب ساده است. رژیم ایران در آغاز جریان هسته‌ای به دنبال استفاده از آن برای موارد امنیتی بود و هدفش تولید انرژی نبود.
از سال ۲۰۰۲ ایران مجبور شده این برنامه را کنار بگذارد اما از آن‌جا که نمی‌خواهد این واقعیت را بگوید و دوم آن‌که می‌خواهد به نحوی در مذاکرات از آن استفاده کند، به غنی سازی ادامه می‌دهد. سانتریفیوژ‌های الان ایران مصرف برق‌شان ۳۵ برابر مصرف سانتریفیوژهای کشورهای پیشرفته است. حال شعاری داده‌اند و نمی‌خواهند عقب بنشینند چون اگر بپذیرند، برایشان هزینه‌های بسیاری دارد».
این استاد دانشگاه و تحلیل‌گر سیاسی ادامه داد: «فقط هم در مورد مساله غنی‌سازی نیست. درباره مساله رآکتورهای آب سنگین اراک، چرا آب سنگین است؟ چون تنها رآکتورهایی که از اورانیوم طبیعی استفاده می‌کنند، رآکتورهای آب سنگین هستند. اورانیوم طبیعی در این رآکتورها بعد از یک سال تبدیل به پلوتونیوم می‌شود و پلوتونیوم برای ساخت بمب استفاده می‌شود. کدام کشور این همه هزینه می‌کند برای غنی‌سازی و بعد رآکتوری می‌سازد که سوخت آن اورانیوم غنی‌شده نیست؟ غنی‌سازی در ایران هیچ‌گونه توجیهی ندارد و رآکتور آب سنگین به آن بزرگی در اراک هم متاسفانه هیچ توجیهی ندارد».
مهران مصطفوی درباره مذاکرات هسته‌ای گفت: «اصولا از دید من با ساختاری که جمهوری اسلامی دارد، نمی‌شود قراردادی بسته شود که به نفع حقوق ملی مردم ایران باشد. زیرا جمهوری اسلامی در آغاز از مساله هسته‌ای به عنوان ابزار سیاسی برای پیشبرد اهداف خود استفاده کرد. این اهداف زمانی برای ساخت سلاح هسته‌ای بوده و الان برای مذاکره و بازشناختن و تثبیت رژیمش در دراز مدت است.
الان هم پای میز است چون دیده که نمی‌تواند ادامه بدهد. بسیار شبیه جنگ ایران و عراق است. اما به علت اینکه هدف از ادامه جنگ، تثبیت حاکمیت بود و می‌خواستند از جنگ به عنوان ابزار سیاسی در بیرون و داخل ایران استفاده کنند، تا جایی ادامه دادند که خودشان را در جایی دیدند که دیگر امکان ادامه وجود نداشت و آقای خمینی جام زهر را سر کشید. الان هم آقای خامنه‌ای دارد جام زهر را سر می‌کشد اما نه کاریزمای آقای خمینی را دارد و نه جرات او را که جام را یک باره سر بکشد. دارد به صورت قطره‌ای سر می‌کشد».
وی ادامه داد: «اگر توافق هم صورت بگیرد ایران هم باید به غربی‌ها امتیاز بدهد هم به روس‌ها. این منافع مردم ایران را تامین نمی‌کند. اصولا از دید من راه حل مساله هسته‌ای باید از داخل ایران شروع بشود. یعنی از طریق مردم ایران. با ساختاری که این رژیم دارد ما نمی‌توانیم به راه حل های پایدار و جدی و دراز مدت که حقوق مردم را تامین کند، دست بیابیم. با بمب اتمی نمی‌توان امنیت ملی را تامین کرد. هیچ چیزی غیر از حاکمیت مردم، آزادی و دموکراسی به ایران امنیت نمی‌دهد و این چیزی است که رژیم هر روز از آن دورتر و دورتر می‌شود».
ویدئوی این گفتگو را می‌توانید در شبکه اندیشه و فیس‌بوک خودنویس مشاهده کنید

آزاد نشدن تکریت و ترکیدن حباب قاسم سلیمانی بروز طوفانی داعش و فتح آسان موصل از دسته‌گل‌هایی است که حضور طولانی سلیمانی در عراق به بار آورد

آزاد نشدن تکریت و ترکیدن حباب قاسم سلیمانی

بروز طوفانی داعش و فتح آسان موصل از دسته‌گل‌هایی است که حضور طولانی سلیمانی در عراق به بار آورد

صرف‌نظر از شدت فاصله مواضع و عمل‌کرد قاسم سلیمانی از انسانیت و معنویت، وی دارای نبوغ نظامی نیست و در روش‌های نظامی غیرمتقارن و از برخی جهات ناسالم، مهارت‌هایی کسب کرده است.
یک ماه از آغاز عملیات بزرگ آزادسازی تکریت می‌گذرد اما علی‌رغم ادعاهای اولیه، هنوز تلاش‌ها برای بیرون راندن نیروهای داعش به نتیجه نهایی نرسیده است. در اصل از نیمه‌های عملیات نوعی بن‌بست در پیشروی ارتش عراق و نیروهای شبه‌نظامی شیعی و محلی همسو ایجاد شد. چنین توقفی باعث شد تا ارتش آمریکا نیز وارد شده و به بمباران هوایی مواضع داعش در زادگاه صدام حسین بپردازد. این اتفاق نوعی تغییر کیفی در علمیات بوجود آورد.
در ابتدا طراحان عملیات مدعی شدند که بدون پیشتیبانی نیروهای نظامی آمریکا و ائتلاف ضد داعش صرفا با تکیه بر ارتش عراق، اقلیم خود مختار کردستان و نیروهای شبه نظامی شیعه و کمک مستشاری و لجستیکی حکومت ایران می‌خواهند کار را جلو ببرند. اما وقتی به مانع برخوردند در سیاست اولیه تجدید نظر کردند و خواهان کمک نظامیان آمریکائی شدند.
ژنرال تری، فرمانده نیروهای نظامی آمریکایی که ماموریت برخورد با داعش را دارند، طی بیانیه‌ای با پذیرش درخواست فوق هدف از گسترش عملیات نظامی آمریکا در اقلیم عراق را چنین اعلام کرد: «این عملیات برای هدف قرار دادت نقاط قوت و مراکز اصلی قدرت داعش طراحی شده است تا کمترین تلفات انسانی، قربانی شدن شهروندان غیر نظامی و تخریب های ناخواسته تاسیسات غیر نظامی بدست آید.  این اقدام باعث می شود ارتش عراق تحت فرماندهی فرماندهان خود توانایی بیشتری در شکست دادن داعش بدست آورد.»
پیشتر ارتش آمریکا در زمینه ارائه اطلاعات نظامی با ارتش عراق همکاری می‌کرد. در هفته‌های گذشته مدیران ارشد نظامی و امنیتی آمریکا نسبت به گسترش تحرکات شبه نظامیان شیعه که تحت هدایت مقامات ارشد نظامی ایران و بخصوص سپاه قدس هستند، حساسیت نشان داده‌اند. ازاین‌رو فرماندهان نظامی آمریکا  ابتدا از مشارکت مستقیم در عملیات به دلیل اتکاء دولت عراق به جمهوری اسلامی ایران اکراه داشتند. به نظر آنها شکست داعش اگر همراه با قدرت گرفتن این نیروها در عراق باشد آنگاه مشکل درگیری‌های فرقه‌ای و بی‌ثباتی در عراق حل نخواهد شد.
در نتیجه  مقام‌های ارتش آمریکا شرط پذیرش مشارکت در عملیات یاد شده را خروج نیرو های ایرانی و شبه نظامیان شیعه عراق قرار دادند. همچنین از دید مقام‌های ارشد پنتاگون همکاری نظامی با حکومتی  که اهداف متعارض یا آمریکا در منطقه و جهان دارد قابل قبول نیست. در مقابل  نیرو های شبه نظامی شیعه نیز اعلام کردند به دلیل حضور  نیرو های آمریکایی از حضور در عملیات انصراف داده اند. معین الکاظمی سخنگوی شبه نظامیان شیعه، مشارکت نظامیان امریکایی را باعث صدمه و آسیب جدی دانست و مدعی شد گروه‌هایی چون عصائب اهل حق، شاخه نظامی مقتدی صدر و کتائب حزب الله که اکثریت نیروهای فوق را تشکیل می‌دهند از عملیات کناره‌گیری کردند. از نظر او بدون کمک ارتش آمریکا تصرف تکریت و آزاد سازی اماکن پذیر بود. اما وی توضیح نمی‌دهد اگر چنین توانی وجود داشت چرا عملیات با بن‌بست و وقفه مواجه شده بود و قدرت پیشروی را از دست داده بود.
اما بحث اصلی در این مطلب تاثیر رویداد فوق در آشکارسازی توان و موقعیت واقعی سردار قاسم سلیمانی است که عملا رهبری شبه نظامیان شیعه را بر عهده داشته و هدایت عملیات نیروهای نظامی عراقی اعم از ارتش و کردها با فعالیت‌های مستشاری ارشد او صورت می‌گیرد. برآورد‌ها در خصوص تعداد شبه نظامیان شیعه متفاوت است اما به نظر می رسد عددی بین ۱۵ تا ۳۰ هزار نفر باشند.
در حالی که نیروهای داعش مستقر در تکریت چند هزار نفر بیشتر نمی‌شوند، اما قاسم سلیمانی در زمین‌گیر کردن این گروه، علی‌رغم برتری چشمگیر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی و اطلاعاتی موفقیت نیافت و ناگزیر از رهبری عملیات کناره‌گیری کرد.
شاید عده‌ای این بحث را مطرح کنند که ویژگی چریکی داعش رویارویی با آن را از طریق ارتش کلاسیک دشوار می‌سازد. اما در پاسخ باید گفت نیروی اصلی تحت رهبری قاسم سلیمانی شبه نظامیان شیعه هستند که آنها هم مشی چریکی دارند. توانایی اصلی سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس در عملیات های نامتقارن نظامی است.
طولانی شدن عملیات آزاد سازی تکریت نشان داد برخلاف تبلیغات گسترده قاسم سلیمانی یک ژنرال نظامی کارکشته و یا ابر چریکی در عملیات های رهایی بخش نیست، بلکه یک نیروی نظامی متوسط است که توانایی اصلی وی در کارهای تخریبی و ایجاد سلول‌های نا آرام‌ساز با قابلیت اقدامات مخفی  خراب‌کارانه است. همچنین قساوت  وبی رحمی  در نابود کردن طرف مقابل  نیز دیگر قابلیت شاخص وی است که آشکارا خصلت منفی دارد. این  ویژگی  وجه مشترک فرماندهان ارشد کنونی سپاه و نقش آفرینی سازمان یافته آنها در راه اندازی و حفظ ماشین ارعاب و سرکوب خشن است.
قاسم سلیمانی از مهره‌های مهم ساختار سرکوب و تثبیت استبداد دینی در دو دهه‌ی اخیر بوده و در ساختاری که خامنه‌ای مهیا کرده، رشد کرده است. او در میدان جنگی گسترده و علنی مهارت خاصی ندارد و در قالب شیوه‌های  خراب‌کاری و عملیات‌های پنهان اطلاعاتی توانسته موقعیت سپاه قدس را ارتقاء بخشد. در واقع نیروی نظامی که وی در منطقه خاورمیانه گسترش داده است یک ارتش کلاسیک نیست، بلکه یک گروه شبه پارتیزانی است که قابلیت اقدام در چارچوب عملیات نامتقارن و شیوه‌های غافل‌گیری و کمین مخفیانه را دارد. وجه تمایز مشخصی بین تکنیک‌های نظامی مورد نظر قاسم سلیمانی با  تعریف مصطلح در دنیا از تروریسم وجود ندارد.
وی در استفاده از خشونت ناموجه و سرکوب حقوق بنیادی انسان‌ها و حق حیات، قائل به محدودیت نیست. بی‌شک یکی از مسوولان  جنایت‌های جنگی و فاجعه انسانی سوریه که منجر به کشته شدن بیش از دویست هزار نفر شده است، قاسم سلیمانی است. او در دوران اصلاحات نیز از جمله فرماندهان نظامی بود که به تهدید جنبش اصلاح‌طلبی و همچنین سید محمد خاتمی پرداختند.
ممکن است عده‌ای بگویند فعالیت های سلیمانی از منظر تامین امنیت عراق، جلوگیری از ناامن شدن مرزهای غربی کشور، ممانعت از گسترش و تثبیت تروریست‌های تکفیری در این کشور و متوقف کردن  کشتار بی‌رحمانه مردم عراق ارزشمند است. در پاسخ باید گفت اصل رویارویی سلیمانی با داعش و نیرو‌های سلفی افراطی امر مثبتی است، به شرط اینکه در پایان کار جای داعش با امثال او و شبه نظامی‌های افراطی شیعه عوض نشود که در آن صورت تغییر بنیادین و ماهوی صورت نگرفته  وفقط مهره ها جابجا شده‌اند.
فراموش نباید کرد که بعد از سقوط صدام عملا رهبری سیاسی و نظامی ایران درعراق با قاسم سلیمانی بوده است. در دوره نخست وزیری نوری المالکی، وی نقش مهمی در سیاست‌گذاری عراق داشت. بروز طوفانی داعش و فتح آسان موصل از دسته گل‌هایی است  که حضور طولانی سلیمانی در عراق به بار آورد. ظهور داعش بی‌ارتباط با شیعه‌گرایی در دولت و حکمرانی عراق نبوده و نیست. درگیری سلیمانی و شبه نظامیان افراطی شیعه در عراق با داعش اگر به تضعیف متقابل آنها و دور شدن رویکرد ایدئولوژیک  و افراطی‌گری از حکومت و جامعه عراق شود امر مفیدی است نه اینکه یکی جایگزین دیگری شود در این صورت چرخه معیوب خشونت  وافراطی گری در عراق به پایان نمی‌رسد.
البته تکیه‌گاه اصلی این مطلب پرداختن به پیشینه و اقدامات قاسم سلمانی نیست. بلکه آشکار سازی گزافه گویی ها و بزرگ نمایی‌هایی است که برای او انجام می‌شود. بخش مسلط قدرت که بعد از سقوط احمدی‌نژاد در ارائه یک چهره و یا الگوی مطلوب به جامعه از جمع ولایی‌ها درمانده شده است، اینک بزرگ کردن سلیمانی و صورت‌بندی کاذب از وی به عنوان یک قهرمان را دنبال می‌کند تا با سوء استفاده از احساسات ناسیونالیستی از او یک ابرمرد بسازد.
 اما عملیات تکریت دستان خالی او را نشان داد که شخصیت واقعی وی چقدر با شخصیت کاذب برساخته  تفاوت دارد. البته در این بزرگ‌نمایی‌ها رسانه‌های غربی نیز نقش فعالی دارند. معلوم نیست این اقدام آنها عملی با برنامه است یا تحت تاثیر تحولات منطقه و پروژه بزرگ‌نمایی قاسم سلیمانی قرار گرفته‌اند. بر خلاف تصور و محاسبات حکومت، همراه شدن رسانه‌ها و گروه‌های غربی با «رمبو»سازی از قاسم سلیمانی در نهایت نتیجه منفی برای آنها در بردارد. وقتی سناریوی قهرمان بزرگ ایرانی و قدرت نامحدود وی در خاور میانه تکمیل گشت، آنگاه در سکانس پایانی این قهرمان ساخته شده به  سند محرز دخالت ایران در خاور میانه تقلیل یافته و صحنه‌های تشویق به ناگاه به صحنه محاکمه تغییر می‌یابد.
در کل، صرف‌نظر از شدت فاصله مواضع و عملکرد قاسم سلیمانی از انسانیت و معنویت، وی دارای نبوغ نظامی نیست و در روش‌های نظامی غیر متقارن و از برخی جهات ناسالم مهارت‌هایی کسب کرده است. کناره گیری وی از عملیات آزادسازی تکریت، فرصتی بود تا حباب چهره کاذبی که او  ساخته شده بود بشکند و قامت واقعی وی عریان گردد.