Sunday, January 30, 2011

قیام و انقلاب درمنطقه

قیام و انقلاب درمنطقه


جنبش زیر خاکستر درایران





با هر شعله حریق قیام مردمی در کشورهای عربی، حاکمیت کودتائی ایران در سر درگمی بیشتری فرو رفته و بر سر چند راهه توجیه سرکوب مردم معترض به کودتای 22 خرداد و "فتنه" اعلام کردن آن، و اکنون تائید قیام خیابانی و یا همان "فتنه" توسط مردم مصر و تونس و اردن و یمن گیر می کند.



موضع گیری های خنده دار مقامات و ارگان ها و مطبوعات تابع اتاق فرمان ستاد کودتا، به یک مضحکه تبدیل شده است.



خبرگزاری "ایرنا" که به زیر مجموعه احمدی نژاد تبدیل شده، روز گذشته مدعی شد که برای حریق و چپاول و آتش سوزی در قاهره، از اسرائیل کماندو وارد مصر شده است.



این درحالی است که حسنی مبارک و حزب نیمه نظامی او باندازه کافی اوباش برای اینگونه اقدامات دراختیار دارد. همانگونه که کودتاچی های 22 خرداد شبکه اوباش مداحان و لباس شخصی ها و بسیجی های چماقدار را دراختیار داشت و همان کاری را در تهران و برخی های ایران کرد که حالا می گویند کماندوهای اسرائیل در قاهره می کنند!



درک این مسئله بسیار ساده است که کافی است یک اسرائیلی در خیابان های قاهره و اسکندریه به چنگ مردم بیفتد تا وحشت دولت اسرائیل از آنچه در مصر می گذرد، صد چندان شود.



روزنامه کیهان، همچنان مشغول حزب الله سازی در تونس و قاهره است. البته در ستاد کیهان و برای آرام کردن آقا و فریب بسیجی ها وحزب اللهی های مسئله دار شده!



احمدی نژاد، روز گذشته خود را به مجلس رساند و در آنجا سخنرانی کرد. بی آن که جرات کند در باره قیام مردم مصر و تونس و بقیه کشورهای عربی سخن بگوید. یگانه جمله ای که او گفت و قابل تفسیر است آنست که "از اول فروردین قیمت ها کاهش خواهد یافت!"



همین جمله کافی است تا حدس زده شود که بزرگترین بحث در پشت صحنه حکومتی، وحشت از گرانی و شورش است و حتی در دیدار غیر علنی احمدی نژاد با مجلسی ها، بحث همین بوده و به همین دلیل احمدی نژاد گفت: نگران نباشید قیمت ها کاهش خواهد یافت.



روی دیگر سکه این سخن احمدی نژاد عقب نشینی از اجرای طرح هدفمند کردن یارانه هاست. مسئله ای که بی شک آن نیز در پشت صحنه گرهی ترین بحث است.



این احتمال نیز قوی است که حاکمیت کودتائی در این خیال و آرزو باشد که دولت های اسلامی در قاهره و تونس و اردن تشکیل شده و با جمهوری اسلامی متحد شوند.



این خواب و خیال، حتی اگر دولت هائی مرکب از احزاب اسلامی در این کشورها تشکیل شود نقش برآب است، زیرا خواست مردمی که به پا خواسته اند اسلام سرکوبگر و ارتجاعی نیست. آنها که در قاهره زندگی کرده اند میدانند که دراین کشور قوانین ارتجاعی عملا حاکم است. بویژه علیه زنان. بنابراین، ریشه قیام مردم نیاز به حاکمیت ارتجاع مذهبی نیست. دراینصورت متحدی برای جمهوری اسلامی کنونی در انتظار حاکمیت نیست. حداکثر اسلامی که حاکم شود، همان است که در ترکیه حاکم است که چند میدان مشق با جمهوری اسلامی فاصله دارد. بدین ترتیب، باید در انتظار حکومت های ملی و مترقی در کشورهائی که به قیام عربی پیوسته اند بود. با اکثریتی سنی که سنخیتی با شیعه ایران ندارد.



این تبلیغ که قیام کنونی در کشورهای عربی، تحت تاثیر انقلاب 32 سال پیش ایران است نیز، تبلیغی ارزان و بی پشتوانه است. نسلی که در خیابان های قاهره و تونس و اردن و مراکش و یمن است، زیر 30 سال دارد و اگر چیزی از ایران هم در ذهن داشته باشد جنبش سبز است که اتقاقا تشابهات مشترکش با جنبش سبز بسیار است. همانگونه که تشابه سرکوبگری حکومت مصر با سرکوبگران جمهوری اسلامی زیاد است.



می ماند اسرائیل و آینده روابطش با کشورهای که در آنها مردم علیه دولت های مستبد و وابسته قیام کرده اند. اسرائیل نیز پیش از آن که از دولت های آینده و بر آمده از قیام و انقلاب مردم در همسایگی اش نگران باشد، باید نگران سرایت این قیام به داخل خود اسرائیل و آغاز فصل تازه و بکلی متفاوت با گذشته در اسرائیل باشد!

حسن شایانفر

حسن شایانفر


آن که اعتراف می گرفت

در بستر مرگ "لال" شد!




حسن شایانفر مسئول مرکز پژوهش‌های موسسه کیهان و از اعتراف گیرهای دهه 60 زندان ها، سکته کرده و قدرت تکلم خود را از دست داد.



شایانفر اولین بار در دهه 60 در کمیته مشترک – زندان توحید- دیده شد. شماری از رهبران و کادرهای حزب توده ایران پس از مدت ها شکنجه های سخت و طولانی برای تماشای مصاحبه های تلویزیون نورالدین کیانوری به سالن طبقه سوم زندان توحید آورده شدند و در آنجا با حسن شایانفر و حسین شریعتمداری روبرو شدند که گردانندگی مصاحبه را عهده دار بودند. درخلال مصاحبه، کیانوری دبیراول حزب توده ایران، چند بار دست چپ خود را که بر اثر شکنجه علیل شده بود به زحمت جابجا کرد. برادر حسن دستور قطع فیلمبرداری را داد و با تهدید به کیانوری دستور داد به هیچ وجه سعی نکند دستش را تکان بدهد.



د رپایان فیلمبرداری، برادر حسین در باره پایان مارکسیسم برای حاضرین سخنرانی کرد.



حسین شریعتمداری همراه با حسن شایانفر و فردی بنام "سجاد" بازجوی ویژه احسان طبری بودند.



حسن شایانفر در سال 1363 بخش فرهنگی زندان قزلحصار را دایر کرد و با نام مستعار"معصومی" تواب سازی را شروع کرد. او به بهانه بحث با اغلب زندانیان از نزدیک آشنا شد و فهرستی تهیه کرد که بعدها بعنوان یکی از اسناد برای کشتار تابستان 67 مورد استفاده قرار گرفت.



درکیهان همه او را حاج آقا صدا می زدند. او هم مانند چهره های پنهان که جمهوری اسلامی را در پشت صحنه می گردانند، نه عکس می گرفت و نه مصاحبه می کرد. آدم‌هایی مثل او همه جا هستند و هیچ جا نیستند. برخی چون مجتبی ثمره هاشمی پنهانند تا دولتشان مصدر قدرت شود. کسانی هم مانند اصغر حجازی منشی مخصوص رهبر جمهوری اسلامی و برادر حسن که نقش مهم امنیتی دارند، همیشه پنهانند.



نام حسن شایانفر در دوران قتلهای زنجیره ای چند بار در مطبوعات وقت مطرح شد، اما چهره او همچنان پنهان ماند.



مازیار رادمنش پس از خروج از ایران نوشت: "با روی کار آمدن مهدی نصیری 25 ساله بعنوان سردبیر کیهان و بحرانی که پس از او به وجود آمد، گروهی از دفتر سیاسی سپاه که بخشی از آنها مانند حسن شایانفر و حسین شریعتمداری مدتی را در بازجویی های اوین گذرانده بودند به کیهان آمدند تا آن روزنامه را به روزنامه ای برای مواجهه با مخالفان حکومت بخصوص روشنفکران تبدیل کنند. حسین شریعتمداری مدیر مسوول کیهان شد، صفار هرندی معاون مدیر مسوول و سردبیر کیهان شد و حسن شایانفر رئیس "مرکز پژوهش های کیهان". این دفتر که در واقع "بخش اطلاعات ویژه روشنفکران" است؛ برای همه اهل فکر و قلم پرونده ای تدارک دیده است.



تهیه مطالب متعدد تحت عنوان "نیمه پنهان" که بعد ها بصورت کتاب منتشر شد و تاکنون بیشتر از سی جلد آن به بازار آمده و منبع تغذیه خبرهای ویژه کیهان است، توسط مرکز تحت نظارت شایانفر تهیه شد. این خبرها، بتدریج تبدیل به پرونده و سپس برای عملیاتی شدن ـ دستگیری یا ترور ـ به سازمان های مربوطه، ارسال می شد.



شایانفر در سالهای پس از انتخابات دوم خرداد، مسئولیت پرونده سازی برای اهل قلم و مطبوعات را برعهده گرفت و به مرکز پرونده سازی علیه مطبوعات و روزنامه نویسان تبدیل شد. این پرونده ها را برای اقدام دراختیار قاضی مرتضوی و اداره معروف به "منكرات" گذاشته می شد.



او كه از شاگردان سعید امامی بود، در سخنرانی خود در كنگره حزب الله كه درواقع كنگره آمادگی برای حضور درانتخابات ریاست جمهوری آینده بود، وعده "قتل درمانی” در جمهوری اسلامی را داد و گفت:



"در بخش‌های مهم حاكمیت دو بینش كاملا متفاوت نسبت به مسائل در تقابل هم وجود داشته و دارد كه در طول این سال‌ها مشكلات جدی را ایجاد كرده است. متاسفانه جریانی كه استحاله شده و با بیرون از مرزها پیوند خورده است، در حال فعالیت مستمر است، كه اگر جلو آن گرفته نشود، قطعا با مشكلات بسیار جدی روبه‌رو خواهیم شد. ما امروز شاهد هستیم كه همان دیدگاه غیرارزشی و مخالف نظام در عرصه‌ی فرهنگ به شدت فعال است و بودجه‌های دولتی را برای حاكم‌شدن در جامعه در اختیار دارد. جریانی كه به دروغ می‌خواست در عرصه‌ هنر و فرهنگ معاندان با نظام را جذب كند، خود جذب آنان شد و ما امروز شاهد موضع‌گیری‌ها و نوع رفتار مسوولان فرهنگی همگام با معاندان نظام هستیم. تا این جریان وجود دارد و پشتوانه‌ی دولتی را با خود دارد، نمی‌توان انتظار رفع مشكلات فرهنگی را داشت و این وظیفه‌ی نیروهای حزب‌الهی است كه این جریان را بهتر بشناسند و جلو آن بایستند."



پروند ه های معروف به" سینماگران"، " نوار سازان"،" پورزند" و " روزنامه آسیا" ازمعروف ترین پرونده هائی است که تحت هدایت حسن شایانفرکلید خورد و سبب تعطیلی دهها نشریه ؛ زندانی شدن و فرار عده زیادی شد.


راه توده 303 11 بهمن ماه 1389

مقایسه ها ناگزیر است و نتیجه ها ناگزیرتر!

عکس اول از اطراف میدان التحریر قاهره است و عکس دوم از خیابان انقلاب تهران. یگانه تفاوت، شمار بیشتر چماق بدستان جمهوری اسلامی درمقایسه با چماق بدستان حسنی مبارک در مصر است. این صحنه ها و مقایسه آنها با یکدیگر، به ادعای امام جمعه دروغگو و متقلب تهران "احمد خاتمی" تداعی کننده انقلاب 57 است، یا کودتای 22 خرداد و سرکوب مردم معترض؟ عوامل حزب الله لبنان که در تهران و در سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران حضور دارند در کودتای 22 خرداد و سرکوب مردم نقش داشتند و این همکاری برای سرکوب مردم بی سلاح ایران، ننگی است بر پیشانی کودتاچی ها و حزب الله لبنان که دشوار بتوان تصور کرد به آشتی میان ملت ایران و حزب الله لبنان بیانجامد. حساب سرکوبگران داخلی هم که معلوم است. بنابراین، خبرگزاری ایرنا بیهوده تلاش می کند کماندوی اسرائیلی به قاهره اعزام کند تا بلکه نقش چماقداران و سلاح بدستان حزب الله لبنان در خیابان های تهران را توجیه کند!



دشمنان شاه اردن و حسنی مبارک چند سال کار کرده بودند؟

دشمنان شاه اردن و حسنی مبارک چند سال کار کرده بودند؟


هوای جهان را

مثل هوای تهران می کنیم!

احمدی نژاد: مقداری از بنزین‌ مان را به کشورهای دیگر صادر می کنیم تا بفهمند که ما در تولید بنزین هم به خودکفایی رسیده‌ایم./آفتاب



عبد‌النبی نمازی، امام جمعه کاشان: بهترين و مترقي‌ترين نظام سياسي، نظام سياسي ولايت فقيه است./فارس



صفايي، رئيس عقيدتي سياسي ستاد فرماندهي كل قوا: دشمن بر روي فتنه سال گذشته 20 سال كار كرده بود./فارس



احمد خاتمي، عضو مجلس خبرگان رهبري:حوادث امروز جهان عرب پس‌لرزه‌هاي انقلاب اسلامي است./فارس



مرتضي تمدن، استاندار تهران:جشن دهه فجر امسال، جشن به زباله دان سپردن سران فتنه خواهد بود./ایسنا

عطر خوش آزادی در تونس!

در منطقه سلفچگان

در منطقه سلفچگان


مجتبی خامنه ای

6 هزار خودرو وارد ایران کرد



سلام- طی یک برنامه هماهنگ شده، حدود ۳ هفته پیش منطقه آزاد تجاری سلفچگان برای 24 ساعت واردات خودرو را بدون پرداخت گمرکی آزاد اعلام کرد. طی همین مدت مجتبی خامنه ای اقدام به وارد کردن6 هزار دستگاه خودرو کرد که با توجه به متوسط قیمت خودروی وارداتی که حدود 40 میلیون تومان است، سودی معادل 240 میلیارد تومان نصیب ایشان شد. این معافیت که در سکوت اعلام شده بود بعد از24 ساعت در سکوت هم لغو شد.

منتظر نظر دادستان کل بودیم، قرار اعدام نبود

خانواده و وکیل زهرا بهرامی که هنوز از شنیدن خبر اعدام این زندانی سیاسی در بهت هستند در مصاحبه با "روز" اعلام کردند منتظر اطلاع از نظر نهایی دادستانی کل کشور درباره حکم صادره برای خانم بهرامی بودند و اجرای حکم اعدام به آنها ابلاغ نشده بود.




بنفشه نایب پور و قاسم نجفی، دختر و داماد خانم بهرامی به "روز" گفتند که دولت هلند برخلاف قولی که به خانواده آنها داده بود هیچ کمکی نکرده و عملا در قضیه خانم بهرامی کوتاهی کرده است.



وزیر خارجه هلند روز گذشته در اعتراض به اعدام زهرا بهرامی اعلام کرد که تمامی روابط دیپلماتیک هلند با ایران قطع می‌شود و این کشور تصمیم دارد تا در این رابطه اقدامات بیشتری انجام داده و اقدام‌های دیگری را نیز در چارچوب اتحادیه اروپا مطرح کند.



اما خانواده خانم بهرامی می گویند این قضیه مصداق نوشداروی بعد از مرگ سهراب است و دولت هلند برای نجات جان خانم بهرامی که شهروند هلند است هیچ اقدام جدی صورت نداده است.



آنها گفتند که امروز برای تحویل پیکر خانم بهرامی به زندان اوین و دادستانی مراجعه خواهند کرد و نمی دانند که آیا جسد او را تحویل خواهند داد یا نه.



ژینوس شریف رازی، وکیل خانم بهرامی نیز که در حیرت از شنیدن خبر اعدام موکلش بود به "روز" گفت که خبر اعدام موکلش رادر رسانه ها دیده" پرونده موکلم در دادگاه انقلاب مفتوح است و هنوز به اتهامات سیاسی او رسیدگی نشده و من نمی دانم چگونه او را اعدام کردند".



زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی است که در پی وقایع عاشورای سال گذشته و در تهران بازداشت شد. او براساس حکم شعبه 15 دادگاه انقلاب، به اتهام نگهداری مواد مخدر، محکوم به اعدام و مصادره اموال شده و پرونده دیگرش که در آن متهم به محاربه شده همچنان باز است.



نگذاشتند آخرین حرفهای مادرم را بشنویم



خانم بهرامی روز گذشته در بی خبری مطلق خانواده و وکلایش در حالی اعدام شد که به گفته دخترش، اتهامات منتسب به او را رد کرده و در دادگاه گفته بود که تحت فشار و شکنجه ، وادار به اعتراف دروغ شده است.



بنفشه نایب پور 29 دی ماه به "روز" گفته بود که "هیچ مدرکی در پرونده مادرش به جز اقرار های خود او که تحت فشار صورت گرفته نیست: این اقرارها در اصل چیزهایی است که بازجویان از مادرم می خواستند بگوید و بنویسد و مادر من هیچ یک از این اقرارها را قبول ندارد. هر بار که او را می بینم می گوید با هر جایی مصاحبه کردی بگو من زیر فشار بودم".



و اکنون بنفشه نایب پور به "روز" می گوید که "مادر مرا به خاطر شرکت در تجمعات بازداشت کردند و اتهام محاربه زدند بعد اتهام نگهداری مواد مخدر زدند و دیروز در حالی اعدام کردند که پرونده سیاسی مادرم همچنان باز است و هنوز رسیدگی نشده".



خانم نایب پور که به شدت متاثر بود می گفت ما کاملا بی خبر بودیم هنوز هم باورمان نمی شود دنبال این بودیم که پرونده را به کمیسیون عفو ببریم و تمام امیدمان این بود اما بی خبر از ما اعدام کردند و حداقل نگفتند که ما برویم و برای آخرین بار مادرم را ببینیم با او حرف بزنیم و حداقل حرف های آخر او را بشنویم و .....



از دولت هلند شاکی هستیم



بنفشه نایب پور بیش از این توان صحبت کردن ندارد و قاسم نجفی، همسر او به "روز" می گوید: واقعا نمی دانیم چرا یک دفعه اعدامش کردند هیچ خبری به ما ندادند ما واقعا امیدوار بودیم امید به اینکه پرونده را به کمیسیون عفو و بخشودگی می بریم و الان واقعا در شوک هستیم.



آقای نجفی می افزاید: روز پنج شنبه ، بنفشه با مادرش ملاقات کرد، خانم بهرامی حالش خوب بوده چند دست لباس خواسته بود برای او ببریم و خواسته بود که به حسابش پول بریزیم. در حالی پی گیر بودیم که یکباره دیروز از هلند زنگ زدند و گفتند خانم بهرامی را اعدام کرده اند باور نکردیم فکر کردیم دارند ما را اذیت می کنند ، ساعت 3 بعد از ظهر بود شروع به پی گیری کردیم کسی جوابی نمی داد سرچ کردیم در خبرها دیدیم که اعدام شده بعد ساعت 7 شب بود که مطمئن شدیم اعدام کرده اند و وزیر خارجه هلند با وزارت خارجه ایران مذاکره کرده و از آن ها شنیده بود که وی را اعدام کرده اند.



داماد زهرا بهرامی سپس می پرسد که مگر می شود بدون خبر وکیل و خانواده کسی را اعدام کنند؟ نه خود خانم بهرامی از اعدامش خبر داشت نه ما، نماینده دادستان گفته بود که اعدام به این سادگی ها نست و مراحل مختلفی دارد که باید طی شود. خب این مراحل چه شود؟ به این سرعت طی شد؟



از آقای نجفی می پرسم که آیا نظر نهایی دادستان کل کشور به شما ابلا غ شده بود؟ پاسخ میدهد: هیچ چیزی به ما گفته نشده بود و ما خوش بین بودیم چون سفارت هلند هم به ما گفته بود خیالتان راحت باشد اعدام نمیکنند و ما نمی گذاریم حتی خود من به کاردار هلند گفتم چه ضمانتی دارید که یکباره فردا اعدام نکنند؟ گفتند خیالتان راحت باشد نمی گذاریم اعدام کنند. ما که نمی دانیم چه مبادلات و رابطه ای دارند دو کشور. حتی تا 6 ماه شماره پرونده را نتوانسته بودیم پیدا کنیم و کلی پی گیری کردیم و دردسر کشیدیم تا شماره پرونده را پیدا کرده و وکیل بگیریم، وکیل اول ما را بازداشت کردند و تمام دلخوشی ما به این بود که دولت هلند پی گیری می کند دلخوش بودیم به حرفهایی که سفارت هلند زده بود و گفته بودند که امکان ندارد اعدام کنند و ....



داماد خانم بهرامی می افزاید: هیچ کسی نمی تواند بفهمد ما در چه حال و وضعیتی هستیم. روز پنجشنبه مرا به دفتر پی گیری های وزارت اطلاعات خواسته بودند رفتم یک سری از وسایل خانم بهرامی را خواستند که قبلا به ما تحویل داده بودند. گفتند باید دوباره چک شود. همان جا به من گفتند که پرونده خانم بهرامی به احتمال زیاد در کمیسیون عفو حل می شود و ... اصلا قضایا به شکل دیگری بود.



آقای نجفی می گوید که امروز برای تحویل جسد خانم بهرامی به زندان اوین مراجعه خواهند کرد و می گوید: برخی می گویند که جسد را نمیدهند ، نمیدانیم ما پی گیری خواهیم کرد که جنازه را به خواست خود خانم بهرامی در روستای "سوخته چنار" قزوین به خاک بسپاریم.



از داماد خانم بهرامی درباره اتهام قاچاق مواد مخدر که به خانم بهرامی نسبت داده و بدین اتهام او را اعدام کردند می پرسم و می گوید: اعدام کردند و رفت اما چه کسی به او کمکی کرد آیا سازمان های حقوق بشری توانستند کمک کنند آیا سفارت هلند کاری کرد؟ این همه سازمان های حقوق بشری و مردم میدانند که یک خانم 11 ماه در بند امنیتی 209 بوده و بعد به مواد مخدر متهم و اعدام می کنند. حالا من بیایم حرف بزنم که چی شود مردم بدانند؟ تا کی مردم باید بدانند؟ فقط باید بدانند؟ مردم کجا هستند؟ حالا بنشینند و هی بگویند بنده خدا سیاسی بود اتهام مواد مخدر زدند و اعدام کردند و ... چه فایده ای دارد؟ درد ما چیز دیگری است و وضعیت خوبی اصلا نداریم.



وی می افزاید: من از دولت هلند هم شکایت دارم واقعا خیلی کوتاهی کردند. اگر مشکلات دیپلماتیک دو کشور دارند که نباید یک انسان این وسط قربانی شود.



به آقای نجفی می گویم که وزیر خارجه هلند موضع گرفته و اعلام کرده که دولت هلند روابط دیپلماتیک با ایران را قطع میکند. آقای نجفی می گوید: الان چه فایده ای دارد؟ قطع کنند یا نکنند چه فرقی میکند؟ می شد به خانم بهرامی کمک کرد می شد جانش را نجات داد و کوتاهی کردند و توان ما زیاد نبود و به حمایت دولت هلند نیاز داشتیم این همه ادعای حقوق بشر می کنند چه کردند؟ نوشداروی بعد از مرگ سهراب هیچ دردی دوا نمیکند.

بیانیه میرحسین موسوی در حمایت از جنبش انقلابی مردم عرب منطقه

بیانیه میرحسین موسوی در حمایت از جنبش انقلابی مردم عرب منطقه

رای من کو؟

درکشورهای عرب رسید به

"الشعب یُرید اسقاط النظام"


ملت ما به انقلاب عظیم مردم شجاع تونس و قیام حق طلبانه ی مردم مصر و یمن و دیگر کشورهای منطقه احترام می گذارد. ما به همه ی مردم دلیر و آگاه و مبارز مصر و تونس و اردن و یمن درود می فرستیم.


این بیانیه، از سوی میرحسین موسوی، در ارتباط با انقلاب و قیام مردم در کشورهای خاورمیانه صادر شد:



بسم الله الرحمن الرحیم



این روزها خاورمیانه در آستانه ی حوادث بزرگی ست که می تواند سرنوشت این منطقه و جهان و سرنوشت ملت های منطقه را تحت تاثیر خود قرار دهد. مسلما آنچه در حال وقوع است در راستای به هم زدن نظام ظالمانه ایست که سرنوشت ملت های بسیاری را درمنطقه در چنگال خود گرفته است و بدون هیچی شکی نقطه ی آغازین آنچه در خیابان های تونس و صنعا و قاهره و اسکندریه و سوئز شاهد آن هستیم را باید در تظاهرات چند میلیونی ۲۵ و۲۸ و۳۰ خرداد تهران جستجو کرد. روزهایی که مردم با شعار “رای من کجاست؟” به خیابان ها آمدند و مسالمت جویانه، حقوق از دست رفته ی خود را پی گرفتند.



امروز دامنه ی شعار “رای من کجاست؟” مردم ایران، به شعار “الشعب یرید اسقاط النظام” در قاهره و سوئز و اسکندریه رسیده است. برای کشف راز این پیوندها و مشابهت ها لازم نیست جای دوری برویم. کافی است شیوه ی انتخابات اخیر مصر را با انتخابات های خود مقایسه کنیم و اینکه رئیس شورای نگهبان از بی نیازی به آرا میلیون ها شهروند سبز سخن می راند. اگر به نظام های در حال سقوط جهان عرب و خاورمیانه با دقت نگاه کنیم، خواهیم دید؛ در همه ی این نظام ها به یک سان شبکه های اجتماعی وعرصه ی مطبوعات و فضای مجازی مورد حمله قرار می گیرند و به شکل حیرت انگیزی اس. ام. اس ها و تلفن ها و اینترنت قطع و قلم ها مشابه یکدیگر در هم شکسته و معترضین به زندان ها برده می شوند.



متاسفانه منافع ِ پشت سر ِ ایدئولوژی ِ حاکم در کشور، اجازه نمی دهد واقعیت ها آنچنان که هستند، خود را نشان دهند. خطیبان و تریبون های گوش به فرمان، به عملکرد مفسدانه و جبارانه فرعون مصر که با بازداشت ها، اعتراف گیری ها، پرونده سازی ها وغارت مردم از طریق باندها و اطرافیان، این شرایط انفجاری را در مصر ایجاد کرده اند توجهی نشان نمی دهند. اینان به روز “خشم مردم” مصر اشاره می کنند ولی نمی گویند که روز غضب، نتیجه ناکارآمدی و فساد در بالاترین سطح حکومت و حیف و میل کردن بیت المال و هم چنین بستن دهن ها و شکستن قلم ها و اعدام ها واعدام ها و اعدام ها و بر پا کردن چوبه های دار برای ایجاد خوف در میان مردم است. و نمی گویند اگرحکومت به حاکمیت مردم بر سرنوشت خود احترام می گذاشت و در انتخابات چند ماه پیش مصر آرای مردم را نمی دزدید، کار به شعار “اسقاط نظام” از سوی شعب عزیز مصر نمی رسید. و شاید هم متوجه نیستند که ادامه ی سیاست غلبه به وسیله ی ایجاد خوف، نهایتا در نقطه ای به ضد خود تبدیل و آنگاه آمدن “روز خشم” و روزهای غضب ملی اجتناب ناپذیر می شود. فراعنه معمولا زمانی صدای ملت را می شنوند که بسیار دیر شده است.



ملت ما به انقلاب عظیم مردم شجاع تونس و قیام حق طلبانه ی مردم مصر و یمن و دیگر کشورهای منطقه احترام می گذارد. ما به همه ی مردم دلیر و آگاه و مبارز مصر و تونس و اردن و یمن درود می فرستیم و از خداوند منان پیروزی آنان را در مبارزات حق طلبانه اشان آرزو می کنیم.

تاج زاده

تاج زاده


حزب پادگانی، شهامت ندارد

به خطای خود اعتراف کند!







مصطفی تاج زاده در ادامه پرسش و پاسخ هائی که از وی منتشر می شود، در پاسخ به سئوالی پیرامون انتخابات آزاد، از جمله نوشت:







در ایامی که مردم با اقدام تاریخی و شعار «رأی من کو؟» پرده ضخیم نظارت نظامی- استصوابی را از صندوق آرا کنار زدند و قدرت خود را به نمایش جهانیان گذاشتند، چشمان من نیز در زندان بر گوشه دیگری از این پرده گشوده شد. به این ترتیب که یکی از بازجوها درباره ضرورت حد و مرزی که انتخابات در جمهوری اسلامی ایران نباید فراتر از آن برود سخن می‌گفت و معترضانه از من پرسید اگر انتخابات آن طور که تو می‌گویی صد در صد آزاد برگزار شود و یک بهایی از دل صندوق آرا درآید، باز هم از انتخابات آزاد دفاع می‌کنی؟



در پاسخ گفتم اول اینکه اگر بعد از 30 سال حاکمیت جمهوری اسلامی، در یک انتخابات آزاد یک بهایی رأی بیاورد وای بر من و تو که نتوانسته‌ایم رضایت اکثریت این ملت را جلب کنیم. در آن صورت به جای زیر سؤال بردن تصمیم و رأی اکثریت مردم، باید از خود بپرسیم مگر ما در این 30 سال با ملت چه کرده‌ایم که اکثریتشان حاضر نیستند به یک نامزد مسلمان رأی بدهند؟ حال آن که مردم در زمان شاه یک مرجع تقلید شیعه را از کنج تبعید برکشیدند و در قلوب خود جای دادند.



همین سؤال و نگرانی تو اعتراف به شکست همه، از جمله خود شماست و نمی‌توان دلیلی واضح‌تر از این بر ناکامی جمهوری اسلامی ایران اقامه کرد. بگذریم از اینکه ادعا و در واقع ‌ترس فوق هیچ نسبتی با ادعای 24 میلیونی آرای آقای احمدی‌نژاد ندارد. اگر واقعاً وی می‌تواند بیش از 50 درصد آرای واجدان شرایط را به دست آورد، چه ترسی از رقابت با هر نامزد دیگر وجود دارد؟



اصل مسأله این است که حزب پادگانی شهامت پذیرش خطا را ندارد و تفاوت اصلی ما و مدعیان حفظ نظام به شیوه نظامی این است. این قبیل سوءظن‌ها در قبال خواست ملت محصول زندگی در یک محیط بسته و در محافل درون‌گروهی است که به دنبال خود، اتخاذ روش‌های قیم‌ مآبانه علیه ملت را می‌آورد و توهم برگزیده بودن گروه خودی و شیطانی بودن جامعه غیرخودی را پوششی «دینی» و «خدایی» می‌دهد. سبزها دچار آن ترسی نیستند که حزب پادگانی را به محاصره درآورده است.



همه ترس‌ها و سوءظن‌ها در قبال آزادی به خاطر مقاومتی است که اکثریت شهروندان در قبال پادگانی‌سازی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از خود نشان می‌دهند. همچنان که بارها تأکید کرده‌ام، من و بازجویان در مورد ضرورت حفظ اصل «نظام» اختلافی نداشته و نداریم. تفاوت این‌‌جاست که من گستره نظام را به مراتب وسیع تر از پادگان‌های نظامی می‌دانم و در عصر اصلاحات آموخته‌ام که اعتماد و ایمان به مردم و قرار گرفتن در زیر ستاره‌ باران اعتراض و پرسش آن‌ها چیزی از عمر نظام کم نمی‌کند، بلکه‌ بر عمر آن می‌افزاید. اگر دستاورد انقلاب اسلامی و رهبری آن را جمهوری اسلامی ایران بدانیم (نه نظریه ولایت فقیه که به عنوان یک نظریه فقهی قبل از امام وجود داشته است و پس از او نیز در میان انواع دیگر تئوری‌های فقهی حضور خواهد داشت) و حقوق مردم را پاس بداریم، دغدغه‌ای در خصوص رأی مردم نخواهیم داشت .



حضور من و امثال من در زندان و واکنش سرکوبگرانه در قبال مطالبه مردم ناشی از ترس حزب پادگانی از رأی آوردن مفروض یک بهایی نیست، بلکه آنان نظام برخاسته از انقلاب و استمرار یافته در 27 سال ماقبل خودشان را بیگانه با اهداف پادگانی خود می‌بینند و به همین سبب از بهایی- صهیونیستی نمایاندن جنبش مردمی و حتی نخست‌وزیر امام ابایی ندارند. به همین دلیل است که نه فقط می‌کوشند فرزندان انقلاب و امام را از گردونه رقابت‌های انتخاباتی حذف ‌کنند، بلکه تلاش وافری مبذول می‌دارند تا آنان را به جرم تلاش برای شرکت در انتخابات و اصلاح مدیریت کشور در زندان‌ها حبس ‌کنند.

اعدام یکی از فرماندهان سابق سپاه

اعدام یکی از فرماندهان سابق سپاه


امام زمان هم اعدام می شود

اگر علیه خامنه ای ظهور کند!







خانواده یکی از فرماندهان سابق سپاه، بنام سردار عبدالرضا غرابات که در گذشته از فرماندهان سپاه در سوسنگرد بوده، اعلام کردند که از طریق سایت ها و خبرگزاری های داخلی با خبر شده اند که وی به جرم ادعای ارتباط با امام زمان در اهواز اعدام شده است.



عبدالرضا غربات پس از ادعای ارتباط با امام زمان از سوی وزارت اطلاعات در شهر ‏سوسنگرد بازداشت شد و برای محاکمه به اهواز انتقال یافت. سپس دادگاه روحانیت وی را محاکمه و به اعدام محکوم کرد. این حکم پس از تایید بی سر و صدای آن از سوی دیوان عالی قضایی روز پنجشنبه گذشته در زندان کارون اهواز اجرا شد.‏



اتهام وی آن بود که اعلام کرده بود امام زمان از نظام حاکم به رهبری آیت الله خامنه ای ناراضی است.



عبدالرضا غرابات در مسجد جامع سوسنگرد جلسات درس اخلاق برگزار می کرد و گروهی را با نام "خط سیر و سلوک" تشکیل داده بود که تعداد زیادی از جوانان شهرهای خوزستان به آن پیوسته بودند. این فعالیت تا زمانی که غرابات لبه انتقادها را متوجه علی خامنه ای نکرده بود، بدون مخالفت حکومت ادامه داشت، اما وقتی این خط قرمز را پشت سر گذاشت ابتدا از سوسنگر به اهواز تبعید شد و سپس به دلیل ادامه فعالیت در اهواز بازداشت و پس از محاکمه در دادگاه روحانیت اعدام شد.