Saturday, September 25, 2010

بازار طلای تهران بار دیگر به اعتصاب رفت

جهان نیوز : بازار طلای تهران بار دیگر در اعتراض به مالیات بر ارزش افزوده، تعطیل شد.




خبرگزاری فارس هم گزارش داد که در پی اعتراض برخی واحدهای صنفی طلا و جواهر بازار تهران به اجرای مالیات بر ارزش افزوده نشست برخی مسئولان سازمان امور مالیاتی با روسای این صنف در حال برگزاری است.



اجرای مالیات بر ارزش افزوده برای مشمولان بند ب در حالی از اول مهرماه کلید خورده است که مسئولان صنف طلا و جواهر معتقدند اعضای صنف‌شان در این باره آموزشهای لازم را ندیده‌اند.



به دنبال تعطیلی بازار طلا، مسئولان و مدیران مالیاتی با فعالان بازار طلا در ساختمان امور مالیاتی کشور جلسه گذاشتند تا آنان را برای ازسرگیری کار قانع کنند.



لازم به ذکر است که بازار طلا پیش از این هم در اعتراض به اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده، تعطیل شده بود

کاریکاتور / سخنرانی احمدی نژاد در مقر سازمان ملل در نيويورک




سیرک بزرگ، در هتل "باربیچ" نیویورک

سیرک بزرگ، در هتل "باربیچ" نیویورک


بندبازی رمزی کلارک

با احمدی نژاد و رحیم مشائی





سفر احمدی نژاد و هیات همراهش به نیویورک، این بار، یک سیرک بزرگ و دیدنی بود. نه به این دلیل که شماری خانم چادری در هیات حضور داشتند. این اتفاقا از محسنات این سفر و این هیات بود، زیرا مهم شانه به شانه شدن زنان ایرانی با مردان است، نه این که چون چادر مشکی به سر دارند حضورشان در نیویورک عیب دارد و یا توی ذوق می زند. حضور دو دوجین جوان اطوکشیده، خوش قد و بالا، با کت و شلوارهای دوخت پاریس، ته ریش نرم و معطر به آخرین و گران ترین ادکلن ها و دوره دلبری دیده و مسلط به زبان انگلیسی نیز عیب این هیات نبود. آنچه بیش از همه این سفر را به یک سیرک تبدیل کرده بود، نمایشی بود که یک گروه کارکشته همراه احمدی نژاد به سرپرستی رحیم مشائی، در هتل "باربیچ" از خودشان به یادگار گذاشتند. برای نمونه دیدار خانم های ایرانی مقیم امریکا با رئیس جمهور که رحیم مشائی ترتیب داده بود. حتی یکی از آنها موی سرش سیاه نبود. همه بور و هر کدام نیم کیلوئی انگشتر، گوشواره، گردنبند و دستبند طلا به خودشان آویزان کرده بودند. آنها را رحیم مشائی بعنوان نماینده زنان ایرانی مقیم امریکا به حضور رئیس جمهور برد. جز تک و توکی که زیر 30 سال داشتند و ظاهرا همراه "مامی" جان هایشان آمده بودند "احمدی" را ببینند تا برای مدتی سوژه ای برای تعریف در مهمانی ها داشته باشند، بقیه بالای 50 – 60 بودند. البته در حمام و پس از پاک شدن صورتشان از منبت کاری ها!



بخش سیاسی این سیرک، بازی "اوسا بدوش"، "زن اوسا ندوش" بود، که در چند نوبت، در سالن های هتل اجرا شد. "اوسا"ی بازی "رمزی کلارک" دادستان کل اسبق امریکا در دولت جیمی کارتر بود که با یک هیات نسبتا بزرگ امریکائی تحت عنوان منورالفکرهای امریکائی می آمدند و از این طرف هم یگانه منورالفکر همراه احمدی نژاد، یعنی "رحیم مشائی" آنها را تر و خشک کرده و صندلی خودش را به صندلی رمزی کلارک می چسباند. بی آن که نفس تازه کند، زیر گوش رمزی کلارک چیزهائی می گفت که حتما درباره ظهور "امام زمان نبود. رمزی کلارک بسیار پیر شده، حدود 80 سال دارد، اما همچنان فعال است و نقش لابی را بازی می کند. هنوز به امور سیاسی ایران وارد است و از خاطراتش درباره آیت الله خمینی چیزهائی را برای جوان های ترگل ورگلی که رحیم مشائی در هیات احمدی نژاد جمع کرده تعریف می کرد. البته، آن احترامی که رمزی کلارک درباره آیت الله مراعات می کرد، یکی از اطرافیان احمدی نژاد که در هیات همراه او بودند رعایت نمی کرد. حتی مسخره هم می کردند. سرانجام، منوچهر متکی را فرستادند دنبال نخود سیاه و دو دیدار – یکی بلند مدت و دومی کوتاه مدت- بین رمزی کلارک و احمدی نژاد انجام شد که در هر دو، رحیم مشائی هم حضور داشت. هرکسی دار و دسته خودش را در هیات اعزامی همراه احمدی نژاد کرده بود تا مواظب زد و بندها باشند، و به همین دلیل، یکی از بازی های تماشائی در این سیرک، بازی موشک و گربه میان هیات ها بود. از جمله دلائل بزرگی هیات ایرانی هم همین بود.





سوئیس، اجلاس دوربان 1388- مناسبات احمدی نژاد و رمزی کلارک دراینجا کلید خورد و حالا در نیویورک وارد مرحله تکاملی خودش شده است

نامه 50 نماینده کنگره امریکا به اوباما

نامه 50 نماینده کنگره امریکا به اوباما

اگر بیش از این تاخیر شود

ایران، مسلح به 2 بمب اتمی میشود





بدنبال سخنرانی احمدی نژاد در سازمان ملل، خبرگزاری ها گزارش دادند که 50 نماینده عضو کنگره ایالات متحده از حزب جمهوریخواه در نامه ای به باراک اوباما، از وی خواستند " برای جلوگیری از دستیابی ایران به توانایی اتمی از تمام توان خود استفاده کند" در این نامه ضمن اشاره به گزارش اخیر آژانس بین المللی انرژی اتمی، تاکید شده که ایران ذخایر اورانیوم غنی شده خود را ظرف سه ماه 15 درصد افزایش داده و اکنون به طور بالقوه می تواند 2 بمب اتمی تولید کند و به موشک های بالستیک برای حمل کلاهک های اتمی دست یافته است. جهان وقت چندانی ندارد. زیرا تنها چند ماه یا حتی چند هفته برای پیشگیری از یک بحران وقت مانده است.

به بهانه انفجار مهاباد

به بهانه انفجار مهاباد

بازی خونین حکومت

با عشیره "منگور" در مهاباد ایران





سلام - دوستان پیک نت. خبر انفجار در مهاباد بصورت گسترده در فضای مجازی منتشر شد. اما متاسفانه، حداقل به بهانه این حادثه نیز در سایت های ایرانی تحلیلی منتشر نشد که اشاره به ریشه مشکلات کنونی در مهاباد داشته باشد. حداقل من نوشته‌ و تحلیلی درباره ریشه اختلافات بین مردم مهاباد و سؤ استفاده حکومت از این مسائل ندیدم.، در هر حال جستجوی مختصر در اینترنت داشتم، یافته هایم را برای شما می فرستم.



بر اساس گزارش جهان نیوز اكثر قربانیان حادثه از عشایر منگور بودند که بعنوان پیشمرگان کرد مسلمان شناخته مي‌شوند.



بعد از انقلاب، از يك سو حزب دمكرات کردستان ایران در تلاش برای عضوگيري و جذب نیرو از میان عشاير بود و از سوي ديگر حجت الاسلام حسني (ملا حسني) که در آن زمان روحاني جوان و خشونت طلبی بود. در آن دوران ملاحسنی یک نیروی نامنظم، معروف به "مجاهد"را دراختیار داشت که براي مقابله با حزب دمكرات کردستان ایران و ديگر سازمانهاي موجود در منطقه عمل می کرد. او نیز در صدد جذب و مسلح نمودن عشاير بود.عشاير منگور از جمله عشايري بود كه حزب دمكرات یا در پی جذب آنها نبود و يا نتوانست آنها را جذب کند. البته رهبری حزب این حزب اطلاع داشت که بخشی از افراد منگور جذب حکومت شده اند.



بعد از درگیریهای اوایل انقلاب و آرامتر شدن اوضاع نسبت به آن دوره، مردم مهاباد افراد‌ عشیره منگور را در میان خود نپذیرفتند. شاید به همین دلیل منگورها کمتر به زندگی شهرنشینی روی آوردند و بیشتر به شکل سنتی‌ طایفه‌ای در اطراف مهاباد زندگی‌ می کنند. این دلأیل باعث منزوی شدن مردم عشیره منگور در مهاباد شده و درگیریهای دوره‌ای بین این عشیره و مردم مهاباد بوجود می آید.



برای مردم مهاباد مشخص نیست که آنها شهروند غير نظامي اند، يا نيروي نظامي و انتظامي‌؟



اينان در حاليكه وابسته به امتیازات نظامی اند، در قالب نيروي نظامي منظم قرار نمي گيرند. اما همواره در ذهن مردم به عنوان نيروهاي شبه نظامي بومي (در بعد منفي) تجسم يافته اند. مجموعه عوامل و دلايل مطرح شده و شايد عوامل پنهان ديگري از اين دست، حضور عشاير منگور را در مهاباد به يك مشكل اجتماعي تبديل كرده است. بین عشاير منگور و مردم مهاباد تحت تاثير فرهنگ عشيرتي هنوز مشكلات باقيست و تلاش بيش از اندازه عشاير منگور به نزديكي بيشتر به قدرت سياسي و نظامي بيانگر تداوم مشكل است. نمونه آن‌ در سفر احمدي‌نژاد به مهاباد اتفاق افتاد. با توجه به سطح بالاي توجه به آنها (عشاير منگور) توسط احمدي‌نژاد تصور مي‌رود دولت نيز از ادامه بازي با آنها استقبال مي‌كند. اين را نمي‌توان نشانه مثبتي نسبت به ديد دولت فعلي به مهاباد و منطقه دانست. (جلال مرادی)

نامه ای از یک جانباز

نامه ای از یک جانباز

سرنوشت مشترک

مجسمه های صدام- تصاویر خامنه ای





آقای خامنه ای در دیدار با جوانان بسیج سازندگی اظهار داشت: سرنوشت صدام در انتظار دشمنان ایران اسلامی است .



آیا حقیقت آنست که ایشان می گوید؟



سرنوشتی که برای صدام رقم خورد نه به دلیل دشمنی او با ایران اسلامی که نتیجه رفتار مستبدانه اش با مردم عراق بود. بر خلاف ادعای خامنه ای، صدام در دوران جنگ در اوج اقتدار بود. به گونه ای که پشتیبانی مادی و معنوی اکثریت کشورهای عربی و اسلامی را داشت.



عراق از نادر کشور هایی بود که از پس 8 سال جنگ فراگیر در زمین و هوا و دریا توانست قدرتمند تر از روز اول گلیم خود را مغرورانه از جنگ بیرون بکشد. سرنوشتی که برای صدام در دشمنی با ایران رقم خورد آن گونه بود که نظام عراق پس از 8 سال جنگ نفس گیر اعتماد به نفس لازم برای تصرف کویت را در خود احساس کرد.



آنچه صدام را به نابودی کشاند و سرنوشت او را ذلیلانه رقم زد نه دشمنی او با ایران اسلامی که نتیجه رفتار مستبدانه او با مردم کشورش بود. مردی که صدام آزادی های مدنی و سیاسی آن ها را سلب کرده بود و معترضان را فوج فوج مانند آن این ایام در ایران، به زندان انداخته و تحت شکنجه های روحی و جسمی قرار می داد .



صدام حسین را نیروهای بین المللی نه از داخل خانه ای در پناه مردم عراق که از یک سوراخ بیرون کشیدند . صدام نه از ترس ایران اسلامی که از ترس و دور از چشم مردمی که سال ها به آن ها ظلم کرده بود به آن سوراخ پناه برده بود تا مردم عراق او را دستگیر نکنند و در جا تکه پاره اش نکنند.



محل اختفای صدام از آن لحاظ سخت عبرت آموز است که در میان میلیون ها مردم عراق هیچکس پذیرای او نبود و او در هیچ خانه ای خود را در امان نمی دید . نه تنها در کشور خودش جایی بیش از آن بیغوله ای که عالم و آدم شاهد بودند نداشت که در سراسر کره خاکی نیز هیچ کشوری حاضر نبود این لکه ننگ را بپذیرد و به او پناه بدهد .



صدام اگر مورد حمایت مردمش بود و اگر با ملت عراق به مدارا و طبق اخلاق و قانون و موازین انسانی رفتار کرده بود هرگز به چنین سرنوشتی دچار نمی شد و امریکا نه می توانست و نه جرات می کرد با عراق و شخص او چنان کند که بی نیاز از گفتن است.



صدام اگر مورد تائید مردم عراق بود آنگونه که همه دیدند مجسمه هایش را ملت عراق پائین نمی کشیدند. سرنوشتی که در انتظار تصاویر عظیم پارچه ای آقای خامنه ایست.



آنها که مجسمه صدام را پائین کشیدند مردم عراق بودند و نه مردم ایران اسلامی. سرنوشت صدام در انتظار همه کسانی است که با ملت خود چون صدام رفتار می کنند .