Tuesday, August 2, 2011

لحظات اجرای حکم و بخشش از زبان آمنه بهرامی

آمنه بهرامی، دختر جوانی که روز شنبه از قصاص مردی که با پاشیدن اسید بر چهره اش او را نابینا کرده بود گذشت کرد در مصاحبه با "روز" به پیام سید محمد خاتمی پاسخ گفت.




او خطاب به سید محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران گفت: "وعده ای که شما به من داده بودید بعد از پایان ریاست جمهوری شما، به فراموشی سپرده شد. شما به من قول داده بودید که رئیس جمهور ایران، همیشه پشت من خواهد بود اما بعد از شما به فراموشی سپرده شد و رئیس جمهوری سراغ از من نگرفت".



سید محمد خاتمی روز گذشته در پیامی که با دست خط خود در وب سایت شخصی اش منتشر کرده از آمنه بهرامی به عنوان "آموزگار مهربانی، شرافت، احترام به زندگی، دیگرخواهی و بزرگ منشی" نام برده و با اشاره به گذشت خانم بهرامی از قصاص چشمان مرد اسید پاش پرسیده است: "آیا در عرصه زندگی سیاسی و اجتماعی نیز نمی توان از آمنه آموخت و بحران را با آرامش و تنش را با احترام به یکدیگر و پاس داشت حق و حرمت انسان و دوری از غرور – بخصوص آنان که قدرت بیشتری دارند – سودا کرد"؟



خانم بهرامی در پاسخ به این پیام به "روز" گفت: "به اقای خاتمی سلام برسانید و بگویید نامه ایشان مرا بسیار خوشحال کرد و من از ایشان ممنون ام که همچنان به یاد من هستند".



او همچنین خبر داد: "امروز (دوشنبه) آقای احمدی نژاد پزشکی فرستاده و گفته که این پزشک، جراحی های مرا در ایران و رایگان انجام دهد. پاسخ دادم که من نیازی به دکترشما ندارم. من بهترین دکترها را دارم و حاضر نیستم پزشکان خودم را عوض کنم. من نیاز به کمک و پول دارم که در تمام این سالها از من دریغ شده".



روز شنبه و در حالی که از قبل به صورت رسمی اعلام نشده بود، قرار بود دو چشم مجید موحدی، مردی که به دلیل پاسخ رد شنیدن از دختر مورد علاقه اش، بر صورت او اسید پاشید، پس از بی هوشی توسط اسید کور شود. این حکم، حکمی بود که با تقاضای آمنه بهرامی که اکنون علاوه بر زیبایی، چشم هایش را نیز از دست داده، و با پی گیری او صادر شده بود.



اما در بیمارستان دادگستری تهران و در حالیکه پزشکان متخصص قانونی و دادیار اجرای احکام دادسرای امور جنایی، آماده اجرای حکم قصاص بودند، آمنه بهرامی اعلام کرد از قصاص چشم های مجید موحدی گذشت کرده است. او اما گفت که دیه صورت و چشمانش را میخواهد و از مردم نیز خواست که او را تنها نگذارند.



و اکنون پدر مجید موحدی در مصاحبه با "روز" می گوید که از بخشش آمنه دچار شوک شده و تا لحظه آخر تصور میکرده آمنه حکم قصاص را اجرا خواهد کرد.



پدر و برادر آمنه بهرامی اما به "روز" میگویند که در درون خود مطمئن بودند آمنه قصاص نخواهد کرد.







سرنوشت مجید موحدی



مجید موحدی دقیقا 7 سال بعد از آنکه ظرف اسید را در خیابان رسالت بر صورت آمنه بهرامی خالی کرد، با گذشت خانم بهرامی از مجازات قصاص نجات یافت.



پیش از این قرار بود 2 اردیبهشت این قصاص انجام گیرد و آمنه بر آن اصرار داشت اما به دلایلی به تعویق افتاد تا روز شنبه که با گذشت آمنه، قصاص منتفی شد.



اکنون بیش از هر سئوالی، این پرسش در افکار عمومی مطرح است که با گذشت آمنه بهرامی از قصاص، سرنوشت مجید موحدی چه خواهد بود؟ آیا او پس از پرداخت دیه ازاد خواهد شد؟ هرچند دادستان تهران گفته است که پرونده این بار باید از جنبه عمومی جرم مورد بررسی قرار گیرد اما پدر مجید موحدی به "روز" می گوید: قاضی گفته اگر دیه را پرداخت کنیم پرونده مختومه خواهد شد و مجید آزاد می شود.



و این همان نگرانی است که آمنه بهرامی دارد و به "روز" می گوید: اگر روزی مجید آزاد شود من برای همیشه ایران را ترک خواهم کرد چوم هیچ گونه احساس امنیت و آرامش ندارم.به دادستان هم گفته ام هر موقع خواستند او را آزاد کنند از قبل بگویند که بروم.







سرنوشت آمنه بهرامی



خانم بهرامی ممکن است بگویید وضعیت پرونده به چه شکلی است؟ دیه تعیین شده چقدر است و...



من فقط از چشم های این آدم گذشته ام ولی دیه ام را میخواهم. دادگاه که رفتیم گفتند دیه شما، نصف دیه یک مرد است. گفتم من 200 میلیون میخواهم که دیه من است اما گفتند دیه شما نصف دیه مرد یعنی صد میلیون است و قانون اسلام است و... گفتم قبول ندارم خدا زن و مرد را برابر آفریده و در قرآن هم زن و مرد را کنار هم قرار داده و می گوید "المومن و المومنات". گفتند قانون ایران است. گفتم قبول ندارم گفتند برو مجلس و انجا بگو. من هم زنگ زدم به مجلس و گفتم شنیده ام میخواهید قانونی برای اسید پاشان تصویب کنید، قبل از تصویب آن من میخواهم بیایم مجلس و صحبت کنم. گفتند خبر میدهیم. من هم منتظرم که خبر بدهند.من نمی پذیرم که ارزش من، نصف ارزش یک مرد است. من یک بشرم و حق خود را به عنوان یک بشر و یک انسان میخواهم. چطور ارزش من از فردی که جنایت کرده وبهصورت من اسید پاشیده کمتر و نصف اوست؟ من دیه کامل یک انسان را میخواهم چون یک انسان هستم.







شما در حالی از قصاص گذشت کردید که بر آن اصرار داشتید. در مصاحبه قبلی با "روز" هم گفته بودید که اگر نهادهای حقوق بشری، دو میلیون یورو به شما ندهند حکم را اجرا خواهید کرد. چطور شد گذشت کردید؟



سعدی می گوید "نام نیکی گربماند زآدمی، به که از او بماند سرای زرنگار". من همان موقع گذشت هم توضیح دادم که به خاطر شخص موحدی نگذشته ام. گفتم سوتفاهم نشود من به خاطر تو نگذشته ام به خاطر خدا، جامعه و دو پزشکی که همیشه یاور من بودند و خودم و خانواده ام گذشتم. اما حکم را به ثبت رساندم و به کسی هم نگفتم که قصد گذشت دارم جز ان دو پزشک. فکر میکردم اگر بفهمند در نهایت می بخشم حکم را ثبت نخواهند کرد. حتی خانواده ام هم نمیدانستند که گذشت خواهم کرد اما در اصل میخواستم حکم ثبت شود تا دیگر کسی جرات نکند برود و روی کسی اسید بپاشد و بداند که حکم او قصاص خواهد بود نه اعدام که زود راحت شود یا زندان. باید آماده قصاص باشد. خواستم بگویم اگر امروز آمنه گذشت اما این حکم ها هست و فردا روزی شاید کس دیگری نگذرد و اجرا کند.



اما وقتی دو میلیون یورو را مطرح کردم تنها میخواستم چهره زشت حقوق بشر و مدعیان حقوق بشر را نشان بدهم همه فکر کردند من دنبال پول هستم اما من میخواستم به همه بگویم دوسال بعد از اینکه به صورت من اسید ریختند، من برای این نهادهای حقوق بشری نامه نوشتم، درخواست کمک کردم و گفتم که کمک کنید به زندگی بازگردم اما جواب دادند ما روی گنج ننشسته ایم. ولی وقتی بعد ها حکم قصاص را گفتم همه آمدند که گذشت کن، باید ببخشی و گفتند این هم انسان است و نباید کور شود و... گفتم مگر من انسان نبودم و نیستم ؟ مگر من حق و حقوقی نداشتم و ندارم؟ دو میلیون یورو بدهید بگذرم. خواستم به مردم بگویم حقوق بشری وجود ندارد این همه بودجه و... می گیرند و همه چیز سیاسی است. بشر خود ما هستیم. من و شما و باید خودمان عادلانه رفتار کنیم و انتظاری از اینها نیست.







گفتید خانواده تان خبر نداشتند از قصاص خواهید گذشت. برادر شما قرار بود اسید را بر چشمان اقای موحدی بریزد آیا ایشان هم خبر نداشت؟



نه خبر نداشت؛ پدر و مادرم و حتی عمویم حاضر نشدند اما برادرم گفت می ریزد. ما 7 سال رنج کشیده ایم و برادرم این رنج ها را با تمام وجود لمس کرده بود. حتی در اتاق قبل از بخشش مجید همین جور به من فحاشی میکرد. می گفت تو ترشیده بدبختی هستی که کسی حاضر نیست با تو باشد. می گفت تو زمان دانشگاه هم ترشیده بودی و کسی به تو محل نمی گذاشت و من برای تو دلم سوخت میخواستم تو را بگیرم و.... برادرم اینها را می شنید و خیلی عصبانی شده بود من اما سعی میکردم عصبانی نشوم برای من شخص موحدی مهم نبود. برادرم قطره را دستش گرفت و گفت شروع کند. گفتم فرهاد نریز. گفت می ریزم که دادستان را صدا کردم و گفتم گذشتم ازش....







اکنون اگر آقای موحدی دیه را پرداخت کنند آزاد خواهند شد؟



بله احتمال دارد آزاد شود البته من فکر نمیکنم چنین پولی داشته باشد که بدهد. دنبال راهی بودم که در زندان بماند چون ادم نرمالی نیست. حتی وقتی شنید ما دیه میخواهم شروع به فحاشی کرد که پدرش توی گوش او زد. امیدوارم دولت فکری برای این مسائل بکند که انسان های غیر نرمال به راحتی وارد جامعه نشوند چون برای جامعه خطر دارند.



و اگر آزاد شود؟ به هر حال قصاص منتفی شده و او اگر دیه را بدهد به گفته پدرش، پرونده مختومه خواهد شد.



اگر بخواهند آزاد کنند من نمی توانم ارام بنشینم. به دادستان هم گفته ام هر موقع خواستید آزادش کنید قبل از آزادی او، به من بگویید ایران را ترک کنم. اگر او آزاد شود من هیچ گونه امنیت و ارامشی نخواهم داشت و ناچار خواهم شد ایران را برای همیشه ترک کنم و هرگز برنگردم. خاک ایران را می بوسم و برای همیشه می روم.







خانم بهرامی، گذشت شما از قصاص واکنش های زیادی ایجاد کرده. مردم بسیاری از بزرگواری شما سخن گفتند و آقای خاتمی پیامی خطاب به شما منتشر کرد و... پاسخی دارید برای این پیام ها؟



من از مردمفقط میخواهم مرا تنها نگذارند. خواهش میکنم نه فقط من را بلکه امثال مرا تنها نگذارند ما به کمک و روحیه نیاز داریم، به پول نیاز داریم که بتوانیم به زندگی بازگردیم. من 7 سال تمام تنها بودم، دیگر مرا تنها نگذارید. پیام آقای خاتمی را هم نشنیده بودم اما لطفا از طرف من به ایشان سلام برسانید و بگویید پیامش مرا بسیار خوشحال کرد که هنوز به یاد من است. به آقای خاتمی بگویید آمنه گفت که "وعده ای که شما به من داده بودید بعد از پایان ریاست جمهوری شما، به فراموشی سپرده شد. شما به من قول داده بودید که رئیس جمهور ایران، همیشه پشت من خواهد بود اما بعد از شما به فراموشی سپرده شد و رئیس جمهوری سراغ از من نگرفت". امروز آقای احمدی نژاد دکتری فرستاده و گفته من در ایران مجانی توسط این دکتر جراحی شوم اما گفتم من دکترم را تغییر نمیدهم و دکترهای بسیار خوبی دارم من نیاز به دکتر شما ندارم بلکه نیاز به کمک، همراهی و پول دارم.







سرنوشت دیه آمنه در دادگاه مشخص می شود



فرهاد بهرامی، برادر آمنه که قرار بود اسید را بر چشم های مجید موحدی بریزد به "روز" می گوید در درون خود مطمئن بوده آمنه گذشت خواهد کرد. از او می پرسم پدر، مادر و عموی شما حاضر به انجام چنین کاری نبودند شما چطور پذیرفتید؟ می گوید: من 7 سال درد و رنج آمنه را دیدم، هنوز هم این درد و رنج ها تمامی ندارد. وقتی پدر و مادر و عمویم نپذیرفتند گفتم من می ریزم اما درونم یک حسی بود؛ حسی مطمئن که به من می گفت آمنه گذشت خواهد کرد. با اینکه تمام این مدت جرات نکردم و هرگز درباره گذشت با آمنه حرف نزدم اما من خواهرم را می شناسم و میدانستم آزارش به یک مورچه هم نمی رسد. مطمئن بودم می گذرد. وقتی آمپول دستم بود و گفت که بخشیده خیلی خوشحال شدم. من در شناخت خواهرم اشتباه نکرده بود.



فرهاد، گوشی تلفن را به پدرش می دهد و پدر آمنه بهرامی می گوید که سرنوشت دیه آمنه به جلسه آتی دادگاه بستگی دارد.



آقای بهرامی توضیح میدهد: آمنه برای درمان نیاز به پول دارد و چیز زیادی نمی خواهد؛ او فقط دیه اش را میخواهد. دادگاه علاوه بر چشم ها، آسیب های وارده بر صورت و بدن آمنه را براورد کرده ؛ 200 میلیون دیه می شود اما در دادگاه مجید گفت که قصاص زن، نصف مرد است و براورد روز میکرد و می گفت که تنها 22 میلیون و 500 می شود که قاضی گفت اگر آمنه از تو پولی بیشتر میخواست می توانست بخشش از قصاص را مشروط کند و بگوید فلان قدر پول بدهید بگذرم اما او گذشت کرد و چیزی نخواست و شرطی نگذاشت. الان هم چیز زیادی نمیخواهد که اینقدر حساب و کتاب میکنی. اما خب قاضی هم می گفت قانون می گوید نصف و نصف اش می شود 100 میلیون. با این حال قرار شد جلسه دادگاه بعدی، شرایط دیه را تعیین کند.



از آقای بهرامی درباره گذشت دخترش از قصاص می پرسم ؛ می گوید: ما قبل از این مساله با امنه حرف زده و گفته بودیم که در عفو لذتی است که در انتقام نیست؛ اما او گفت باید فکر کند و دیگر چیزی به ما نگفت. برای اجرای حکم که رفتیم باز به امنه گفتیم بهتر است ببخشی چون مساله اعدام نیست که بگوییم طرف می میرد و راحت می شود تو خود نابینا زندگی میکنی و میدانی چه زجری است و این رنج را حتی برای قاتلت هم نپسند. آمنه حرفی نزد و باز گفت فکر میکنم. اما ما میدانستیم امنه اهل گذشت است او میخواست تایید حکم را بگیرد تا عبرتی برای دیگران باشد. او گذشت کرد. شما نمی توانید بفهمید 7 سال چه بر خانواده ما گذشته.







قالیباف خیابانی به نام "ایثار آمنه" کند



پدر مجید موحدی اما میگوید در تلاش است دیه آمنه را تهیه کند و به "روز" می گوید هرگز فکر نمیکرده آمنه، از قصاص گذشت کند و از این مساله شوکه است.







آقای موحدی آمنه گذشت کرد. شما و خانواده تان هرگز فکر میکردید آمنه با همه مسائلی که پیش آمد از قصاص چشمان فرزندتان بگذرد؟



من هرگز فکر نمی کردم. می گفتم حتما قصاص خواهد کرد.حق را هم به آمنه خانم میدادم چون پسر من واقعا کار وحشتناکی کرده بود. اما وقتی گذشت کرد شوکه شدم وقتی گفت بخشیده یک لحظه واقعا نفسم در سینه حبس شد و فکر کردم قلبم ایستاده. این خانم لطف بزرگی در حق ما کرد که هیچ گونه نمی توانیم پاسخ دهیم. من از آقای قالیباف، شهردار تهران می خواهم میدان یا خیابانی را به نام "ایثار آمنه" نامگذاری کنند چون او واقعا ایثار کرد و تولد دوباره ای به بچه ما بخشید. من واقعا درخواست رسمی از آقای قالیباف خواهم کرد و پی گیری می کنم. میدانم هرگز نخواهم توانست جبران کنم و زبانم قاصر است از گفتن بزرگی کار این خانم که کاری زینبی کرد. روز یکشنبه هم در دادگاه ایشان را دیدم وبه پایش افتادم و تشکر کردم و به او گفتم که زبان من قاصر است چه بگویم که در اوج قدرت یعنی لحظه ای که می توانستی قصاص کنی گذشت کردی. من میدانم آمنه خانم چه زجری کشیده؛ به خدا میدانم. از روز اول هم گفتم این حکم، حق شماست و پسر من جنایت کرده.







آقای موحدی گفتید روز یکشنبه دادگاه بودید. دادگاه برای چه بود؟



دادگاه برای تعیین دیه بود. آمنه خانم می گفت 200 میلیون می شود دیه اش و بحث بر سر تفاوت دیه زن و مرد بود. مجید می گفت چشم های مرا بخشیده اند و طبق دادنامه دیه اینقدر نمی شود قاضی هم گفت که با هیچ پولی قابل جبران نیست اما قانون می گوید نصف دیه یک مرد به زن تعلق می گیرد.باور کنید من اگر 200 میلیارد هم داشتم میدادم باز هم کم بود برای آمنه؛ اما چه کنم که دست من هم تنگ است من یک بازنشسته ام. ولی یک خانه تنها دارم که گفتم نصفش را به امنه میدهم و نصف دیگرش را برای دخترانم. من هم بچه هایی دارم که باید به انها برسم. مجید می گفت خطاکار اوست.می گفت من خطاکارم و ارزش فداکاری شما را ندارم ندهید و بگذارید من در زندان بمانم که من زدم توی گوشش و گفتم این خانم دنیا را به تو بازگردانده. به هر حال در نهایت گفتند اگر من دیه را به حساب دادگستری واریز کنم پرونده مختومه خواهد شد.







مختومه شدن پرونده به معنی آزادی مجید است؟



بله







آقای موحدی برای شما به عنوان یک پدر دردناک است این سئوال اما ناچارم بپرسم که اگر مجید ازاد شود جامعه مشکلی پیدا نخواهد کرد؟



مجید آدم غیر نرمالی نیست باور کنید قبل از زندان، فوق دیپلم داشت و توی زندان لیسانس اش را گرفت. الان در زندان حافظ قرآن است و اگر 6 ماه دیگر زندان بماند کل قرآن را حفظ می شود. شما می توانید از همه مسئولان زندان بپرسید که در این 7 سال شرایط عقلانی مجید چطور بوده. اما من نمیدانم چرا هر بار که امنه خانم را می بیند به شدت به هم می ریزد و کنترلش را از دست میدهد. تا قبل از دیدن امنه خانم ابراز پشیمانی و شرمندگی میکند، اما او را که می بیند کنترلش را از دست میدهد. روز دادگاه هم حالش اصلا خوب نبود حتی ناچار شده بودند به او اب قند بدهند. حتی من و مادرش را نمی شناخت و از ما سراغ مادر و پدرش را می گرفت که خب نتیجه فشارهای عصبی قبل از اجرای حکم بود. یعنی او را از شب قبل به قرنطینه برده بودند و تا صبح در انتظار اجرای حکم بود. روز اجرای حکم همسرم ها را اماده کرده بودند، همه چیز آماده بود، قطره ها در دست برادر آمنه خانم بود و او فکر میکرد همان لحظه کور می شود که امنه خانم بخشید. در اصل الان هم از بخشش آمنه خانم شوکه است هم از اتفاقاتی که افتاده. او به هر حال در حال اجرای حکم، مورد بخشش قرار گرفت و ضربه روحی بدی خورد.







و شما با اوصافی که گفتید چگونه میخواهید مبلغ دیه خانم بهرامی را تامین کنید؟



برخی آدم های خیر گفته بودند که قطعی که شد کمک میکنیم این دو روزه سراغ همه رفتم اما راست است که می گویند کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. هر جور شده باید جور کنم.این دیه حق آمنه خانم است که به ما زندگی و امید داد و من تا آخر عمرم مدیونش هستم و برایش دعا میکنم تا روزی که زنده هستم. شما نمیدانید من 4 بچه را با چه بدبختی بزرگ کردم 4 بچه دانشگاهی را با رانندگی تامین میکردم خودم بازنشسته تامین اجتماعی هستم اما باز کار میکردم که سر بلند باشند در زندگی و دانشگاه را تمام کنند؛ نمیدانستم چه پیش روی ماست و....

مملکت را آب برد

مملکت را آب برد

بازار سنتی عراق و افغانستان از دست رفت

بازار سنتی عراق و افغانستان از دست رفت


سقوط 40 در صدی

صادرات پوشاک و فرش ماشینی







صادرات پوشاک و نساجی تولید ایران در سه ماه نخست سال جاری در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته 40 درصد کاهش یافت.



کاهش صادرات کالاهای تولیدی ایران به کشورهای همسایه، از جمله عراق و افغانستان که بصورت تاریخی بازار نساجی ایران بوده، تاثیر منفی خود را در آمار سه ماهه صادرات نساجی و پوشاک نشان داده است.



واردات بی‌رویه و همچنین ورود پوشاک قاچاق از کشورهای چین و ترکیه نیز به فروش داخلی این تولیدی لطمه زده است. درعین حال که افزایش هزینه‌های ناشی از طرح هدفمندی یارانه‌ها امکان رقابت را از بین برده است.



دبیر اتحادیه تولید و صادرات نساجی، پوشاک و چرم که اطلاعات بالا را دراختیار خبرگزاری "ایسنا" قرار داده بود؛ اضافه کرد: وضع فرش ماشینی هم سرنوشتی مشابه نساجی و پوشاک پیدا کرده است. ارزش صادرات فرش ماشینی در سه ماه نخست سال 38 درصد در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته پائین آمده است.







تشکیل اجلاس فوق العاده شورای امنیت سازمان ملل

تشکیل اجلاس فوق العاده شورای امنیت سازمان ملل


بیداری دیر هنگام "اسد"

سوریه را به کام گرداب کشید







رویدادهای سه روز گذشته سوریه، یکبار دیگر نشان داد که این کشور به سمت جنگ داخلی، تجزیه و دخالت خارجی پیش می رود. درحالیکه بشار اسد بی وقفه از اعتقاد خود به اصلاحات سخن می گوید و حتی گام هائی در این جهت برداشته، اما از دو سو، این گام ها با ناکامی روبرو می شود. از یکسو تظاهراتی که برخی خبرگزاری ها موتور آن را سلفی ها و القاعده می دانند و از سوی دیگر ژنرال های ارتش سوریه که یا می خواهند گره را با دندان باز کنند و یا در پی برقراری یک حکومت نظامی در سوریه اند. حکومتی که ماهیت آن قابل پیش بینی نیست و ای بسا همان مسیری را طی کند که انورسادات در مصر طی کرد. یعنی گرفتن برخی امتیازها – از جمله پس گرفتن بلندی های جولان از اسرائیل- و سپس همسو شدن با اسرائیل. یعنی همان مسیری که مصر در زمان سادات و سپس مبارک رفت. سادات نیز با پس گرفتن صحرای سینا از اسرائیل نخست به یک قهرمان ملی تبدیل شد، اما همه برگ های بازی از پیش تدارک دیده شده و زیر میزی رد و بدل شده بود. صحرای سینا به مصر بازگردانده شد و در عوض مصر به متحد اسرائیل تبدیل شد!



قدرت گیری القاعده و سلفی ها در سوریه نیز می تواند روی دیگر این طرح، یعنی حکومت نظامی ها در سوریه شود. یعنی روی کار آمدن حکومتی ارتجاعی و ضد شیعه که بزرگترین نفوذ را عربستان بر آن خواهدداشت و بر قدرت ترکیه در منطقه نیز خواهد افزود. دراینصورت نیز، حزب الله لبنان بزرگترین بازنده همسایه و جمهوری اسلامی بزرگترین بازنده منطقه خواهد بود.



اگر تصویر آینده را اینگونه ببینیم، آنگاه بیشتر می توان نتایج مخرب آن توصیه ها و دخالت های بیت رهبری و فرماندهان سپاه و همچنین حزب الله لبنان در رویدادهای سوریه را ارزیابی کرد. توصیه ها و دخالت هائی که نزدیک به 1600 قربانی از میان مردم و بالای 300 کشته از میان نظامی های سوریه تاکنون باقی گذاشته است و عملا گرهی را که می شد در همان ابتدا حرکت های اعتراضی با سر انگشت باز کرد، حالا با دندان هم نمی شود باز کرد.



نشانه هائی وجود دارد که زیر پای بشار اسد پوست خربزه گذاشته شد و حالا، هر اندازه که تلاش می کند پرچمدار اصلاحات شود و خطرخارجی و ضرورت وحدت ملی برای مردم توضیح دهد، بی نتیجه می ماند.



در این شرایط است که خبرگزاری ها از تلفات نزدیک به 200 نفر در جریان سرکوب نظامی مردم در چند شهر سوریه در روز یکشنبه گذشته دادند و متعاقب آن نماینده آلمان در شورای امنیت سازمان ملل خواهان جلسه فوق العاده این شورای برای رسیدگی به وقایع سوریه و بویژه کشتار اخیر شد. اوباما "بشار اسد" را ناتوان در پاسخگوئی به خواست های اصلاحی مردم اعلام کرد و وزارت خارجه روسیه، نگران از آنچه در پیش است، با صدور بیانیه ای مخالفان و دولت سوریه را دعوت به خویشتن داری، رعایت حقوق انسانی و پرهیز از خشونت کرد.



توصیه هائی که اعتبار اجرائی ندارد، اما نشان دهنده نگرانی روسیه از تشکیل اجلاس شورای امنیت و موقعیت خود هنگام گرفتن رای به قطعنامه ای علیه دولت سوریه است. قطعنامه ای که می تواند مقدمه ای برای گام های بعدی برای دخالت های مستقیم تر در امور سوریه شود.