Tuesday, November 30, 2010

شیاطین علت تاخیر، احمدی نژاد هم منتظر

در حالی که بنا به گزارش رسانه های مستقل داخلی، قیمت کالاهای اساسی و نیز اقلام خوراکی با شیبی تند در حال افزایش است، نمایندگان مجلس و برخی از فعالان اقتصادی علت این افزایش قیمت ها را عدم اجرای به موقع و کامل هدفمندسازی یارانه ها و نیز بی انضباطی دولت دانسته اند. این کابوس که دولت قصد اجرای قانون را ندارد بار دیگر بر سر اصولگرایان سایه انداخته است.




کنفرانس خبری محمود احمدی نژاد که پیش از این گفته بود جزئیات مسائل اجرائی قانون هدفمندسازی را در آن اعلام خواهد کرد، بر ابهام ها افزود. وی با بیان این که "خود من هم منتظر روزی هستم که قانون هدفمند سازی اجرا شود"، باعث تعجب خبرنگاران و رسانه ها شد.

به این ترتیب هم اکنون از یکسو افزایش نرخ تورم پیش از اجرای طرح منجر به نارضایتی عمومی شده و از دیگر سو با سخنان اخیر احمدی نژاد، تمامی گمانه زنی ها درباره زمان و نحوه اجرای این قانون با ابهام های بیشتری مواجه شده است.

آینده، یک سایت مستقل منتقد دولت دو روز قبل و پیش از آنکه احمدی نژاد نیز از "انتظار" اش برای اجرای قانونی که هم اکنون 9 ماه تاخیر در اجرای آن دارد، خبر دهد، به نقل از یک منبع "آگاه" دلیل عدم اجرای قانون را نگرانی از احتکار کالاها اعلام کرد.

غلامرضا مصباحی مقدم، رئیس کمیسیون ویژه تحول اقتصادی مجلس که بارها به افزایش قیمت و شوک تورمی پیش از اجرای طرح هشدار داده بود به جمع بی خبران از زمان اجرای این قانون پیوست و با انتقاد از دولت به گزارش مهر گفت: "اینکه چرا قانون اجرا نمی شود و قیمت جدید حامل های انرژی را دولت اعلام نمی کند، نکته ای است که ما نیز از آن بی خبریم اما به هر حال تاخیر در اجرای این قانون تورم انتظاری در جامعه را افزایش می دهد و این به صلاح مردم نیست."

وی با اشاره به بی توجهی دولت به قانون افزود: "دولت طبق وعده هایی که داده بود قرار بود در نهایت آبان ماه این قانون را اجرا کند و ما از آن زمان منتظر افزایش قیمت حامل های انرژی بودیم اما با گذشت آبان ماه هم این مورد اجرا نشده است".

مصباحی مقدم برای چندمین بار تاکید کرده است که "ما انتظار داریم در فرصت باقی مانده تا پایان سال این قانون به طور دقیق اجرا شود".



احمدی نژاد در همین احوال به جای آن که به گفته یک نماینده اصولگرای مجلس از مردم و مجلس عذرخواهی کند و در مورد تاخیر در اجرای قانون عذرتقصیر بخواهد از طریق دوربین سیما در چشم مردم نگریست و ادعا کرد کسانی که درباره زمان اجرای قانون می پرسند قصد دارند احتکار کنند.



در همین زمان که علائم نشان می دهد وحشت و بی خبری اعضای کابینه را هم در برگرفته بحث سئوال از رییس دولت بار دیگر مطرح شده است گرچه مصباحی مقدم هم به باهنر پیوسته و گفته همچون علی مطهری طرح سوال از احمدی نژاد را یکی از راهکارهای عملی درباره اجرای قانون می داند اما "فضای جامعه" را برای طرح سوال "نامساعد" ندانسته است. در راهروهای مجلس چنین شایع است که وقتی امضای درخواست سئوال از رییس جمهور به حد نصاب نزدیک شد بار دیگر پیامی از بیت رسید که با اشاره به حساسیت اوضاع وقت را مناسب تشخیص نداد.

نمایندگان مجلس و طراحان سوال از احمدی نژاد در حالی طرح سوال از احمدی نژاد را به تاخیر انداخته اند که وی در کنفرانس خبری اش از این اقدام مجلس استقبال کرده است.

علاوه بر مصباحی مقدم، جهانبخش امینی عضو کمیسیون انرژی نیز روز گذشته از احتمال "افزایش سرسام آور قیمت ها" به دلیل نحوه اجرای قانون هدفمندسازی سخن گفته. ایلنا از قول وی نوشته " این که این قانون تا چه اندازه تبعات تورمی دارد مشخص نیست و بستگی به مدیریت کلان دولت در مرحله اجرا دارد. اگر دولت بتواند هزینه مواد اولیه و سوخت را به خوبی مدیریت نماید و کنترل بازار را در دست گیرد می تواند تا اندازه‌ای از شتاب اولیه تورم حاصل از اجرای این قانون بکاهد و در غیر این صورت تورم اولیه سرسام آور خواهد بود".

سعید لیلاز، تحلیلگر اقتصادی ای که چندی پیش و پس از ماه ها از زندان آزاد شده است نیز در یادداشتی در سایت "فرارو" به "بی انضباطی" دولت در امور مالی اشاره کرده و نوشته است: "هدفمندسازی باعث افزایش تورم نمی‌شود، بلکه این بی‌انضباطی مالی دولت است که اثرات تورمی به جا خواهد گذاشت".

نگرانی ها درباره انفجار تورمی ناشی از نحوه اجرای قانون در حالی مطرح می شود که بنا به گزارش ایسنا، احمدی نژاد در برابر این هشدارها در کنفرانس خبری خود گفته است: "فكر نمي‌كنم كه اصلاح قيمت‌ها به تورم انتظاري دامن بزند. چنان‌چه تاكنون نزده است و اجراي طرح تا امروز در مقايسه با 26 كشور ديگري كه اين طرح را اجرا كرده‌اند در شرايط بهتري قرار دارد و اين هم به خاطر حمايت‌ها و همراهي‌هاي مردم از اين طرح است". این سخن درباره اجرای قانون زمانی بر زبان آمده که احمدی نژاد خود از زمان اجرا ابراز بی اطلاعی کرده ست.



نگرانی ها درباره امکان آن که دولت پس از صرف هزینه ای که اجازه اش را گرفت از اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها سر باز زد زمانی به صورت جدی در امده که سایت آینده در گفت و گو با یک "منبع آگاه" از زبان وی مدعی شده است: "نظر رییس دولت بر این است که افزایش قیمت حامل های انرژی که در طرح مجلس پیش بینی شده است، موجب شکست طرح خواهد شد چرا که این افزایش مردم را نسبت به طرح بدبین خواهد کرد. در قانون مجلس پیش‌بینی شده است که دولت باید 50 درصد درآمد ناشی از حذف یارانه انرژی را به مردم پرداخت کند و براین اساس اگر دولت بخواهد همین مبلغ ماهیانه 40 هزارتومانی فعلی را به مردم پرداخت کند نیز ناگزیر خواهد بود در طول سال 60 هزارمیلیارد یارانه انرژی را حذف کند که بار تورمی سنگینی ایجاد خواهد کرد. همچنین گفته می‌شود نظر احمدی‌نژاد براین است که دولت همه مبلغ یارانه‌های نقدی را از محل افزایش قیمت‌ها تامین نکند و از محل منابع خود به مردم پرداخت کند و به تدریج یارانه‌ها حذف شود".

او افزوده است: "در طول ماه های اخیر با قوت گرفتن زمزمه‌های اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، بسیاری از عناصر سودجو اقدام به خرید انبوه و انبارکردن کالا جهت فروش پس از اجرای طرح و موج گرانی احتمالی پس از آن کردند. این احتکار گسترده که موجب بلیعده شدن حجم بزرگی از کالاهای موجود در بازار شده بود، امکان اختلال در اجرای طرح را فراهم می‌کرد و احمدی نژاد با تعویق طرح می کوشد تا نقشه آنان را به شکست بکشاند".

آینده در پایان گزارش خود نوشته است: "اکنون پس از 9 ماه، همچنان اجرای طرح به تعویق افتاده و مشخص نیست چه زمانی احتکارگران متنبه و اجرای طرح آغاز خواهد شد".



تردیدها در مورد نیت دولت از به تاخیر انداختن اجرای قانون وقتی بیش تر شد که محمود احمدی نژاد به فاصله یک روز از اعترافش به "انتظار" برای اجرای طرح، در جمع عده ای که درمحل سخنرانی وی درساری حضور داشتند از واریز دو برابر یارانه به حساب شهروندان خبر دهد. بی آن که منبع آن را مشخص کند.

با این حال او با وجود اعلام واریز دو برابر یارانه به حساب شهروندان، زمان این واریز را اعلام نکرد.

بنا به نوشته فارس، احمدی نژاد گفته است: "ما در گام اول اين طرح هستيم و انشاالله با اجراي كامل طرح پرداختي به مردم بيش از 2 برابر خواهد شد. يعني حداقل 2 برابر اين رقم به حساب مردم واريز خواهد شد".



ادعای قرار داشتن در گام اول دو هفته بعد از آن که رییس دولت گفت نود در صد قانون اجرا شده است به مجموعه تناقض های گفتاری وی افزوده شد همچنین که سخن گفتن از "فتنه انگیزی اطین" برای جلوگیری از اجرای هدفمندی یارانه ها.

سایت سپاه خطا کرد یا...؟

سایت متعلق به اداره سیاسی سپاه پاسداران در خبری که پس از ساعتی آن را از روی خروجی خود حذف کرد، مدعی شد همزمان با ترور دو استاد مرتبط با برنامه هسته ای ایران، انفجار دیگری در شهرک شهید محلاتی تهران رخ داده و چند زخمی به جا گذاشته است.




شهرک شهید محلاتی در شمال شرقی تهران، محل سکونت بسیاری از نیروها و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانواده آنها است.



دو استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی ایران که هر دوی آنها از محققان ارشد مرتبط با برنامه هسته ای ایران بودند، صبح روز دوشنبه در دو عملیات جداگانه مورد سوءقصد قرار گرفتند.



در این عملیات، دکتر مجید شهریاری به قتل رسید اما استاد دیگر به نام فریدون عباسی دوانی که همراه با همسرش مورد سوءقصد قرار گرفته بود، مجروح شد که با انتقال به بیمارستان بهبود یافت.



"جوان آنلاین" سایت متعلق به اداره سیاسی سپاه در خبری که صبح دوشنبه آن را منتشر کرد، نوشت که صبح امروز در ادامه تلاش "جریان نفاق" برای ایجاد ناامنی در کشور، یک خودرو پژو 206 نیز در شهرک محلاتی تهران منفجر شد.



این سایت در ادامه خبر خود، حادثه فوق را یک "اقدام تروریستی" توصیف کرده بود که بر اثر آن دو نفر کشته شده و خساراتی نیز به بار آمده است.



جوان آنلاین محل دقیق این انفجار را "ابتدای شهرک محلاتی تهران، روبروی داروخانه لشکرک" عنوان کرده بود.



سایت متعلق به اداره سیاسی سپاه در پایان این خبر وعده داده بود که "اخبار تکمیلی متعاقبا ارسال خواهد شد" اما پس از ساعتی به جای ارسال اخبار تکمیلی، اقدام به حذف آن از خروجی خود نمود.



این در حالی بود که خبرگزاری فارس که خود از رسانه های نزدیک به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، ساعتی بعد به نقل از فرمانده انتظامی تهران بزرگ خبر وقوع این انفجار را تکذیب کرد.



سردار حسین ساجدی نیا به این خبرگزاری گفت که "هيچ‌گونه گزارشی مبنی بر وقوع انفجار در شهرك شهید محلاتی به دست ما نرسيده است."







گمانه زنی های تازه



انتشار خبر وقوع انفجار سوم در شهرک محلاتی تهران توسط سایت متعلق به اداره سیاسی سپاه باعث شد تا برخی منتقدان حکومت ایران گمانه زنی هایی را درباره نقش این نهاد امنیتی – نظامی در ترور دو دانشمند دیگر مطرح بکنند.



تعدادی از وبلاگ ها و وبسایت های خبری وابسته به جریان اپوزسیون جمهوری اسلامی، مدعی شده اند که انتشار این خبر و سپس حذف و تکذیب آن، نشاندهنده دست داشتن یا دستکم اطلاع واحدهای امنیتی سپاه پاسداران از این عملیات ها بوده است.



دو حادثه تروریستی صبح روز دوشنبه در تهران، موجب شد که شمار فیزیکدانان مرتبط با برنامه هسته ای ایران که تاکنون به قتل رسیده اند، به سه نفر افزایش یابد.



در دی ماه سال گذشته نیز یک فیزیکدان دیگر ایرانی به نام مسعود علی محمدی، بر اثر انفجار بمبی در یک موتورسیکلت پارک شده به قتل رسید.



در آن هنگام رسانه های حامی حکومت ایران از جمله صدا و سیما، مسعود علی محمدی را مدافع دولت و قتل او را نتیجه "اقدام تروریستی عناصر ضد انقلاب و استکبار" دانستند اما در مقابل، رسانه های نزدیک به اصلاح طلبان و جنبش سبز با انتشار برخی اسناد نوشتند که وی جزو حامیان میرحسین موسوی در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری بوده است.







"حربه ناکارآمد ترور"



بر اساس گزارش منابع خبری داخل ایران، روز دوشنبه 8 آذر، بین ساعت 7 و 8 بامداد به وقت محلی، افراد ناشناس مجید شهریاری و فریدون عباسی، استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی در شمال تهران را که عازم محل کار خود در دانشگاه بودند هدف سوء قصد قرار دادند.



به گزارش رادیو دولتی ایران، عملیات سوء قصد به جان این دو استاد دانشگاه در خیابان ارتش و خیابان ولنجک میدان دانشگاه شهید بهشتی روی داد.



این رادیو در گزارشی در مورد حادثه روز دوشنبه گفته است که "عوامل مزدور صهیونیستی" این دو استاد فیزیک و عضو هیات علمی دانشگاه را که همراه خانواده، عازم محل کار خود در دانشگاه شهید بهشتی بودند مورد سوء قصد قرار دادند و خبرگزاری فارس در خبری تحت عنوان "آمریکا و رژیم صهیونیستی امروز دو استاد دانشگاه را ترور کردند" گزارش کرده که افراد موتور سوار با چسباندن یک وسیله انفجاری به اتومبیل پژوی 405 مجید شهریاری او را به قتل رساندند.



در گزارش دیگری در خبرگزاری فارس به نقل از شاهدان عینی آمده است که مهاجمان سرنشین دو دستگاه موتور سیکلت بودند و بمبی را به سوی اتومبیل مجید شهریاری پرتاب کردند و از محل گریختند.



این گزارش افزوده است که در نزدیکی همین محل، افراد موتورسوار با استفاده از همین روش، اتومبیل پژو 206 فریدون عباسی دوانی را منفجر کردند اما موفق به قتل او نشدند.



هنوز هیچ گروهی مسئولیت سوء قصد به جان این دو فیزیکدان ایرانی را بر عهده نگرفته اما صدا و سیمای ایران گفته است که "دشمنان" جمهوری اسلامی که متوجه بی تاثیر بودن تحریم های اقتصادی شده اند، "همچون گذشته از حربه ناکارآمد ترور استفاده کرده اند."



به گزارش بی بی سی، قطعنامه شماره 1747 شورای امنیت، از فردی به نام فریدون عباسی دوانی با عنوان "دانشمند ارشد وزارت دفاع و مرتبط با انستیتو فیزیک کاربردی" ایران نام برده و او را مشمول تحریم قرار داده و به نوشته سایت الف، متعلق به احمد توکلی، نماینده مجلس، آقای عباسی عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین است که به علت مشغله کاری در وزارت دفاع، به این دانشگاه کمتر رفت و آمد داشته است اما در پرونده کاری او، ریاست بر دانشکده فیزیک این دانشگاه به چشم می خورد.

پیشنهاد حذف محافظان کروبی و موسوی

در حالی که ترور دو استاد دانشگاه، نگاه‌ها را به سمت مسایل امنیتی و حفاظتی شخصیت ها جلب کرده است، حمید رسایی، عضو فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس، خواستار حفظ محافظت امنیتی از جان موسوی و کروبی شده است.




وی گفته است: "امروز فتنه‌گران محافظ دارند اما دانشمندان هسته‌ای ما حفاظت ندارند. هیچ‌ یک از دستگاه‌های نظام وظیفه‌ ندارند از کسانی حفاظت کنند که سرمایه‌ دشمن به حساب می‌آیند. همین امروز مسوولان مربوطه به مأموریت محافظان سران فتنه پایان دهند و جوانان پاک کشور را مأمور حفاظت از جان ارزشمند دانشمندان هسته‌ای کنند."



رسایی به خبرگزاری فارس نزدیک به دستگاه های نظامی امنیتی گفته است: "دشمن به ترور فیزیکی دانشمندان کشورمان روی آورده است که قطعا در این زمینه نیز سودی جز رسوایی بیشتر نصیب آنها نخواهد شد و این اقدامات کور، خللی در عزم و اراده این ملت و مسوولان نظام ایجاد نمی کند."



رسایی مدعی شده است که این ترورها پس از آن انجام شده است که سرویس‌های امنیتی در جذب این دانشمندان، ناکام مانده اند: "دشمنان ملت ایران برای اینکه دانشمندان هسته‌‌ای را جذب و از آنها برای اهداف خود استفاده کنند تلاش کردند، اما اقدام آنها برای ترور فیزیکی دانشمندان نشان داد که در اجرای این نقشه شوم ناکام بوده‌اند."



سخنان رسایی درباره حذف حفاظت فیزیکی از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو رهبر مخالفان دولت، در حالی انجام می گیرد که پیش از این موسوی و کروبی و نزدیکان این دو، از محافظان، به عنوان نیروهای نهادهای نظامی، برای جلوگیری از تحرکات این دو نام برده بودند.



علاوه برتمامی محدودیت های امنیتی که برای موسوی و کروبی وجود دارد، در تیم حفاظت آن ها هم تغیراتی رخ داده است.



این تغییرات از زمانی مورد توجه قرار گرفت که احمد یزدانفر، سرپرست گروه محافظان میرحسین موسوی، بازداشت شد. وی که سال ها محافظت از موسوی را بر عهده داشت، به دلایل نامعلومی از سمت خود برکنار و پس از چند روز بازداشت، به پادگانی متعلق به سپاه پاسداران منتقل شد و وظیفه دارد هر روز صبح خود را به این پادگان معرفی و تا شب آن جا بماند.



پیش از این مهدی کروبی نیز اعلام کرده بود که محافظان او اجازه مقابله با تهاجم خشونت آمیز ماموران دولتی را ندارند و آنان را مرخص کرده بود.



این اتفاق پس از آن رخ داد که کروبی در چندین مورد هدف کسانی قرار گرفت که ظاهرا هواداران دولت بودند و حتی چندین بار تجمعات اعتراضی را در برابر خانه مسکونی او ترتیب دادند. در یکی ازاین تجمعات، سر تیم محافظان کروبی، مورد حمله معترضان قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد.



پش از این همچنین چندین بار شایعه بیماری و وخامت حال جسمی کروبی منتشر شده بود که با تکذیب اطرافیانش رو به رو شده بود. آن ها، انتشار چنین شایعاتی از سوی رسانه هایی چون "کیهان" را نشانه تهدید جانی کروبی دانستند و از اینکه "اینها بخواهند برنامه ای برای آقای کروبی بچینند و الان دارند زمینه چینی می کنند" ابراز نگرانی کردند. این شایعه، توسط صفارهرندی، وزیر سابق ارشاد در روزنامه کیهان منتشر شده بود.



همان زمان حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، از وارد کردن دارو هایی از کشور روسیه برای ترور فیزیکی افراد از سوی نیروهای خودسر در ایران خبر داد. وی گفته بود که احتمالا این دارو ها از نوعی است که قبلا برای کشتن الکساندر لیتویننکو، مامور اطلاعاتی روسیه، که در لندن به قتل رسید، استفاده شده است.



ناگفته نماند که تهدید برای از میدان به در بردن حریف شگرد قدیمی راست هاست. به جز ده ها مورد تهدیدی که منجر به قتل چهار تن در ماجرای معروف به قتل های زنجیره ای شد، که قبلا از طریق فکس فهرستی برای دگراندیشان فرستاده شده بود، مشهورترین تهدید رسانه ای مربوط به زمانی است که محمد خاتمی برای نامزدی در انتخابات 88 آماده شد و حسین شریعتمداری در کیهان نوشت دوستان خاتمی قصد دارند وی را ترور کنند و به گردن نظام بگذارند. بعدها کارشناسان شباهت هائی بین این تهدید و اتفاقی دیدند که برای یک نامزد دیگر انتخابات یعنی بی نظیر بوتو رخ داد.

سوال از احمدی نژاد حرام نیست، وظیفه است

پس از آن که هفته گذشته علی مطهری نماینده تهران و سرسخت ترین اصولگرای منتقد احمدی نژاد در مجلس، برای چندمین بار متوالی بر طرح سوال از احمدی نژاد پافشاری کرد و برخی نمایندگان اصولگرا و حامیان تندرو دولت علیه وی از طریق شکایت و فضاسازی های معمول برای وی خط و نشان کشیدند، دیروز هیات داوری فراکسیون اصولگرایان با اعلام نظر خود، طرح سوال از احمدی نژاد را حق هر نماینده مجلس دانست و اعلام کرد که هیچ قدرتی نمی تواند مانع سوال از رئیس جمهور شود.




در حالی که تنش بین دولت و مجلس بر سر مسائل مختلف مطرح در مجلس رو به افزایش است و از سوی دیگر نیز در جلسه صبح دیروز مجلس طرح افزایش اختیارات معاونت برنامه ریزی احمدی نژاد رای نیاورد، کش و قوس ها بر سر طرح سوال از احمدی نژاد و افزایش اختیارات وی ادامه دارد.



این بار اما بر خلاف نظر نمایندگان هوادار احمدی نژاد که طرح سوال از احمدی نژاد را بر خلاف قانون اساسی، مخالفت با اصولگرایی و نظام قلمداد کرده بودند، بخش عمده ای از اصولگرایان، اصلاح طلبان و منتقدین دولت طرح سوال از احمدی نژاد را قانونی و حق هر نماینده ای دانستند و مخالف با طرح سوال از احمدی نژاد را توهین به قانون اساسی و مجلس توصیف کردند.



در همین ارتباط روز گذشته رئیس هیات داوری فراکسیون اصولگرایان که مامور رسیدگی به شکایت ده تن از نمایندگان هوادار احمدی نژاد از مطهری بود، ضمن رد شکایت هواداران احمدی نژاد در مجلس اعلام کرد:طرح سوال از رئیس جمهور حق نماینده است و اقدام آقای مطهری خروج از اصولگرایی



خبر آن لاین به نقل از حجت الاسلام حسین ابراهیمی نوشته: دوستان شکایت کننده مدعی بودند چون آقای مطهری در مجلس به دنبال امضا گرفتن از نمایندگان است به نظر می رسد این روند در نهایت به نفع نظام نیست و آنها مدعی بودند این خلاف اصولگرایی است.



او همچنین با اشاره به این که مطهری خود نیز در نشست هیات داوری فراکسیون اصولگرایان شرکت کرده، افزوده:در آن جلسه جناب آقای مطهری هم تشریف آوردند و شکوائیه دوستانی که معترض بودند قرائت شد و بحث های مختلفی صورت گرفت که در نهایت به این نتیجه رسیدیم که طرح سوال آقای مطهری از رئیس جمهور خروج از اصولگرایی نیست و مخالف با اصول اصولگرایی هم نیست. نماینده طبق قانون حق دارد از رئیس جمهور سوال کند و هیچ قدرتی نمی تواند او را از انجام وظایفش باز دارد.



شکایت حامیان احمدی نژاد در مجلس از علی مطهری پس از آن صورت گرفت که اواخر هفته گذشته از یک سو نمایندگان و منابع خبری حامی احمدی نژاد، مدعی شده بودند که شمار امضاء کنندگان طرح شکایت از احمدی نژاد بسیار پائین تر از حدنصاب است و از سوی دیگر نیز با بیان این که مطهری با عبور از مبانی اصولگرائی از اصلاح طلبان مجلس نیز امضاء گرفته است و خود را به دروازه خروجی نظام نزدیک کرده است، به جو سازی های کاذب علیه مساله طرح سوال از احمدی نژاد دامن زده بودند.



این ادعا ها بلافاصله با واکنش مطهری مواجه شد. وی هفته گذشته اعلام کرده بود که امضاها جمع شده برای طرح سوال از احمدی نژاد از حدنصاب گذشته و نمایندگان امضاء کننده پس از ثبات نسبی در اجرای هدفمند کردن یارانه ها، سوال از احمدی نژاد را پیگیری خواهند کرد.



از سوی دیگر و در ادامه بحث و جدل ها پیرامون طرح سوال از احمدی نژاد، دیروز داریوش قنبری سنگوی فراکسیون اقلیت اصلاح طلب مجلس نیز در گفتگویی با هفته نامه طنین غرب ایلام مخالفت با سوال از احمدی نژاد را توهین به قانون اساسی دانست.



وی با اشاره به این که خود موافق طرح سوال از احمدی نژاد است، بیان کرده:تعدادی از نمایندگان مجلس این بحث را دنبال می کنند و موافق با سوال از رئیس جمهور هستم و در صورت نیاز معتقدم باید وظایف نمایندگی را به نحو احسن انجام دهم. سوال از رئیس جمهور در قانون اساسی لحاظ شده و جزو یکی از وظایف مهم نمایندگان محسوب می شود اما این موضوع از جانب برخی افراد طوری مطرخ می شود که انگار فعل حرامی در حال انجام است.



نماینده اصلاح طلب مردم ایلام در ادامه تصریح کرده است: مطرح کردن چنین مباحثی که چرا رئیس جمهور نتوانست در مواردی که توانایی بیشتر از حد انتظار را داشته است، به صورت عالی عملی کند که به نفع کشور و مردم باشد. متاسفانه به دلیل عدم استفاده حق سوال نمایندگان گویی این کار جزو امتیازات مجلس محسوب نمی شود.



سخنگوی اقلیت اصلاح طلب مجلس در رابطه با نمایندگان حامی احمدی نژاد که طرح سوال از وی را به بهانه ها و عناوین مختلف برنمی تابند نیز بیان داشته: افرادی که طرح این بحث را نادرست تلقی می کنند در واقع توهین به دستاوردهای انقلاب را در ذهن می پرورانند زیرا قانون اساسی یکی از دستاوردهای مهم انقلاب مردم ایران است و در قانون اساسی سوال از رئیس جمهور جزو وظایف نمایندگان ذکر شده است. اگر از چنین اختیاراتی استفاده درست انجام نگیرد این کار به معنای عدم انجام وظایف نمایندگی است. سوال از رئیس جمهور شفاف سازی می کند که ضعف های موجود ناشی از مسائل مدیریتی است یا جرو نبود امکانات کافی تلقی می شود. البته این کار باعث اقناع شدن افکار عمومی می گردد.



تدوین طرح سوال از احمدی نژاد در مجلس هشتم تاکنون حداقل چهار با مطرح شده و هر بار نیز علی مطهری طراح مساله بوده؛در مواردی چون:اعلام دوستی با مردم اسرائیل از سوی مشایی، پافشاری بر بقای مشایی در پست معاونت احمد نژاد برخلاف نظر آیت الله خامنه ای، طرح عفاف و حجاب و مساله هدفمند کردن یارانه ها.



محمود احمدی نژاد در مقابل هیچ یک از موارد ذکر شده خود را ملزم به پاسخگویی ندانسته و از سوی دیگر نیز برخلاف قانون اساسی حامیان احمدی نژاد در یک سال و نیم گذشته با عناوین مختلف مانع از طرح سوال از احمدی نژاد شده اند. با این همه علی مطهری و بسیاری از اصولگرایان منتقد و اصلاح طلبان مجلس طرح سوال از احمدی نژاد را وظیفه قانونی خود و اجرای قانون اساسی می دانند و بر آن تاکید می ورزند.



علی مطهری در یک سال و نیم گذشته و در پس حوادث پس از انتخابات نه تنها از منتقدان سرسخت احمدی نژاد بوده و اقدام به طرح سوال از وی کرده، بلکه در واکنش به حامیان احمدی نژاد در مجلس که خواستار محاکمه میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز شده بودند، خواستار محاکمه احمدی نژاد از سوی دستگاه قضائی شده بود. مطهری آن هنگام به بعد به شدت مورد خشم برخی از اصولگرایان و حامیان احمدی نژاد قرار گرفته و علاوه بر این که چندین بار در مجلس به وی بی احترامی شد، در چند مورد مهم تهدید به پیگردهای قضائی گردید.

کروبی و ناطق؛ بر سر یک میز

مهدی کروبی و علی اکبر ناطق نوری، دو تن از شاخص ترین چهره های مخالف محمود احمدی نژاد، بر سر یک میز نشستند. این اتفاق در جریان مراسم عروسی پسر قدرت علیخانی، نماینده فراکسیون اقلیت مجلس هشتم در شب عید غدیر روی داد.




پیش از این سایت های خبری نزدیک به جریان حاکم، گزارش داده بودند که کروبی در این مراسم با بی توجهی میزبان و افرادی مانند ناطق نوری و آیت الله محمد موسوی خویینی ها (دبیرکل مجمع روحانیون مبارز) مواجه شده بود.



اما بر اساس فیلمی که دیروز در سایت یوتیوب منتشر شد، کروبی هنگام ورود به تالار سیاره واقع در میدان بهارستان تهران، با استقبال گرم قدرت علیخانی و فرزندش مواجه می شود. پس از آنکه میهمانان حاضر در تالار با صلوات و دست زدن از کروبی استقبال می کنند، او ابتدا به سمت آیت الله محمدکاظم موسوی بجنوردی (عضو مجمع روحانیون مبارز و پدرزن سید حسن خمینی) می رود و با او به روبوسی و احوالپرسی می پردازد.



مهدی کروبی سپس در میان تشویق و احوالپرسی حاضران به سمت دیگر سالن می رود تا بر سر میزی که جمع زیادی از روحانیون و شخصیت های اصلاح طلب بر سر آن نشسته اند، قرار بگیرد.



آنگونه که در فیلم مشاهده می شود، کروبی ابتدا در بالاترین صندلی میزی قرار می گیرد که سید حسن و سید یاسر خمینی، محمد موسوی خویینی ها و برخی دیگر از روحانیون اصلاح طلب و اعضای بیت و دفتر آیت الله خمینی بر آن نشسته اند.



اما در تصویر بعدی که پسر قدرت علیخانی برای خوش آمدگویی به میهمانان بر سر میز آنها می آید، مشخص می شود که مهدی کروبی جای خود را تغییر داده و در کنار ناطق نوری نشسته است. در سمت راست او هم آیت الله مصطفی محقق داماد (استاد دانشگاه و مدرس علوم دینی) قرار دارد.



کروبی در انتها در میان تشویق حضار و بدرقه میزبان، از تالار خارج می شود.







دو معترض



این نخستین بار پس از انتخابات مناقشه برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری ایران است که مهدی کروبی و علی اکبر ناطق نوری در برابر دوربین ها و در کنار یکدیگر مشاهده می شوند.



در جریان این انتخابات، کروبی یکی از دو نامزد اصلاح طلبان در کنار میرحسین موسوی بود که ستاد انتخابات کشور آرای او را کمی بیش از 300 هزار رای اعلام کرد.



به دنبال این مسئله، مهدی کروبی اعلام کرد که پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ناشی از "کودتا" بوده و او را به عنوان رئیس جمهور ایران به رسمیت نمی شناسد.



کروبی در یک سال و نیم گذشته، در کنار میرحسین موسوی رهبری جنبش اعتراضی ایران موسوم به "جنبش سبز" را بر عهده گرفته و به همین خاطر با محدودیت های زیادی از جانب حکومت ایران روبرو شده است.



نیروهای امنیتی و لباس شخصی تاکنون بارها به کروبی و منزل او هجوم برده اند و در برخی موارد جراحاتی را به وی وارد کرده اند اما این نامزد معترض به نتیجه انتخابات اعلام کرده که هرگز از مواضع خود و حقوق مردم عقب نشینی نمی کند و در این راه حتی "آماده مرگ" است.



اما علی اکبر ناطق نوری از چهره های شاخص جریان اصولگرا است که در انتخابات گذشته از کاندیداتوری میرحسین موسوی حمایت کرد. او عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز (به دبیرکلی آیت الله محمدرضا مهدوی کنی) و رئیس بازرسی دفتر آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی است.



ناطق نوری از بلندپایه ترین روحانیون نظام جمهوری اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب 1357 بوده که سمت های متعددی مانند معاونت کمیته های انقلاب اسلامی، نماینده امام در جهاد سازندگی، نمایندگی چند دوره مجلس، وزارت کشور، ریاست مجلس، نامزد ریاست جمهوری و عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده داشته است.



او در انتخابات دوم خرداد 76 نامزد اصلی جناح محافظه کار و رقیب سید محمد خاتمی بود که با فاصله ای تقریبا 13 میلیونی، میدان را به روحانی اصلاح طلب رقیب خود واگذار کرد.







رئیس دفتر "بی بصیرت"



در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری، ناطق نوری ریاست شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت که وظیفه اش، انتخاب نامزد واحد اصولگرایان از بین افرادی مانند هاشمی رفسنجانی، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی، محمود احمدی نژاد، محسن رضایی، علی اکبر ولایتی و احمد توکلی بود.



از این جمع، ولایتی به نفع هاشمی رفسنجانی از انتخابات کنار رفت، رضایی پس از نامزدی انصراف داد، توکلی کاندیدا نشد و قالیباف با حمایت جمعیت ایثارگران وارد عرصه شد تا در نهایت علی لاریجانی به عنوان کاندیدای نهایی شورای هماهنگی، معرفی شود.



اما در این میان، محمود احمدی نژاد عجیب ترین رفتار را داشت. شهردار وقت تهران در تاریخ 27 آذر 1383 و در حالیکه شورای هماهنگی تازه تشکیل شده بود، با ارسال نامه ای به ناطق نوری اعلام کرد: "به دلیل آنکه حضور زودهنگام و اسمی در عرصه تبلیغات انتخاباتی در روند خدمت‌گذاری در تهران آسیب می رساند، بنابراین علی‌رغم اشتیاق فراوان به دیدار دوستان گرانقدر از حضور در این جلسه معذورم."



ناطق نوری بعدها در یک مصاحبه تفصیلی بیان کرد که وقتی شورای هماهنگی از احمدی نژاد خواسته بود که برنامه هایش را ارائه کند، به این نتیجه رسیده بودند که برنامه های احمدی نژاد "فضایی" است.



پس از انتخابات 84 و پیروزی احمدی نژاد در آن، ناطق نوری همراه با اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان بلندپایه ترین روحانی حکومتی مخالف رئیس دولت شناخته می شد. او بارها نارضایتی شدید خود را از روند اداره کشور توسط احمدی نژاد ابراز کرد.



در انتخابات دهم ریاست جمهوری، ناطق نوری همراه با برخی دیگر از اضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز، با حمایت از میرحسین موسوی، مانع از حمایت رسمی این تشکل محوری محافظه کاران ایران از احمدی نژاد شد.



محمود احمدی نژاد در جریان مناظره تلویزیونی خود با میرحسین موسوی، در کنار فرزندان هاشمی رفسنجانی از پسر ناطق نوری هم به عنوان یکی از مفسدان اقتصادی نام برد.



رئیس دفتر بازرسی بیت رهبری، پس از تایید نتیجه انتخابات دهم توسط شورای نگهبان و آیت الله خامنه ای، از پذیرش آن امتناع کرد و مدتهاست که موضع گیری سیاسی از جانب او منتشر نشده است.



سکوت ناطق نوری درباره نتیجه انتخابات باعث شده تا طرفداران و رسانه های حامی احمدی نژاد او را با استناد به سخنان رهبر جمهوری اسلامی جزو "خواص بی بصیرت" بدانند که به گفته آیت الله خامنه ای "با سکوت یا مواضع دوپهلو، به روشن نگه داشته شدن آتش فتنه کمک کردند."



به رغم این مسائل، ناطق نوری کماکان مسئولیت دفتر بازرسی بیت رهبر جمهوری اسلامی را حفظ کرده است.







کروبی در مجلس ختم



مهدی کروبی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری در یک مجلس عمومی دیگر هم با چهره های مخالف اصلاح طلبان و جنبش سبز روبرو شده بود.



او روز شنبه 11 اردیبهشت گذشته با حضور در مسجد نور واقع در میدان فاطمی تهران، در مجلس ترحیم پدر سید محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم حاضر شد.



کروبی با حضور در این مجلس علاوه بر حسینی با برخی مقامات دیگر حکومتی مانند علی لاریجانی، رئیس مجلس و محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور هم احوالپرسی کرد. تصاویر منتشر شده از این مجلس نشاندهنده ابراز ارادت رحیمی به کروبی بود.



حضور این رهبر معترضان دولت در مجلس ترحیم پدر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، انتقاداتی را در بین هواداران جنبش سبز برانگیخت اما بعدتر مشخص شد که دو برادر دیگر حسینی، از چهره های علمی و اقتصادی نزدیک به اصلاح طلبان هستند که در انتخابات ریاست جمهوری از کاندیداهای این جریان حمایت کرده بودند.

اعدام عشق

اعدام عشق



شهلا جاهد پای چوبه دار


ساعاتی پس از تنظیم این گزارش، شهلا جاهد به پای چوبه دار می رود تا جنجالی ترین پرونده جنایی سالهای اخیر در دستگاه قضایی بسته شود. صبح هنگام به وقت تهران یا او بر طناب دار بوسه زده و در جهان نیست و شرح عشق او می ماند و بس، یا باز هم نجات می یابد.




پرونده شهلا که به دلیل وجود ابهامات بسیار و عدم رفع ایرادات 14 صفحه ای وکلای پرونده بر حکم صادره، هرچند در دستگاه قضایی بسته می شود اما به خیل پرونده هایی می پیوندند که در افکار عمومی همچنان باز می مانند.



شهلا جاهد، متهم به قتل لاله سحرخیزان، همسر ناصر محمدخانی، بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران است که برمبنای اعترافات اش در اداره آگاهی به اعدام محکوم شد، هرچند که خانم جاهد در دادگاه، اعترافات خود را پس گرفته و اعلام کرد اگر او را به اداره آگاهی بازگردانند قتل 200 نفر دیگر را نیز بر عهده میگرد، اما قاضی پرونده بر مبنای اختیاراتی که قانون با عنوان "علم قاضی" به او میدهد خانم جاهد را قاتل لاله سحرخیزان تشخیص داده و حکم به اعدام او داد.



تا لحظه تنظیم این گزارش که ساعاتی قبل از ساعت اعلام شده برای اعدام شهلا جاهد صورت گرفت، مشخص نیست که این زن با رضایت خانواده مقتول از مرگ رهایی خواهد یافت یا نه. هرچند که او به گفته وکیلش به رضایت خانواده سحرخیزان امیدوار است.



همزمان یک عضو هیات صلح و سازش دادسرای جنایی نیز، به گفته وکیل شهلا جاهد اعلام کرده با وجود شکست تلاش ها برای گرفتن رضایت از خانواده لاله سحرخیزان، تا پای چوبه دار برای گرفتن رضایت تلاش خواهند کرد.



آخرین جلسه هیات صلح و سازش روز گذشته با حضور ناصر محمد خانی و وکیل خانواده سحرخیزان برگزار شده بود و براساس گزارش وب سایت خبرآنلاین، پس از 3 ساعت بحث و گفتگو پیرامون حادثه جلسه بی نتیجه ماند و ناصر محمد خانی اعلام کرد مصاحبه های اخیر شهلا و وکیل مدافع وی، خانواده مرحوم لاله را جریحه دار تر ساخته است.







ابهامات پرونده 3500 صفحه ای



19 مهر 1381 لاله سحرخیزان در منزل مسکونی اش در تهران در حالی به قتل رسید که ناصر محمدخانی، همسر او به همراه تیم پرسپولیس در آلمان به سر می برد.



چند روز بعد شهلا جاهد که همسر موقت ناصر محمد خانی معرفی شده است به عنوان مظنون دستگیر شد و یازده ماه پس از دستگیری به قتل همسر اول ناصر محمد خانی اعتراف کرد. او در جلسه اول دادگاه اما اعترافات خود را پس گرفت و صریحا گفت: "چند روز قبل از اینکه به قتل اعتراف کنم ناصر به سراغ من آمد و گفت اگر به قتل لاله اعتراف نکنم باز برای او دردسر درست می‌شود و من هم برای اینکه عاشق ناصر بودم خواسته او را پذیرفتم و به دروغ قتل لاله را گردن گرفتم".



شهلا جاهد به اعدام محکوم شد و پرونده او بین 27 دادرس و قاضی دست به دست چرخید؛ 7 قاضی رای بر بی گناهی او دادند و در نهایت اجرای حکم اعدام او توسط هاشمی شاهرودی، رئیس سابق قوه قضائیه متوقف شد.



خانم جاهد که از 9 سال پیش در زندان اوین به سر می برد، در نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس فعلی قوه قضائیه خواستار روشن شدن تکلیف خود شده و نوشت: من که سه سال حبس داشتم، اکنون حدود 9 سال در زندان تحمل کیفر می‌کنم و خواهشمند است برای رهایی از بلاتکلیفی، استیذان پرونده‌ام را صادر فرمایید.



پس از آن بود که رئیس دستگاه قضا اعلام کرد تکلیف شهلا جاهد روشن است و او به قصاص محکوم شده است.



اما عبدالصمد خرمشاهی، وکیل شهلا جاهد که از 9 سال پیش برای نجات جان موکلش در تلاش است در طی این سالها با اشاره به ابهامات و ایرادات ماهوی و شکلی که در پرونده موکلش وجود داشت خواستار نقض حکم صادره شده است.



آقای خرمشاهی در طی این سالها بارها ایرادات پرونده را اعلام کرده است که "قاضی کوه کمری اولین قاضی پرونده بود که بارها عنوان کرد شهلا قاتل نیست، پرونده را از او گرفتند و به قاضی جعفرزاده دادند و او حکم به اعدام شهلا داد. همان زمان قاضی دیگری به نام الهی زاده در نامه ای به رئیس قوه قضائیه نوشت که به ایرادات گرفته شده از سوی وکیل پرونده توجهی نشده و این پرونده این همه ایراد دارد در پاسخ به او گفتند تو قاضی پرونده نیستی. ما در لایحه خود به نظر صریح پزشکی قانونی اشاره کردیم که نوشته بود به لاله تجاوز شده است و این برگه در پرونده وجود دارد خب شهلا چگونه توانسته به لاله تجاوز کند؟ بعد نامه پزشکی قانونی عوض شد و نوشتند که احتمال دارد تجاوز شده باشد و ... از طرفی آن جایی که گفتند شهلا ده ساعت مخفی بوده حتی دو دقیقه هم کسی نمی تواند بماند و .... در بازسازی صحنه ، شهلا گفته بود که با چوب به سر لاله زده است در حالیکه هیچ آثاری از ضربه چوب بر سر خانم سحرخیزان نبود و گواهی پزشکی قانونی می گوید یک چیز نوک تیز به سر او خورده است از طرفی زیر گلوی لاله با یک چیزی مثل میخ ، سوراخ سوراخ شده بود و همه میدانیم که چاقو پاره میکند و ..... رئیس دادگاه گفته بود خرماشاهی وارد این پرونده شد و قطعا جنجال خواهد کرد ومن دو روزه پرونده را می بندم سوال این است که اگر مدرک و دلیل متقن و مستدل و قانونی رو می کردند نه من نه هیچ وکیل دیگری حرفی نمی زد. چطور دو روزه بدون مدرک مستدل پرونده ای را می بندند"؟



وکیل شهلا جاهد در مصاحبه های مختلف به ایرادات دیگر پرونده اشاره کرده و گفته بود که "قاضی از همان روز اول گفت شهلا قاتل است و این گفته اش بارها در رسانه ها منتشر شد این چه عدالتی بود که قبل از رسیدگی به پرونده، به قاضی اجازه میداد موضع بگیرد و فردی را قاتل بنامد؟ در کدام بند قانون اجازه داده شده اعترافاتی را از زنی اخذ کنندو در دادگاه و در مقابل کودکان و مادر مقتول پخش کنندو احساسات آنها را تحریک کنند؟ متاسفانه به هیچ یک از این ایرادات رسیدگی نشد. زمان آقای شاهرودی ما درخواست کردیم و دکتر تحقیقی ، مشاور ایشان رسما گفت که حق با وکیل است و ایرادات پرونده زیاد است و باید رفع شود. رئیس قوه قضائیه دستور نقض و رسیدگی مجدد حکم را داد اما در شرایطی که حکم نقض شده باید از اول مورد بررسی قرار گیرد و قاضی می بایست بر اساس قانون از ابتدا شروع به تحقیق و جمع آوری شواهد و مدارک میکرد متاسفانه چنین نکرد و بر مبنای شواهدی که قاضی قبلی ارائه داده بود حکم اعدام را صادر کرد و گفت قاتل است پرسیدیم از کجا فهمیدی؟ گفت علم پیدا کرده ام. او می بایست مجددا از پزشکی قانونی گزارش میخواست؟ می بایست پاسخ میداد که چرا اثر انگشت شهلا در چاقو نبود؟ در صحنه قتل، سیگار کشیده شده بود و متاسفانه برای تست بزاق این ته سیگارها را نفرستادند ببینند آیا بزاق مرد است یا زن؟ شهلا که سیگاری نبود.... یک لباس خونی در صحنه قتل افتاده بود حتی این لباس را هم تست نکردند ... گفتند شهلا چاقو زده اما حتی یک لکه خون در صحنه نبود و همه این ایرادات و ابهامات علیرغم تمام پی گیری های ما بی پاسخ ماند و در حالیکه در قانون برای اثبات جرم بر وجود آلات و ادوات جرم تاکید شده متاسفانه بر اقراری استناد کردند که پشیزی ارزش ندارد و ما می گوییم با دلیل و مدرک و منطق بیایید و بگویید شهلا قاتل است دلیلی جز اقرار شهلا که توسط خود او پس گرفته شده است."







کارد قرمز



ایراداتی که وکیل شهلا جاهد در این سالها بر آنها اصرار داشته از سوی یکی از دادرسان پرونده نیز به صراحت عنوان شده است.



یکی از دادرسان پرونده شهلا جاهد در فیلم مستندی که مهناز افضلی از زندگی شهلا جاهد ساخته است با اشاره به ایرادات پرونده می گوید: "در صحنه قتل، یک حوله خیس وجود داشته که احتمالا قاتل بعد از قتل استحمام کرده و گواهی پزشکی قانونی نیز حاکی از وجود اسپرم تازه در واژن مقتول است و مقتول هتک حرمت شده است".



این دادرس افزوده است: "علاوه بر این اقرار به قتل فاقد شرایط قانونی بوده است و مقایسه اعتراف‌های خانم جاهد به هنگام صحنه‌سازی قتل با آنچه در محل قتل پیدا شده تناقض دارد. مجموع شواهد در کنار یافت نشدن آلت قتاله و شدت ضربه‌های وارد شده به بدن مقتول، احتمال قتل توسط یک زن را منتفی می‌کند".



آیا پرونده ای با این همه ابهام بسته می شود. باید گفت اگر دستگاه قضائی ایران توانسته بود اعتماد مردم ایران و افکار عمومی جهان را جلب کند این همه تردید در مورد یک پرونده قتل معنا نداشت.



طی روزهای گذشته نیز کمیته بین المللی وکلای حقوق بشر در بیانیه ای با نام بردن از فردی به نام سرهنگ ابهریان که به گفته این کمیته از افسران اداره آگاهی تهران و جزو اولین افسران تحقیق پرونده قتل لاله سحرخیزان بوده مدعی شده است که "دلايلی به نفع شهلا جاهد وجود داشت که به عمد جمع‌آوری نشد. در همان ابتدای تحقيقات مقدماتی صحنه جرم از بين رفت و آثار جرم پاکسازی شد. دلايلی که نشان می داد شهلا جاهد بی گناه است، توسط عده‌ای از مامورين لباس شخصی با نظارت سرهنگ کشفی، معاون آگاهی تهران، از بین رفت.



بر اساس این بیانیه ، سرهنگ ابهریان گفته است: بعد از جمع‌آوری شواهدی مبنی بر بی‌گناهی شهلا جاهد مسئولیت رسیدگی به این پرونده از او گرفته شده است. او همچنین به کمیته بین‌المللی وکلای حقوق بشر گفته است: قصد ماموران امنيتی و اداره آگاهی تهران بر آن بود تا قتل لاله سحرخيزان که توسط دستگاه‌های امنيتی به وقوع پيوسته است را به گردن شهلا جاهد بیاندازند.



و اکنون شهلا جاهد در حالی پای چوبه دار می رود که همچنان بر بیگناهی خود اصرار دارد. در این میان اما زنی به قتل رسیده و این سوال در افکار عمومی باقی می ماند که چرا به این ابهامات موجود در پرونده، براساس گفته وکیل و دادرس پرونده رسیدگی نشد و اگر قاتل کس دیگری باشد و یا قاتلان دیگری وجود داشته باشند چه کسی پاسخگو خواهد بود.

ماموران اطلاعاتی غرب

ماموران اطلاعاتی غرب


بیخ گوش رهبر و نهادهای رهبری





برخی از اسنادی که ویکی لیکس منتشر کرده، گزارش عوامل اطلاعاتی و مقامات دیپلماتیک امریکائی در ایران و کشورهای منطقه است. این را خود منتشر کنندگان گفته اند، مطبوعات امریکائی و اروپائی نوشته اند و در سر برگ اسناد منتشر شده نیز قید شده است!



طبیعی است که حداقل در ایران، مامور چشم آبی و مو بور امریکائی در شورای امنیت ننشسته و در بیت رهبری اقامه نماز پشت آقا نمی کند، اما اطلاعاتی بدست چشم آبی ها و موبورها رسیده است. از کجا؟



تمام اهمیت مسئله در همین سئوال است.



اندک زمانی پس از شمارش آراء انتخاباتی و دستکاری کامپیوتر مرکزی وزارت کشور برای کودتا، میزان دقیق آراء نامزدهای انتخاباتی دراختیار منابع امریکائی در ایران است و آن را برای مرکز خود در عشق آباد ترکمنستان مخابره می کنند!



این ارقام با اندک تفاوت هائی، در روزهای بعد، بعنوان بخشی از افشاگری های هفته های پس از انتخابات در سایت های خبری منتشر شد.



منابعی که آن آمار را بدست آوردند، در کدام نهاد فوقانی حاکمیت قرار داشتند، جز درکنار رهبر فرزانه؟



از شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی خبر یک مشاجره تند میان احمدی نژاد و عزیز جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران بیرون آمده و بعنوان یک سند به مراکز امریکائی جمع آوری اطلاعات در منطقه رسانده می شود. این خبر بعدها، بعنوان برخی شایعات و شنیده ها در برخی سایت های خبری منتشر می شود. تاریخ انتشار این خبر در سایت های خبری، فاصله زیادی دارد با تاریخ سندی که اکنون ویکی لیکس منتشر کرده و اشپیگل در شماره روز گذشته خود آن را منتشر کرد.



از درون شورای امنیت چه کسی خبر به امریکائی ها و اسرائیلی ها داده و میدهد؟



عوامل اسرائیل و امریکا و انگلیس در نهادهای یاد شده در بالا خفته اند، نه در خیابان و پشت در خانه میرحسین موسوی. اگر علی خامنه ای در خلوت خویش هم اندکی بیاندیشد، ریشه فتنه را در اطراف خود پیدا می کند. جنبش اعتراضی مردم با فریاد "رای من کو؟" فتنه نبود، کودتا فتنه بود. کافی است او به این واقعیت در خلوت خود دست یابد. آنگاه بسیار آسان به این نتیجه می رسد که فتنه بزرگی را بدست او برپا کردند و اگر امروز چاره ای برای آن نیابد، فردا چنان دیر است که دودمان یک ملت را به باد می دهد.



وقتی عوامل باصطلاح او دشمن، در نزدیک ترین نهادهای تحت امر او نفوذ عمیقی در حد بدست آوردن محرمانه ترین اطلاعات اتمی و امنیتی و حتی بی خوابی شبانه او و یا پرونده پزشکی است نفوذ دارند، چگونه می توان قبول نکرد که کودتا را هم آنها سازمان دادند و با همین کودتا بزرگترین ضربه را به اعتبار سپاه و بسیج و نیروهای مسلح کشور زدند و آنها را نزد مردم و در آستانه حمله به ایران، سکه یک پول کردند. برجسته ترین و سالم ترین کادرهای حکومتی را به زندان انداختند و مشتی قاتل و جانی و فاسد را مصدر امور کردند تا گام های بعدی فتنه به آسانی برداشته شود.



این سند را که روز گذشته اشپیگل به نقل از ویکی لیکس منتشر کرد بخوانید:



«یک " ناظر ویژه ایران" از باکو پایتخت آذربایجان، خبر از یک حادثه جنجالی در اجلاس شورای امنیت ملی در تهران داده است. محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران خشمگین به محمود احمدی نژاد حمله ور می شود و به او سیلی می زند، زیرا احمدی نژاد با توقیف برخی مطبوعات – اشاره به مطبوعات وابسته به دولت است- مخالفت کرده بود.»

نامه عیسی سحرخیز به دادستان تهران

نامه عیسی سحرخیز به دادستان تهران


دادستان کل کشور

بعنوان دروغگو باید محاکمه شود!







غلامحسین محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور، روز دو‌شنبه (۲۲ نوامبر/ اول آذر) با اشاره به انتشار نامه چندی پیش عبدالله مومنی به رهبر جمهوری اسلامی پیرامون شکنجه های وارده در جریان بازجویی ها و بازداشت، و همچنین تسلیم شکایت نامه ای به دادستانی تهران در همین زمینه، مدعی شده بود که "هیچ‌کدام از موارد ذکر شده در مورد شکنجه ها صحیح نیست و باور کردنی نمی باشد."





به گزارش تحول سبز،



عیسی سحرخیز معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد در کابینه محمد خاتمی که زندانی کودتای 22 خرداد است، در پاسخ به مصاحبه سراسر کذب و دروغ محسنی اژه ای دادستان کل حکومت کودتا که منکر شکنجه در زندان شده است، نامه ای به دادستان تهران نوشت. سحر خیز که در زندان رجائی شهر دوران تبعید در زندان را می گذارند، در نامه خود نوشت:



من بر شکایت های قبلی خود از محسنی اژه ای و وزارت اطلاعات، در مورد ضرب و جرح و شکنجه های جسمی و روحی خود خواهان پیگیری شده بودم و اکنون نیز رسیدگی به اکاذیب اخیر وی را بر آن شکایت می افزایم.



ادعای محسنی اژه ای مبنی بر عدم وجود شکنجه در بازداشتگاه ها با وجود این همه شکایت و اعلام مصادیق شکنجه توسط بازداشت شدگان تنها ادعائی مضحک نیست، بلکه مصداق کامل انکار واقعیت است و قابل پیگیری قضائی.

پوکر امریکائی

پوکر امریکائی


با برگ های برنده ویکی لیکس



هیلاری کلینتون وزیر خارجه امریکا پس از دیدار با احمد داود اوغلو، وزیر امور خارجه ترکیه، در یک کنفرانس خبری در واشنگتن شرکت کرده و ضمن انتقادی کم رنگ از ویکی لیکس به دلیل انتشار اسناد محرمانه، در عمل آن اسناد و اقدام ویکی لیکس را نه تنها تائید بلکه به آن استناد کرد وگفت:



"اطلاعاتی که از طریق پیام های دیپلماتیک درز کرده نشان می دهد: “در نگاه بسیاری از کشورهای همسایه ایران، این کشور خطری جدی بوده و برای جهان نیز یک نگرانی جدی است. در هر جلسه ای که در سراسر جهان شرکت می کنم چیزی که مطرح می شود نگرانی درباره اقدامات و مقاصد ایران است."

ویکی لیکس

ویکی لیکس



ستون پنجم حمله به ایران



یونگه ولت آلمان- ترجمه رضانافعی

روزنامه چپگرای یونگه ولت از دیدگاهی متفاوت به انتشار اسناد اخیر ویکی لیکس نگریسته و می نویسد:

پنج روزنامه اروپائی و آمریکائی با قرار و مدار قبلی، همه با هم در یک جهت به حرکت در آمده اند. یکشنبه شب، ساعت هشت شب، بوقت اروپا، مجله خبری آلمانی اشپیگل، نیویورک تایمزآمریکائی، گاردین انگلیسی، لوموند فرانسوی و الپائیز اسپانیائی نخستین مقاله خود را در باره 251278 سند، بر صفحه آنلاین خود در اینترنت قرار دادند. همزمان با آن تعداد نسبتا کمی (8000)از دستورالعمل های وزارت خارجه آمریکا به نمایندگی های این کشور در خارج نیز منتشر شد. قرار است در روزهای آینده موضوعات دسته بندی شده، با تفسیر منتشر شود. در مورد زمانبندی انتشار اسناد میان هیئت های تحریریه این نشریات توافق شده و گویا جولیان آسانگ، رئیس ویکی لیکس نیز با این تقسیم بندی موافق بوده است. روز یکشنبه نشریه تلگراف چاپ لندن ادعا کرد که از بقیه برنامه هم باخبر است: روز سه شنبه اسناد مربوط به کره و گوانتانامو، چهارشنبه پاکستان و تعقیب دزدان دریائی در شاخ آفریقا، جمعه فساد و رشوه خواری در افغانستان، شنبه یمن و یکشنبه چین، منتشر خواهد شد. در هفته بعد نوبت به روسیه خواهد رسید. این روزنامه ها، که از ماه ها پیش اسناد را در اختیار دارند، توافق کرده اند موضوع اول “ایران و اعراب” باشد. آنچه چشمگیر است این است که متن های مربوطه از جهت شباهت بسیار در شکل و محتوی و نیز سطح نازل روزنامه نگاری و سیاسی با دیگر مقالات فرق دارند. در این رابطه گزارش های دیپلماتهای آمریکائی در باره صحبت هائی که کرده اند و آنچه در باره جو سیاسی گفته اند، ظاهرا ساده لوحانه و دور از برخورد نقادانه نقل می شود. اشپیگل درست در جهتی که واشنگتن و تل آویو آرزو می کنند چنین باشد، می نویسد: اسناد آمریکائی افشاء می کنند که جبهۀ علیه ایرانِ مسلح به سلاح اتمی وسیع تر از آنست که تاکنون مشهود بود: حکمرانان عرب در مذاکرات محرمانه خواستار اقداماتی علیه تهران هستند. “بر خلاف دیگر مقالات اشپیگل که از نویسندگان آن مشخصا نام برده می شود، این مقاله بدون امضاء است. الپائیز می نویسد: “اعراب از آمریکا و اتحادیه اروپا می خواهند به هر وسیله شده جلوی ایران را بگیرند.” عنوان مقاله نیویورک تایمز چنین است: “نگرانی شدید در باره ایران در سراسر جهان” لوموند می نویسد: “وحشت کشورهای عربی از ایران و شیوه های ایجاد هراس آن” و سرانجام گاردین می نویسد:” عربستان سعودی بارها به امریکا فشار آورده که به ایران حمله کند”



بنظر می رسد آنچه برای هیچیک از دبیران این روزنامه ها اهمیت ندارد این است که همصحبتان دیپلومات های آمریکائی سلاطین مطلق العنانی هستند فاقد صلاحیت برای اظهار نظر در باره سیاست خارجی. آنها حمکرانان مستبدی هستند که با جو حاکم بر کشورهای خود در تضاد قرار دارند. افزون بر این می توان تصور کرد که حتی بعضی از آنها در خلوت دونفری با نمایندگان ایران کاملا حرف های دیگری می زنند.



متاسفانه تا کنون هیچ یک از دبیرخانه های این مطبوعات در باره فشاری که قبل از انتشار این اسناد از سوی آمریکا به آنها وارد آمده مطلبی ننوشته اند. بنظر می رسد که شفافیت فقط تا همین حد است. اما آنچه مسلم است این است که این “مطبوعات عمده” باید حواسشان باشد که مناسبات خود را با دولت آمریکا خراب نکنند و از این لحاظ آماده رعایت ” خواست های ” آمریکا باشند. از این رو می توان برخورد متحدالشکل آنها را با مسئله ایران نمایشی برای اثبات این حسن نیت تلقی کرد.



وقتی این ملاحظه کاری ملاک عمل باشد، متاسفانه برخی از جنبه های جالب و تازه اسناد ویکی لیکس بناحق پس رانده می شوند و آنطور که باید جلوه نمی کنند. از جمله این که وزارت خارجه آمریکا از دیپلمات های خود در مقیاس وسیع بعنوان گرد آورنده اطلاعات استفاده می کند، که البته تازگی هم ندارد، ولی چون سازمان اطلاعاتی آمریکا “سیا ” از زیر مجموعه های مستقیم وزارت خارجه آمریکا محسوب می گردد، جدا کردن کار آن از کار سیاسی سفارت خانه ها و کنسولگری های آمریکا در سراسر جهان، عملا ممکن نیست. آنگونه که از اسناد منتشره بر می آید نمایندگی های آمریکا در سراسر جهان شبکه های کاملی از گردآورندگان اطلاعات بر پا کرده اند. افزون بر این طبق یک دستور صریح هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا، دیپلوماتها باید هرچه بیشتر اطلاعات شخصی در بارۀ سیاستمداران کشورهای محل ماموریت خود گرد آورند، حتی شماره کارت بانکی، گذرواژه ها، برنامه های کار آنان و اطلاعات موسوم به بیومتریک، ــ مانند قد و وزن، انگشت نگاری ــ آنان را نیز گزارش بدهند.



http://www.jungewelt.de/2010/11-30/043.php?sstr=im
gleichschritt

فرار از تحریم ها

فرار از تحریم ها

دلیل مذاکرات شتابزده اتمی

همان است که "نهاوندیان" گفت







دراوج انتشار پیاپی اسناد ویکی لیکس، که عمدتا ایران را نشانه گرفته و اطلاعاتی را از زیر و رو و بالا و پائین حاکمیت جمهوری اسلامی منتشر می کند، خبرگزاری های جهان اعلام داشتند مذاکرات اتمی ایران و گروه 1+5 از هفته دوم ماه دسامبر آغاز می شود. این درحالی است که هفته گذشته، همین خبرگزاری ها، به نقل از منابع مطلع وابسته به گروه 1+5 اعلام کرده بودند که ایران برای آغاز مذاکره و آمدن به پشت میز گفتگوهای اتمی یک مهلت 4 هفته ای درخواست کرده که با آن موافقت شده است. مفهوم این خبر، چنان بود که مذاکرات اتمی با گروه 1+5 احتمالا در هفته اول سال جدید میلادی آغاز خواهد شد.



بنابراین، حادثه ای باید اتفاق افتاده باشد که جمهوری اسلامی با چنین سرعتی برای مذاکره اعلام آمادگی کرده و حتی زمان آن نیز تعیین و تثبیت شده است. بموجب اخبار انتشار یافته، مذاکرات قرار است 7 دسامبر در سوئیس آغاز شود و دبیرشورای امنیت جمهوری اسلامی "جلیلی" در راس هیات مذاکره کننده قرار دارد.



درمیان انواع تفسیرهائی که روز گذشته منتشر شد و ادعاهائی که احمدی نژاد و دیگر مقامات حکومتی درباره این مذاکرات کرده و آن را مذاکره ای نه بر سر مسائل اتمی ایران، بلکه بر سر هدایت و اداره جهان اعلام کرده اند، دقیق ترین انگیزه شتاب برای مذاکره را باید در سخنان کوتاه روز گذشته "نهاوندیان" رئیس اتاق بازرگانی ایران یافت. او گفت: مذاکرات سوئیس با گروه 1+5 باید بر سر "تحریم ها" باشد.



این چکیده تندترین بحث های پشت صحنه حکومتی و در عین حال مهم ترین انگیزه شتاب برای نشستن بر سر میز مذاکره است. زمینه توافق احتمالی را نیز مقامات جمهوری اسلامی و در راس آنها، علی خامنه ای با توافق بر سر پائین کشیدن فتیله غنی سازی فراهم آورده اند. خبرگزاری ها، هفته گذشته اعلام داشتند که بخش قابل توجهی از غنی سازی در ایران متوقف شده و این پیش زمینه مذاکرات است. گمانه زنی های آنها دقیق بود، زیرا روز گذشته زمان این مذاکرات برای هفته آینده اعلام شد.(اینجا)



این که فتیله اتمی به آن اندازه پائین کشیده شده که بتواند از بار تحریم ها بکاهد یا نه، امری است که هفته آینده و بلافاصله پس از آغاز مذاکرات آشکار خواهد شد. البته نه از زبان مقامات دروغگوی جمهوری اسلامی، بلکه از زبان دیگر طرف های مذاکره!

چهارصد میلیارد دلارنفت و گاز فروختند

چهارصد میلیارد دلارنفت و گاز فروختند

5ر12 میلیارد دلار هم

بدهی خارجی هم بالا آوردند





نشریه اکونومیست در گزارش ماه نوامبر 2010 خود بدهی‌های خارجی ایران در سال گذشته را 12 میلیارد و 600 میلیون دلار(3.4 درصد تولید ناخالص داخلی) برآورد و پیش‌بینی کرد که این میزان با 200 میلیون دلار افزایش در سال‌جاری به 12 میلیارد و 800 میلیون دلار خواهد رسید که 3.1 درصد تولید ناخالص داخلی خواهد بود.



یکی از منتقدان خویش در استان فارس، از جمله نوشت:



به گزارش سازمان بازرسی کل کشور درباره رشد مفاسد در پنج سال اخیر به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و هزینه کردن‌های بدون نظارت و واردات بی‌رویه و شگفت‌انگیز است.



در این دوره پنج ساله بیش از چهار صد میلیارد دلار درآمد نفت و گاز نصیب ایران شد که در طول تاریخ ایران، از زمان انعقاد قرارداد دارسی در دوره مظفرالدین شاه (1901 میلادی) تا آغاز دولت آقای احمدی‌نژاد، بی‌سابقه بوده است. و در همین دوره شاهد واردات عظیم بوده‌ایم و حتی واردات اقلامی عجیب و غریب مانند گردو و گوسفند از چین و بز از گرجستان و ارمنستان و، با عرض پوزش، واردات پرده بکارت یک بار مصرف از چین [+] و نیز گسترش بی‌سابقه و مشکوک انواع مواد مخدر نوظهور و مرگبار و جایگزینی آن با مواد مخدر سنتی همچون تریاک.

ممانعت "قاضی" صلواتی از پذیرش وکالتنامه وکیل دکتر ابراهیم یزدی

ممانعت "قاضی" صلواتی از پذیرش وکالتنامه وکیل دکتر ابراهیم یزدی


جرس: درحالیکه نگرانی ها نسبت به وضعیت جسمانی دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل زندانیِ نهضت آزادی ایران افزایش یافته و در آستانه برگزاری دادگاه این سالمندترین زندانی سیاسی ، قاضی دادگاه انقلاب تهران، از پذیرش وکیل این پرونده و وکلاتنامه وی خودداری کرد .



به گزارش منابع خبری جرس، در آستانه برگزاری دادگاه دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران و سالمندترین زندانی سیاسی در شانزدهم آذرماه، قاضی صلواتی (رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و از قضات دادگاه حوادث بعد از انتخابات) از پذیرش وکیل این پرونده خودداری کرد .



در پی تعیین وقت دادرسی جهت رسیدگی به اتهامات دکتر ابراهیم یزدی، فریده غیرت ششم آذر به عنوان وکیل رسمی ایشان و به منظور ارایه وکالتنامه امضا شده از سوی دکتر یزدی پس از مراجعه به شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب، با خودداری قاضی صلواتی و عدم پذیرش وکالتنامه روبرو شد.



صلواتی به بهانه آن که شخص دیگری می بایست وکیل این پرونده شود، از پذیرش وکیل رسمی دکتر یزدی خودداری کرده که این اقدام باعث افزایش نگرانی ها در خصوص روند دادرسی و امکان ارایه دفاعیات قانونی می شود. طبق اصل سی و پنجم قانون اساسی و مقررات آیین دادرسی کیفری، در همه دادگاه ها افراد حق دارند حداقل دو وکیل انتخاب کنند. یادآوری می شود خانم غیرت تا کنون در پرونده های مشابهی در همین شعبه به عنوان وکیل بدون هیچ مشکلی حضور داشته است.



گفتنی است دکتر ابراهیم یزدی نهم مهر ماه امسال در جریان اقامه نماز جمعی از فعالان ملی- مذهبی در شهر اصفهان، به همراه جمعی دیگر از اعضای نهضت آزادی دستگیر شد، که اگرچه دیگر اعضای بازداشتی بعد از هفته ها آزاد شدند، اما وی با وجود بیماری، به زندان اوین منتقل شد.



این سومین بازداشت دبیر کل نهضت آزادی ایران، وزیر خارجه دولت موقت و از فعالان ملی دهه های اخیر ایران بود، که با واکنش هایی در داخل و خارج از کشور روبرو شد.



طی روزهای اخیر صدها تن نفر از فعالان سیاسی، مدنی، مطبوعاتی و دانشجویی داخل و خارج کشور، نسبت به وضع سلامت دکتر یزدی ابراز نگرانی کرده و نسبت به روند غیر قانونی و غیراخلاقی بازداشت و محاکمه دکتر یزدی اعتراض نموده و خواستار آزادی فوری و انجام سریع معالجات پزشکی وی شده بود.

حمله نیروهای امنیتی به منزل فاطمه عرب‌سرخی

حمله نیروهای امنیتی به منزل فاطمه عرب‌سرخی


*ممانعت از درمان زندانی سیاسی بیمار

حمله نیروهای امنیتی به منزل فاطمه عرب‌سرخی



در آستانه ۱۶ آذر و همچنین عاشورا، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دور جدیدی از بازداشت و برخورد با جوانان اصلاح طلب را آغاز کرده‌اند.

به گزارش تحول سبز، پس از حمله چند روز گذشته نیروهای اطلاعاتی به منزل دکتر کیانوش راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی و چند اصلاح طلب دیگر، ماموران امنیتی صبح امروز با حمله به خانه فاطمه عرب سرخی، کامپیوتر، پاسپورت، عکس، دست نوشته‌ها و وسایل شخصی او را با خود بردند. ماموران هم‌چنین احضاریه را برای حضور در دادسرا به وی ارائه داده‌اند.‬

لازم به ذکر است که در چند روز گذشته نیروهای امنیتی به حمله به منازل برخی از جوانان اصلاح طلب، وسایل شخصی آنها را با خود برده و به آنها احضاریه داده‌اند. در یکی از این حملات که به منزل دختر دکتر کیانوش راد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت صورت گرفت ، دختر و داماد او بازداشت شدند.



ممانعت از درمان زندانی سیاسی بیمار



بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" وضعیت و شرایط جسمی زندانی سیاسی محکوم به اعدام جعفر کاظمی حاد می باشد ولی بازجویان وزارت اطلاعات و دادستان تهران از درمان جدی او ممانعت به عمل می آورند.

زندانی سیاسی محکوم به اعدام جعفر کاظمی از ناراحتی حاد رگ سیاتیک رنج می برد و دائم با دردهای شدید مواجه است دردها گاها به حدی شدید است که قدرت حرکت و یا سایر فعالیتهای معمول روزانه را از او سلب می کند.او هنگامی که در بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات بود دچار این ناراحتی گردید و به مرور تشدید یافت.

زندانی سیاسی جعفر کاظمی همچنین هنگامی که در بند مخوف 209 بود سربازجوی وزارت اطلاعات، آخوندی با نام مستعار علوی برای وادار کردن او جهت مصاحبۀ تلویزیونی وی را شدیدا تحت شکنجه های جسمی و روحی قرار داد در اثر ضرباتی که به سر و صورتش وارد گردید تعدادی از داندانهایش شکسته شدند و تعدادی دیگر دچار آسیب جدی گردیدند.آقای کاظمی از آن زمان تاکنون از آسیب دیدگی شدید دندانهایش رنج می برد.

بازجویان وزارت اطلاعات و جعفری دولت آبادی دادستان تهران مانع اصلی درمان جدی زندانیان سیاسی هستند و از این طریق سعی دارند که شرایط طاقت فرسا و غیر انسانی را علیه زندانیان سیاسی تشدید کنند.

کشف خرابکاری در سانتریفیوژهای نطنز"

کشف خرابکاری در سانتریفیوژهای نطنز"


خبرآنلاين : احمدی نژاد در نشست مطبوعاتی خود با رسانه گفت: شرایط امروز با شرایط زمان صدور بیانیه تهران فرق کرده است.



به گزارش خبرآنلاین، احمدی نژاد در پاسخ به سوالی پیرامون مبنای مذاکرات احتمالی ایران و 5+1 گفت: ما فکر می کنیم رسیدن به ضرورت گفتگو مهمتر است و اگر گروه 5+1 به این مسئله رسیده باشند باقی مسایل قابل حل است. وی در ادامه گفت: بیانیه تهران مبتنی بر قانون و عدالت و یک خط سیری است برای رسیدن به دوستی و امنیت اما شرایط نسبت به شرایط صدور بیانیه عوض شده است.

وی تاکید کرد: یک شرط بیانیه این بود که دشمنی نکنند اما کردند.



احمدی نژاد همچنین در پاسخ به سوال دیگری پیرامون خرابکاری در در تاسیسات هسته ای ایران گفت: برخی دشمنان خرابکاری هایی انجام دادند و تعدادی از سانتریفیوژ ها به طور موقتی از کار افتاد اما مسیر این خرابکاری ها کشف شد و علت آن هم بر طرف شد. وی تاکید کرد: متخصصین ما خرابکاری ها را کشف کردند.

انفجار شديد مشكوك به بمب‌گذاري در مريوان

انفجار شديد مشكوك به بمب‌گذاري در مريوان


* سایت ویكی‌لیكس مورد حمله DDos قرار گرفت

انفجار شديد مشكوك به بمب‌گذاري در مريوان



به گزارش خبرنگار سياسي شبكه خبري آتي نيوز، صبح امروز سه شنبه در شهر مرزی مریوان از توابع استان کردستان انفجاري روي داد كه شاهدان عيني معتقدند عامل اين انفجار يك بمب بوده است .

این انفجار در محله دارسیران شهر مریوان صورت گرفته و تاکنون تنها گزارش زخمی شدن سه نفر به تایید مراجع ذيربط رسيده است.

از عامل و يا عاملين و انگيزه اين انفجار اطلاعي در دست نيست و خبرنگار ما در پي كسب اخبار تكميلي اين حادثه است.



سایت ویكی‌لیكس مورد حمله DDos قرار گرفت



ایتنا: سایت افشاگر ویكی‌لیكس مورد حملات هكری قرار گرفت.

پایگاه خبری ماشابل، هكرهایی كه هویت آنها مشخص نشده است، این سایت جنجالی را مورد حملات Distributed Denial of Service یا DDoS قرار داده‌اند.

در این نوع حمله كه به «عدم سرویس‌دهی توزیع‌شده» ترجمه می‌گردد، نفوذگران با ایجاد ترافیك غیرواقعی باعث می‌شوند حجم زیادی از منابع سرویس‌دهنده و پهنای باند شبكه، مصرف یا به نوعی درگیر رسیدگی به این تقاضاهای بی‌مورد شود.

این امر تا جایی كه دستگاه سرویس‌دهنده را به زانو در آورد ادامه پیدا می‌كند.

ویكی‌لیكس در صفحه رسمی توییتر خود، این موضوع را اعلام كرده است.

این حملات هكری تنها ساعاتی پس از آنكه ویكی‌لیكس اعلام كرد قصد دارد هزاران پیام دیپلماتیك محرمانه آمریكا را منتشر سازد، صورت گرفت.

این موضوع خشم دولتمردان آمریكا را به دنبال داشته است و مقامات این كشور به منظور به حداقل رساندن خسارت‌های احتمالی این افشاگری‌ها، تدابیری اتخاذ كرده‌اند

اسناد ویکی لیکس : خامنه ای سرطان خون دارد

اسناد ویکی لیکس : خامنه ای سرطان خون دارد


رادیو فرانسه : بر اساس یکی از اسناد منتشرشده توسط سایت ویکی لیکس، یکی از نزدیکان هاشمی رفسنجانی خبر می دهد که خامنه ای به سرطان خون مبتلاست و بیش از چند ماه به عمرش باقی نمانده است. این سند می افزاید که هاشمی رفسنجانی با اطلاع یافتن از این وضعیت، تصمیم گرفته که دیگر علیه خامنه ای فعالیت نکند و منتظر شود که بیماری، روند طبیعی خود را طی نماید.

روزنامۀ انگلیسی تلگراف می نویسد یکی از اسناد منتشرشده توسط سایت ویکی لیکس، پیامی است که در تابستان سال ۲۰۰۹ توسط کنسولگری آمریکا در استانبول مخابره شده است.

بر اساس این پیام تاجری که نام و ملیتش فاش نشده و ظاهراً با آیت الله هاشمی رفسنجانی روابطی دارد، خبر داده که آیت الله خامنه ای به نوع کمیابی از سرطان خون مبتلا شده است. این پیام می افزاید که به احتمال زیاد وی طی چند ماه آینده خواهد مرد.



این پیام در روزهایی مخابره شده که هاشمی رفسنجانی علناً مخالفت خود را با انتخاب مجدد محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور ابراز می کرد.

بر اساس سند منتشرشده، هاشمی رفسنجانی پس از این که از وضعیت بیماری خامنه ای مطلع می شود، از تلاش علیه وی در مجلس خبرگان دست برمی دارد تا روند طبیعی امور خود به خود طی شود.



این سند ادامه می دهد که پس از مرگ خامنه ای، هاشمی رفسنجانی تلاش خواهد کرد تا با بسیج مجلس خبرگان، خود را به عنوان رهبر برگزیند، و اگر در این کار موفق شود، از احمدی نژاد خواهد خواست که استعفا بدهد تا انتخابات ریاست جمهوری دیگری برگزار شود.

پيام امروز شهلا جاهد از زندان اوين

پيام امروز شهلا جاهد از زندان اوين


دقايقي قبل شهلا جاهد از زندان اوين تلفني با من تماس گرفت و ضمن تشکر از تلاشهايي که تا کنون براي نجات او انجام گرفته است٬ گفت که حکم اجراي اعدامش را دريافت کرده است و قرار است فردا صبح به دار آويخته شود.



من از همه مردم جهان٬ از همه احزاب و سازمانها و از همه دولتها ميخواهم که در اين لحظات حساس با تمام قدرت و به هر شيوه اي که ميتوانند تلاش کنند تا جلوي اين جنايت را بگيريم.

اميد کمي براي نجات شهلا باقي مانده است اما هنوز ميتوان و ما موظفيم مانع اجراي اين حکم بشويم.

شهلا تنها براي خداحافظي زنگ نزد٬ اين آخرين پيام او٬ در واقع دعوتي از ما است تا تمام کوشش خود را براي نجات او بکار بگيريم.

مينا احدي سخنگوي کميته بين الملي عليه اعدام

------------------------------------------------------

در همین زمینه :



تا پای چوبه دار تلاش می‌کنیم شهلا زنده بماند

خبرآنلاین : آخرین جلسه صلح و سازش برای گرفتن رضایت از شاکیان بی‌نتیجه ماند و احتمال اعدام شهلا قوت گرفت.



صبح امروز در شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران و با حضور ناصر محمد خانی و فرزندش علیرضا و وکیل خانواده سحرخیزان(نوری) هیأت صلح وسازش دادسرای جنایی تلاش خود را برای جلب رضایت و جلوگیری از حکم قصاص آغاز کرد.



در این جلسه ناصر محمد خانی که شب گذشته با تماس شعبه اجرای احکام از قطر عازم تهران شده بود، دقایقی پس از حضور در فرودگاه عازم دادسرا شد.



در جلسه مذکور با حضور هیأت صلح و سازش ابتدا قاضی جابری و دیگر اعضای هیأت تلاش گسترده‌ای پیرامون جلب رضایت خانواده مرحوم لاله سحرخیزان آغاز کردند که متاسفانه این جلسه بدون نتیجه پایان یافت و ناصر محمد خانی اعلام کرد وی وکالت دو فرزندش را بر عهده دارد و علاوه بر وی مادر لاله و دو خواهر او و یک برادرش که بعد از فوت پدرشان در این زمینه صاحب حق هستند، باید تصمیم‌گیری کنند.



این گزارش حاکی است پس از 3 ساعت بحث و گفت‌وگو پیرامون حادثه جلسه بی‌نتیجه ماند و ناصر محمد‌خانی اعلام کرد مصاحبه‌های اخیر شهلا و وکیل مدافع وی، خانواده مرحوم لاله را جریح‌تر ساخته است.



در پی بی‌نتیجه ماندن جلسه و با توجه به استیذان رییس قوه قضاییه مبنی‌بر اجرای حکم احتمالا حکم اعدام فردا با حضور خانواده مرحوم لاله سحر‌خیزان در محوطه زندان اوین اجرا خواهد شد.



یکی از اعضای هیأت صلح و سازش در ارتباط با حکم شهلا یه خبرنگار ما گفت ما هنوز ناامید نیستیم و با توکل بر خدا سعی خواهیم کرد صبح فردا تمام تلاش خود را بکار بگیریم تا بتوانیم در پای چوبه‌ دار حکم رضایت را برای نجات شهلا از مرگ حتمی بگیریم.



به هر تقدیر تا صبح فردا باید منتظر ماند تا ببینیم حکم صادره اجرا خواهد شد یا خیر؟

شهلا جاهد فردا در اوین اعدام می‌شود

فارس: عبدالصمد خرمشاهي وكيل شهلا جاهد گفت: شهلا جاهد سحرگاه فردا در زندان اوين اعدام خواهد شد.


عبدالصمد خرمشاهي وكيل مدافع شهلا جاهد درباره سرانجام اجراي حكم شهلا جاهد اظهار داشت: صبح امروز به واحد اجراي احكام رفتم و زمان اجراي حكم به من ابلاغ شد.



وي افزود: مسئولان واحد اجراي احكام دادسرا ضمن ابلاغ زمان اجراي حكم گفتند، قرار است اين حكم سحرگاه فردا در محوطه زندان اوين اجرا شود.

اعراب و ایران هراسی

آندرو انگلند




اسناد ديپلماتيک آمريکايی که ویکی لیکس افشا کرد، عمق سوء ظن و هراس اعراب نسبت به برنامه تسليحات هسته ای ايران نشان می دهد. از عربستان سعودی گرفته تا اردن و بحرين. اين مقامات خواستار توقف برنامه هسته ای ایران با هر ابزار ممکن، و از جمله استفاده از گزينه نظامی، شده بودند.



در اين اسناد آمده است که ملک عبدالله پادشاه عربستان به دفعات از ايالات متحده خواسته که به جمهوری اسلامی حمله کند و تأسيسات هسته ای اين کشور را منهدم کند. وی هشدار داده است که در صورت دستيابی ايران به تسليحات هسته ای، «کشورهای ديگر منطقه نيز راه مشابهی را طی خواهند کرد.»



اکنون که برای اولين بار در وب سايت ويکيليکس فاش شده که کره شمالی موشک های پيشرفته قابل دسترسی به اروپا را در اختيار ايران قرار داده است، زنگ خطر برای کشورهای عربی، خصوصاً سه کشور عربستان سعودی، بحرين و امارات متحده عربی در حاشيه خليج فارس، به صدا در آمده است.



هرچند اسناد منتشر شده دست کشورهای عربی را رو می کند و شکاف بی اعتمادی آنها با تهران را عميق تر می کند، اما در منطقه ای که رويکرد سياسی رهبران در خفا از تنوع زيادی برخوردار است، شنيدن اين اخبار غافلگير کننده نيست.



حاکمان عرب از ابراز نظر علنی در خصوص ايران خويشتنداری کرده اند. علت آن هم می تواند آگاهی از اين نکته باشد که هرگونه اقدام نظامی از سوی اسرائيل صورت خواهد گرفت و اين کشور، دشمن قديمی اعراب و تنها کشور صاحب زرادخانه هسته ای در خاورميانه است.



اسناد منتشر شده بر گمانه زنی ها در خصوص حمله اسرائيل به تأسيسات هسته ای ايران دامن زده است. بر اساس اطلاعات اين اسناد، ايهود باراک وزير دفاع اسرائيل در سال 2009 هشدار داده است که دنيا برای رفع و رجوع برنامه هسته ای ايران بين 6 تا 18 ماه فرصت دارد.



حامد بن عيسی آل خليفه پادشاه بحرين نيز به يک ديپلمات آمريکايی گفته است خطر ادامه برنامه هسته ای ايران، «از خطر متوقف کردن آن کشور بيشتر است» و با صراحت از لزوم استفاده «از هرگونه ابزار ممکن» سخن گفته است.



در عين حال به گزارش نشريه نيويورک تايمز و بر اساس مرور اسناد منتشر شده، سفير عربستان در واشنگتن نيز در آوريل 2008 درگفتگو با ژنرال ديويد پتراوس رئيس ستاد مشترک ارتش ايالات متحده، « درخواست های مکرر ملک عبدالله از آمريکا برای حمله به ايران» را مطرح کرده است.



کشورهای عربی از عزم ايران غير عربی برای گسترش نفوذ خود در خاورميانه و خصوصاً در عراق پس از اشغال و نيز لبنان به ستوه آمده اند. آنها نگران هستند که يک ايران هسته ای، آن هم در زمانی که قدرت ايالات متحده رو به افول گذاشته، تبديل به ابرقدرت بلا منازع منطقه ای شود.



بر اساس گزارش منتشر شده در نشريه گاردين، «رهبران امارات متحده عربی، ايران را به عنوان تهديد اصلی عليه موجوديت خويش درنظر می گيرند و اين تهديد را از نوع ماهوی قلمداد می کنند.» آنها تصور می کنند ايران مجهز به سلاح هسته ای سرانجام سبب به راه افتادن مسابقه تسليحاتی در منطقه خواهد شد.



شيخ محمد بن زايد آل نهيان وليعهد ابوظبی از بلندپروازی های ايران برای «استيلای منطقه ای از طريق گروه های تروريستی و احتمالاً سازمان های زيرزمينی مستقر در کشورهای عربی» ابراز نگرانی کرده است.



ظرف سال های اخير، برخی از کشورهای عربی از جمله امارات متحده، عربستان، اردن و مصر از قصد خود برای توسعه دانش فنی هسته ای سخن گفته اند. آنها نيز نظير ايران اصرار دارند برنامه هايشان صلح جويانه خواهد بود اما تحليلگران می گويند توسعه چنين برنامه هايی به منزله ارسال پيام برای ايران است.



کشورهای عربی خليج فارس به تجهيز نظامی بی سابقه ای در دوران صلح دست زده اند و با سفارش تسليحاتی به ارزش 123 ميليارد دلار به آمريکا، در صدد برقراری توازن با قدرت نظامی ايران برآمده اند.



در اسناد منتشر شده از قول شيخ محمد از ابوظبی درباره محمود احمدی نژاد رئيس جمهور ايران آمده است: «من فکر می کنم اين مرد ما را وارد جنگ خواهد کرد... فقط زمانش نامشخص است.»



ضمناً از زبان زايد رفيعی روزنامه نگار مصری در گفتگو با يک مقام آمريکايی نيز آمده است که: «ايران را بمباران کنيد و يا با ايران مجهز به بمب کنار بياييد. تحريم و تشويق و تنبيه فایده ای ندارد.»



منبع: فايننشيال تايمز- 28 نوامبر

16 آذر روز عزای دانشگاه علم و صنعت

کامران آسا، برادر کیانوش آسا، دانشجوی دانشگاه علم و صنعت تهران که روز 25 خرداد سال گذشته مورد اصابت گلوله قرار گرفته و جان باخت، روز 16 آذر را، روز عزای دانشگاه علم و صنعت نامید.




او در نامه ای که خطاب به برادر شهیدش نوشته، اعلام کرده است: برای ارج نهادن به مقام انسانیت روز 16 آذر ماه که نماد پیوند دانشگاه و جامعه است را روز عزای دانشگاه علم و صنعت عنوان کرده تا شاید بدین طریق بتوانیم از تکرار این فجایع هولناک و مصیبتهای جانکاه برای جامعه دانشگاهی و ملت ایران جلوگیری کنیم.



کامران آسا همچنین از تمامی دوستان، همکلاسیها و همنوردان کیانوش بخصوص در دانشگاههای رازی و علوم پزشکی کرمانشاه و علم و صنعت، خواجه نصیر، امیرکبیر، شریف و تهران در خواست کرده که اگر از کیانوش عکس، فیلم یا دستنوشته ای دارند نمونه ای از آنرا به خانواده آسا تحویل دهند.



کیانوش آسا، نقاش، کاریکاتوریست، نوازنده و دانشجوی شیمی دانشگاه علم و صنعت تهران بود که روز 25 خرداد پس از اینکه مورد اصابت گلوله قرار گرفت مفقود شد و 9 روز بعد خانواده او، پیکر او را در سردخانه پزشکی قانونی شناسایی کردند.



خانواده کیانوش آسا که طی یک سال و نیم گذشته بارها مورد تهدید قرار گرفته اند در گفتگو با "روز" بارها تاکید کرده اند که تا معرفی و مجازات قاتل فرزندشان از پای نخواهند نشست.



فشارها بر این خانواده تا بدانجا پیش رفت که کامران آسا، برادر کیانوش آسا دو بار بازداشت شد و ماهها را در زندان به سر برد.



انتشار تصویری از فاطمه فلاح، مادر کیانوش آسا که در یک دست عکس فرزند شهید و در دست دیگر عکس پسر در بندش را در دست داشت، واکنش های بسیاری به دنبال داشت. این مادر رنج دیده، همان زمان به "روز" گفته بود که: "مگر این‌ها خودشان بچه ندارند که با بچه‌هاى مردم این‌طور رفتارمى‌کنند. من مادر چه گناهى کرده ام که باید یک بچه‌ام در سینه‌ خاک باشد و این یکى کنج زندان".



کامران آسا اکنون با قرار وثیقه آزاد است و در نامه ای سرگشاده ای که خطاب به برادر جان باخته اش نوشته اعلام کرده است: به جای آرزوهایمان که در صبح 7 تیر88 به همراه پیکر پاک کیانوش در دل خاک آرام گرفت محقق شدن خواسته­های یاران دبستانی­ او و به ثمر نشستن تلاش­های فرهیختگان و دانشگاهیان را آرزو داریم و همواره امیدواریم جامعه به سویی برود که نخبگان با آسودگی خاطر، نشاط و پشتکار، امور علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را در دست گرفته و جامعه از نیروهای دانشگاهی بهره کافی را کسب کند.



او افزوده است: گفته شده که از آسیب دیدگان بعد از انتخابات احقاق حق می­شود برفرض کسانی که خسران مادی دیده­اند خساراتشان جبران شود، زخمی­شدگان مداوا گردند، و اگر از کسانی که خسارات آبرویی دیده­اند دلجویی شود این دردها تقریباً جبران می شود، اما با چه روشی می­توان این ضایعه بزرگ را جبران نمود؟! هرگونه بحث دیه و مواردی از این دست از جانب هر شخصی در هر مقامی، چیزی غیر از ناآگاهی از قداست خون کیانوش و دیگر جوانان این مرز و بوم نبوده و بدون هيچ بخششي منتظر حضور در دادگاهی هستیم که متهمان آن مسببان این جنایت باشند و در آنجا بسیاری از حرفهای گفته نشده را خواهیم گفت.



برادر کیانوش آسا با تاکید بر اینکه "قتل دانشجوی نخبه ارشد دانشگاه علم و صنعت ایران و یکی از با اخلاق ترین جوانان این سرزمین گناهی نابخشودنی و انتساب این جنایت کم نظیر به خارجیان دروغی بزرگ است"، از "همه­ انجمن­ها و فعالان حقوقی، اجتماعی، دانشگاهی و سیاسی برای پیگیری این جنایت بزرگ بخصوص زوایای پنهان آن" کمک طلبیده است.



به گفته آقای آسا "دلیل حضور کیانوش در تجمع میلیونی 25 خرداد آزادی، اعتراض به وضع جامعه و احساس مسؤلیت نسبت به سرنوشت آن بوده است و گرنه او می­توانست مشغول درس خواندن وامور شخصی خود باشد".



کامران آسا با اشاره به اینکه "ما ایمان داریم آه مظلوم و خون ریخته شده در برابر چشمان خلق خونریز را مجازات می­کند" نوشته است: توهین های بازپرسي كه گفت: "این اهل­حق های نامسلمان را باید کشت، ریختن خون آنها حلال است" را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد و توهین های پلیس امنیت که از زشت­ترین کلمات و عبارات بر علیه جمعیت میلیونی 25 خرداد و حتی جانباختگان آنروز استفاده کرد را در یادمان ثبت کرده­ایم.



وی سپس ابراز امیدواری کرده است که ظلم تحمیلی رفته بر ما، بر هیچ خانواده دیگری تحمیل نگردد و امیداواریم جامعه به سویی برود که گروه فشاری فعالیت نداشته و حاکمیت قانون حکمفرما باشد.



برادر کیانوش آسا نوشته است: علاقه­مند بوده و هستیم که در کنار یاران کیانوش قرار گرفته و از دردها و رنجهایمان با آنها بگوئیم اما آن دانشگاه را کسانی اداره می کنند که کیانوش­ها را غیر خودی می­دانند و



اين از افتخارات ما است.



کامران آسا در این نامه همچنین به توضیح مسا.ل یک سال و نیم گذشته و پس از جان باختن کیانوش آسا پرداخته و از تهدیدها و فشارهایی که بر او و خانواده اش رفته سخن گفته است.







متن نامه کامران آسا



متن کامل نامه کامران آسا، خطاب به کیانوش آسا بدین شرح است:



بنام حق و حقیقت



راه در جهان یکی است و آن راه راستی است



با درود فراوان به آنانکه در هر شرایطی از حقوق و ارزشهای انسانی دفاع می کنند و با احترام به لوح حقوق بشر کوروش، میراث و سند افتخار مردم ایران که دفاع از حق و آزادی و برابری انسانها را به جهانیان گوشزد کرده است و کرنش در برابر خون پاک و به ناحق ریخته کیانوش، پرده را کنار می­زنم تا احساسم نفسی کشیده و بر چهره برگهای سپید، خط می کشم و برای کیانوش آسا یا همان کی ( بزرگ )، انوشه (نامیرا)، آسا (آسوده) می­نویسم و اکنون و همیشه خود را در آن روزهای ماندگار قرار می­دهم. آری این شب و روزها دلم سخت گرفته و بیاد کیانوش می­گویم و می­گریم.



كيانوش مهربان برادرم! سلام، سلامی به گرمي آتشگاه زرتشت، به بزرگی نام ایران و شرافت و اصالت قوم کرد. دراین روزگار بی­پناهی سلام مرا از این خانه دلگیر بپذیر و پناهم باش. می خواهم گوشه­ای از سفره دلی را برایت بگشایم که از کودکی با مهربانیهایت، خو گرفته است.



اكنون كه اين مطلب را برايت می­نویسم چند روزي بيشتر به 16 آذر 1389، روز دانشجو نمانده است. حدود18 ماه از آن روزها می­گذرد، روزهایی که برای همیشه در خاطرمان خواهد ماند. با خود فکر می کنم خدایا! این چه روزگاری است؟!



بگذار بگویم که سکوت تنبور و مرگ آرزوهایت که همانا مرگ ما و آرزوهایمان هست را باور ندارم.



آری برادر! می خواهم با تو گپ بزنم، از تو بگویم، از خودم، از خانواده و دوستانت، از روزهای سرد و سیاهی که سایه سنگینش را بر زندگی ما گسترده است.



ابتدا در كنار ابهت بيستون - كه با قامتي استوار در همايش ثبت جهانيش حضور یافتی- قلم به دست گرفتم تا برايت بنويسم، بار ديگر در مقبره حضرت داوود از يادگاران دوران مادها و دركنار مزار پدرمان رستم و برادرمان فريدون، يكبار هم در كنار زيارتگاههاي حضرت سلطان حقيقت و بابايادگار، یکبار در بلندای توچال، همچنین دركنار رودخانه سيروان و طاق فرهاد، كه در حضور این مکانهای خاطره­انگیز همیشه با گامهای محكم و در حالیکه تنبورت را همراه داشتی، با خانواده، دوستان و ياران دبستاني­ات درآنجاهایی که تو پا گذاشتي قصد نوشتن کردم. اما قلم ياريم نداد به ناچار در خانه اي که مدتهاست قدمهایت، سکوتش را نشکسته، کنار میز مطالعه و صندلی خالی از وجود پرمهرت درخاموشي شبهاي بيقراري با نظاره­ی تصاویر زیبایت و دستنوشتها، نقاشی، طراحی و کاریکاتورهایت، تقدیرنامه های علمی و ورزشی و گوش دادن به صدای حماسی و نوای زلال تنبورت، حبس شده در چهاردیواری، كنار دايه (مادر) رنج کشیده که از بهترین مادران دنیاست، برادر بزرگ و دلشکسته مان عزیز و خواهران دلسوخته مان جماله، غزاله، پرستو و پريسا كه هر يك سعي در پنهان کردن غمها و اشک­هایشان را دارند، با يادآوري کوهی از خاطرات با تو سخن مي گويم، سخنی از سردرد، دردي كه آن دوشنبه زيبا را به غروبي خونين منتهی کرد و دردي كه ذره ذره وجودمان را فرا گرفته است.



برادرم کیانوش! هر چقدر گذشته ام را با تومرور مي كنم بیشتر حیران هنر، متانت، مهر و صفا، صبوری و مسؤليت­پذيري­هایت می­شوم و احساس می­کنم تو در کنارم هستی. این خاطرات، همه بغضها و غمهای بزرگی هستند که در برابر چشمانم قرار دارند و با یادآوری آنها، زندگیم را در غروب یک روز سرد پاییزی می بینم.



كيانوش جان! بسيارزودتر از اينها ميخواستم با تو كه در سخت ترين لحظات در كنارم بودي سخن بگويم و از تو بنويسم، اما نگراني از اينكه مبادا این گفتن و نوشتن ها متأثر از فضاي سهمگین ماههاي آغازين عروجت مرا به سويي بكشاند كه نه تو راضي باشي و نه من، پس خود را بدست زمان یعنی داناترين دانايان سپرده و ازآن پیروی نمودم.



با نظاره بر برگه­ی گواهی فوتت که مقابل علت مرگ عبارت "خشونت به وسیله دیگران"به چشم می­خورد در بهت و عزای این فاجعه­ی بزرگ بوده و باورم نمي­شود ديگر هيچوقت تو را نديده و درکنارم نخواهی بود و در ذهنم نمي­گنجد كه رفتنت بي بازگشت بوده و خانه از وجود پر مهر و محبتت تهي گشته است.



روزها وماهها درگذرند و ما هر روز بدون حضور تو طلوع را به غروب رسانده و در این شرایط غمبارکه روح و جسممان رفته رفته خسته تر می­شود، گذشته را برابر چشمانمان تصور ميكنيم و در اين شرايط اسفناك شيريني آن خاطرات را در مقابل تلخی اين غم بزرگ و جانسوز قرار ميدهیم. دوران كودكي آن روزهاي خوش وبي همتا، که پویا و سرشار از شادیها، مشتاق آینده­ای روشن بودیم، چهار شنبه سوری، تحويل سال نو و نوروزها و جمع شدن اعضای خانواده گرد سفره هفت سین، میهمانی ها، کوهنورِِدیها، ماهيگيريها، خاطرات گردش در طاق بستان، تنبور نوازی­های عرفانی­ات، پايكوبي در هنگام بازگشت هموطنان ازاسارت، خاطرات قناري بال شكسته­اي که پرورش دادی تا نعمت آزادی را بچشد، لبخندهای مهربانانه­ات در بازگشت از دانشگاه، مطالعه مستمر نشریات دانشگاهی و اصلاح طلب، خاطرات آخرين باري كه در خوابگاه مجيديه در کنار هم بودیم و صداي حزن­انگیز كيومرث اميري، این شاعردلسوخته لک زبان کرمانشاه كه اشعارش، تجسم دردهاي امروز جامعه است را مشتاقانه با هم گوش دادیم، خاطرات تنبور نوازی­هایت که با الهام از سید خلیل عالی­نژاد آن را شروع کرده و با شور و اشتیاق به تنبور نوازی حماسی آن را ادامه دادی و خاطره آخرین پیامت که در ساعت 12و 45 دقیقه ظهر روز دوشنبه 25 خرداد 88 برای دوستانت فرستادی و این پیام اکنون مهمترین پیام زندگی ماست.



آری نازنین برادرم، از دست رفتن وجود پرخاطره­ات، دردناكترين غم زمانه را برایمان به همراه آورد و مسائل بسیاری دست به دست هم دادند تا ديگر از پرتو مهرت بهره­مند نشویم و اين رنج بزرگ، روح و جسممان را سخت بفشارد و به جایی برسیم که ديگر اميدمان نه يافتن و يا رهائیت از زندان که روشن شدن چگونگي اين ظلم بزرگ رفته بر دودمان ما باشد.



کیانوش جان! بیاد داری در سال 79 كه زندگيمان رو به بهبودی نسبی نهاده بود به يكباره مرگ پدر، سنگيني سختي­هاي تازه­ای را بر ما تحميل كرد. هرچند دایه با مهر مادرانه و صلابت پدرانه جای پدر و مادر را برایمان پر کرده بود تا اينكه توانستيم خود را با آن شرایط وفق داده و برای آرامشي نسبي و زندگی بهتر- كه پدر و پدربزرگمان به دلیل جور برخی نامردمان روزگار خود، هیچگاه به آن نرسیدند- تلاش نمودیم و همه تلخی و تنگناههارا با صبر، تحمل و پشتكار گذرانديم. ما كه از تبار رنج كشيدگان و قافله محرومان اجتماعي بوديم هيچگاه راضی نمی­شدیم برای کم شدن مصائبمان در زندگی، اعتقادات خود را کنار گذاشته یا نسبت به آنها بی­تفاوت باشیم. سالها در انجمن­هاي زيست محيطي که جبهه سبز کرمانشاه با مسئولیت برادر بزرگمان عزیز، یکی از آن­ها بود و دیگر گروههای عام­المنفعه تلاش کردیم و با افتخار، داشته­هایمان را صرف این امور نموده و در کنار افراد پاك و مظلوم بودیم، هر چند در این مسیر مشكلات فراواني داشته و هر از گاهی رياكاران و جاه طلبان سد راهمان می­شدند، ولي با تلاش برای غلبه بر مشكلات، گاه با پیروزی و گاه با شکست حرکت کردیم و پیش رفتیم.



يادش بخیر! آن شب را كه هم­قسم شديم تا در برابر مشكلات كوتاه نيامده و در اين روزگار نامراد، پشتيبان هم باشيم و در این مسير کوشا بوده، هدف را گم نكنيم، روز به روز تلاشهايمان را بیشتر کرده، به خود اميد دهیم و هرجا كه نااميدي به سراغمان آمد ازديگري كمك بگيريم.



مدت زيادي از آن شب نگذشته بود كه تب وتاب انتخابات و حواشي آن، سراسر كشور را فرا گرفت و تلاش و تکاپوهای تو نیز بیشتر و بیشتر شد.چند روز مانده به انتخابات به کرمانشاه آمدی و در کنار هم بودیم. غروب شنبه23خرداد هنگام بازگشت به دانشگاه، دو عکس کوچک را به دایه دادی و گفتی که تا دو هفته دیگر برمی­گردی و باید آن عکسها را جهت عضویت در هیئت علمی دانشگاه کرمانشاه تحویل بدهی و به دایه گفتی: برای تعیین محل شغلت از بین صنعت نفت جنوب و پتروشيمي کرمانشاه، آنجا که دایه راضی باشد را انتخاب می­کنی. دایه تو را قسم داد: مبادا در تظاهرات شرکت کنی و مشکلی برای پرونده تحصیلی­ات ایجاد شود و 18 سال زحمت و شب نخوابیدن­هایت بی­نتیجه بماند. او خواست تو را در آغوش بگیرد اما اجازه ندادی و گفتی: زود برمی­گردم دایه! به من نگاه کن ببینم گریه می­کنی؟! یا می­خندی؟! و سپس با اشکهای او و بدرقه خانواده­ات، زادگاهت را ترک کردی.



روز یکشنبه 24 خرداد 88 چندین بار با تو تماس داشتیم اما هربار گفتی همراه دوستان دانشجویی­ات هستی و حالت خوب است. بعدها فهمیدیم که آنروز در تجمع ولیعصر و دیگر تجمع هاي تهران حضور داشتی و شب را در خوابگاه دانشگاه خواجه نصیر کنار دوستانت سپری کرده بودی و با تشریح اوضاع و شرایط از دوستانت خواسته بودی در تجمع مسالمت آمیز فردای آنروز شرکت کنند.



در روز 25 خرداد 88، برای اعتراض به نتایج انتخابات و با امید به بازشماری آراء همراه با بسیاری از مردم، دانشجویان، اساتید دانشگاه و قشر فرهیخته جامعه در راهپیمایی میدان امام حسین تا آزادی حضور داشتی.



در آن هنگام كه ما در پي امور روزمره خود بوديم، در يك حركت ضد انسانی، در اوج مظلومیت مورد اصابت گلوله قرار گرفتي وصدها کیلومتر دور از خانه و زادگاهت در خون خود غلتیدی، من به تعريف و تمجيد از حركت آزاديخواهانه ملت و نقد مخالفان آن می­پرداختم و بعدها مشخص گرديد در آن لحظاتي كه من با شور و خروش وصف ناپذيري در مورد اين امور مي­گفتم همزمان سرنوشت ما در پايتخت با سرب داغ هدف قرار گرفته است.



ای کاش تو هم مانند بسیاری از زخمی شدگان آن روز که اکنون کم و بیش بهبودی یافته اند، امروز در کنارمان بودی. اما افسوس! که تو رفتی و من و یارانت را تنها گذاشتی.



نميدانيم در چه لحظه، ساعت وروزي قلب نازنينت از تپش باز ايستاده اما مطمئنيم در آن لحظات كه از شدت درد به خود می پیچیدی خانواده، دوستان وآرزوهايت را در برابر ديدگانت می دیدی، از كارهاي نيمه تمام و قولهايی که به دایه داده بودی خداحافظی کردی و غریب، ناب و اهورایی شدی و به قاتلانت درس ایمان، شهامت و خداپرستی دادی.دفاع از آزادی و حقوق انسانی مجال دفاع از پایان نامه ات را نداد. تردیدی نیست زمان به خون غلتیدنت برج آزادي نظاره گر بوده و قول داده هر چه راكه ديده براي آيندگان تعريف كند.



از غروب شوم آن دوشنبه تا چهار روز بعد دیگر اطلاعی از تو در دست نیست. ظهر روز جمعه 29 خرداد 88، افراد ناشناس! پیکر پاک و خونینت را به پزشکی قانونی تهران تحویل می دهند.



کیانوش نازنين! در آن روزهای پر دلهره و اضطراب قصد داشتیم بعد از یافتنت، تو را در آغوشمان بفشاريم و غم و ترس وجودمان را به قلب مهربانت چشانده ونذرهای فراوان دايه، براي بازگشتت را ادا كنیم و برای جشن فارغ التحصیلی­ات از دوره کارشناسی ارشد برنامه­ها داشتیم.



در آن روزهای سرد و عذاب آور که من و خواهرمان پرستو در کلان شهر تهران برای یافتنت به هر سو می دویدیم، چه بر ما گذشت، چه برخوردهایی با ما کردند، چه­ها دیدیم و چه­ها شنیدیم داستان غم انگیز و بلندی است که اگر بتوانم و مرگ مهلتم بدهد روزی آن را به صورت یک رمان خواهم نوشت.



در آخرین روز یافتنت بود که احساس غریبی به من می­­گفت اتفاقی افتاده است، اما زیر بار سنگین این احساس نمی­رفتم. لحظه­اي كه عكس چهره خون­آلودت را ديدیم سعي کردیم در تصویر پیش رویمان نشانه­ای بيابیم كه ثابت كند متعلق به تو نيست اما موفق نشدیم، هر چند که دیدن تصویر کسی دیگر نیز بدان صورت برایمان دردناک بود. به بقیه دلداري ميدادم كه اشتباه نكنید اين چهره، فقط شبيه به كيانوش است و مدام می­گفتم: بايد از پزشكي قانوني رفته و مجدداً در زندانها و بازداشتگاهها در جستجويت باشيم. ناگهان از گوشه دلم صدائي برخاست كه چرا خودت را فریب می­دهی؟ اين چهره ی به خون خفته، همان كيانوش مهربان، برادرت و تلاشگر راه علم و هنر و موسیقی و عرفان است كه قرار بود چند روزديگر به زادگاهش بازگردد.حاضر بوديم هر بحراني را تجربه كنيم ولي تصويرت را در آن چهارشنبه شوم نبینیم. اما به وضوح ديديم كه با چشماني بسته و دهاني پر ازخون كه مجال گفتن كلامي را نداشته آرام گرفته­اي.



با ديدن تصويرت در روز چهارشنبه سوم تير 1388 و دريافت مجوز رويت جسد در صبح روز بعد هنگامي كه مأموران بعد از صحبتهای فراوان با ورود من، عزيز و پرستو به سالن تشريح پزشکی قانونی تهران موافقت كردند و تلفنهایمان را گرفتند.....، به بدترين شكل ممكن باترس و اضطرابي شدید كه سراسر وجودم را فرا گرفته بود دست پرستو را گرفته و با ترس به دنبال عزیز مي رفتم. همينكه وارد سالن تشريح شديم در چند متري پیکري پوشيده كه تنها چهره اش بيرون بود قرار گرفتیم. سه نفر آنجا ايستاده بودند. برادرمان عزیز جلو رفت و کنار آن سه نفر ایستاد. نمي خواستم جلو بروم اما به خود تكاني دادم و با خود گفتم ما كه هنوز از چيزي مطمئن نشده ايم، قوي باش. به آهستگي و با احتیاط جلو رفتم، اما بر خلاف همه دعاها و آرزوهايم تو را بر روی تخت بیمارستانی آرام ديدم. بعد از آن ديگر نميدانم چه شد! فقط یادم هست مأمورین هر سه نفرمان را به حياط پزشكي قانوني منتقل کردند. درآنجا با فريادهايمان خبر اين ظلم بزرگ را به آسمان رسانده و فریاد زدیم هر چه داشتيم در آتش خشم و خشونت قانون شکنان سوخت.



دیدیم که چه بیرحمانه و ناباورانه از دنیای آرزوهایت تنها دو گلوله آتشين به تو رسیده است. آن روز سرآغازی برای سوختن خاموش نشدنی خانواده­مان در شعله­های آتش بود.



وقتی تو را يافتیم، تواني در ما نبود که فارغ التحصیلی­ات را جشن بگیریم، روح نازنينت پر كشيده بود و چقدرسخت! چقدر عميق! عكس زيبایت را به قلبمان فشرديم، بوسيديم و بازبه قلبمان فشرديم. همان زمان در کرمانشاه، خاک خسروان، در خانه کوچک ما غوغائی به پا بود. دايه هر چقدر زنگ مي­زند جوابی نمی­گیرد تا اينكه کسی گوشي را بر مي­دارد و مي­گويد: پرستو و کامران و بقیه تلفنهایشان را درخانه ما جا گذاشته­اند. اما دايه باور نمی­کند. در این اثنا دايي­هايمان خانه را مرتب مي­كنند. اقوام در خانه ازدحام کرده و از میان جمعیت حاضر در آنجا هر کس چیزی می­گوید. همه مردد، نگران و منتظر خبری از تو هستند. هر چند من از تهران تأكيد كرده بودم كه چیزی به دايه نگويند ولی یکی از بستگان دایه را از ماجرا با خبر می­کند. در میان آن شلوغی یکباره دايه فریاد می­زند، كيانوش کشته شده است؟! با کلام دایه خانه بر سر اعضاء خانواده و فامیلهایی که آنجا جمع بودند آوار می­شود. افسوس! رخ داده بود آن­چه که نبايد اتفاق مي­افتاد.



خانه­ام آتش گرفته است، آتشی جانسوز



هر طرف می سوزد این آتش



پرده ها و فرش ها را، تارشان با پود



........



خانه­ام آتش گرفته است، آتشی بی­رحم



همچنان می­سوزد این آتش



نقشهایی را که من بستم به خون دل



بر سر و چشم، در و دیوار



.........



سوزد و سوزد



غنچه­هایی را که پروردم به دشواری



در دهان گود گلدانها



روزهای سخت بیماری



........



در پناه این مشبک شب



من به هر سو می دوم گریان



از این بیداد



می­کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد



دیگر همه چیز تمام شده بود! خانواده و فامیلها در کرمانشاه بدان حال، و ما در تهران برای انتقال تو به کرمانشاه به هر سو می دویدیم. به علت برخوردن به تعطیلات آخرهفته، انجام مراحل قانوني تحويل پيكرت، صبح شنبه 6 تير 88 انجام شد و غروب دلگیر آنروز با هواپيماي تهران-كرمانشاه برای آخرين بار به زادگاهت بازگشتی.



در فرودگاه بعد از آنکه پیکر پاکت را كه در تابوت بود از هواپیما پایین آوردیم و داخل آمبولانس گذاشتیم خيل عظیم بستگان، دوستان، دانشجويان، همشهريان و دلشكستگانی که از ساعت­ها پیش در فرودگاه منتظر ورودت بودند هجوم آوردند و ناله ها سر دادند، چرا چشمانت را باز نکردی؟! چرا برنخواستی و به آنها خوش آمد نگفتی؟! چه کسی اين توان را از تو گرفته بود؟ ننگ بر او باد.



صبح روز یکشنبه 7 تیر ماه 88 در یک مراسم تشییع بزرگ با حضور نیروهای امنیتی فراوان پیکر پاکت را به خاک سپردیم. حلقه­هاي گلي كه قرار بود براي جشن فارغ التحصيلي­ات بر گردنت بیاویزیم بر سر مزارت پرپر شدند. تو در آرامگاهی قرار گرفتی که نیمی از آن برای دایه بود و به این شکل (آدمکشان) تو را تا ابد در زیر خاک و ما را تا آخر عمر عزادار کردند.



دکتر اشرفی­زاده استادت، اعضای خانواده را جهت حضور در مراسم به دانشگاه علم و صنعت دعوت کرده اما هنگام برگزاری مراسم در دانشگاه، مسؤلان حراست و برخی مدیران آن دانشگاه با توسل به فریب مانع از حضور ما و همکلاسیهایت در کنار هم شدند.



در مراسم تشییع، ختم و چهلم، همکلاسی­های دوران تحصیلت، همشهريان و اقشارمختلف مردم کُرد و غیر کُرد، شیعه، سنی، اهل حق، و دیگر اقلیت­های مذهبی از کرمانشاه و کردستان و شهرهاي گوناگون حضور داشتند، پيامهايي از خارج كشور برایمان ارسال شد. فعالان سیاسی و مدنی، انجمنهای غیر دولتی NGO و فعالان محیط زیست، شعرا، نویسندگان، روزنامه نگاران، خبرنگاران، دانشجویان، اساتید دانشگاه، وكلا و مردم لك زبان كرمانشاه و... حضورداشتند. مردم فارغ از هر گونه عقیده، مرام و مسلک با نشان دادن دو انگشت، مظلومیتت را فریاد زدند. با توجه به شرایط بسیار سخت امنیتی آن روزها، حضور چنان جمعیتی در خاطر مردم کرمانشاه برای همیشه نقش بست.



در مراسم چهلم که هزاران نفر شرکت داشتند در تالار شعارهای الله اکبر، عزا عزاست امروز، برادر شهيدم حقتو پس مي گيرم، می­کشم می­کشم آنکه برادرم کشت و... بویژه در قسمت زنان با شور و شدت زیادی سرداده شد. شرکت کنندگان در سوگ و عزا و با دلهای شکسته در مراسم شرکت کرده بودند ولی همین مراسم رسمی هم با دستور فرمانده انتظامی کرمانشاه در انتها به خشونت کشیده شد، عزیز و چند نفر دیگر از بستگان بازداشت شدند، اما با تلاش مردم از داخل ماشینهای امنیتی بیرون آورده شدند. تعداد زیادی از حاضرین در پایان مراسم روز چهلم مورد ضرب وشتم قرار گرفته و بازداشت شدند. هر یک از مردم حاضر بر سر مزار عزیزانشان نیز که از مأمورین امنیتی به خاطر این رفتارها انتقاد می کردند کتک خوردند. در جریان این هجوم نیروهای انتظامی و لباس شخصی، اسپری فلفل به صورت دایه، پرستو و پریسا و زنانی که صورتهایشان بر اثر شیون زخمی شده بود، پاشیدند. هرچند که یکی از قضات کرمانشاه حکم به تبرئه دستگیرشدگان داد و بی­مبالاتی برخی فرماندهان امنیتی حاضر در پایان مراسم چهلم را باعث اتفاقات پیش آمده تشخیص داد، اما هیچوقت نه فرماندهان و نه مأمورین و نه لباس شخصی­هایی که این برخوردها را با مردم داشتند بازخواست نشدند.



چند روز بعد از مراسم چهلم و زمانی که حضور فامیلها و بستگان آرام آرام کمتر شد، تازه به خود آمده بودیم که چه بر سرمان آمده است. روز به روز بیشتر اعضاء خانواده را درد و ماتمی وصف ناشدنی فرا می گرفت و خانه برای همه ی ما به ماتمکده ای تبدیل شده بود که وصف آن در قلم و بیان نمی گنجد.



در روزشانزدهم آذركه اعضای خانواده و همشهریان در کرمانشاه در تدارک انجام مراسمي بر سر مزارت بودند، من و بيژن رضايي دوست قديمي­ات با مشورت و هماهنگي نگهباني ورودي دانشگاه علم و صنعت قصد داشتيم تاج گل مزین به چهره نازنینت را در دانشکده مهندسی شیمی قرار بدهیم، اما مأمورين امنيتي حاضر در آنجا مانع شدند. با وجود آنکه به آنها گفتیم که حاضریم به همراه آنها این کار را انجام بدهیم اما نپذیرفتند، تا اينكه بازداشت شدیم و ما را به کلانتری 136 "فرجام" در نزدیکی دانشگاه منتقل کردند و از آنجا ما را به پلیس امنیت تحویل دادند. در پلیس امنیت شش ساعت بازجویی مداوم که بسیاری از صحبت­ها و سؤالها هیچ ربطی به ما نداشت، مانند اینکه: آقای هاشمی با آن قدرتش به این روز افتاده حالا شما دنبال چه چیزی هستید؟! و یا می گفتند مملکت مال شیعه­هاست تلاش بیهوده نکنید به دستتان نمی­رسد! از من و بیژن انجام گرفت.



روز بعد در یک بازپرسی سه دقیقه ای به ما گفته شد "در پرونده ی شما نوشته شده سطل آشغال آتیش زده­اید"! و....... با اتهام "اخلال در نظم و امنیت عمومی"، دستور بازداشت و انتقال من به زندان اوین را صادر کرد و غروب به همراه بسیاری دیگر از بازداشتی­های آن روز به بند.... اوین منتقل شدم. در آنجا ابتدا پنج روز در اتاقهای پنج نفری در بسته که بیشتر به انفرادی شباهت ماندگار شدم و سپس به بند عمومی اندرزگاه هفت اوين منتقل شدم و در آنجا در کنار دانشگاهیان، نخبگان و انسانهای فرهیخته­ای که هر کسی از بودن در کنارشان لذت می برد روزهایی را سپری کردم.



در روز14دی ماه88 در جریان انتقال دسته جمعی با گروهی از زندانیان اوین مرا با غل و زنجیر به دست و پایم و درکامیون های انتقال اشرار و قاتلان با بدترین نوع برخورد مأمورین به زندان قزلحصار کرج منتقل کردند. در آنجا مرا به یکی از سالن هایی با شرایط کاملاً غیربهداشتی و جیره غذایی کم، تحویل دادند. قرار گرفتن در اتاق شش متری کنار ده نفر از فروشندگان و معتادان انواع مواد مخدر و اشرار حرفه ای که صحبتهایشان تنها از جرایم متعددی بود که سالهای متمادی انجام داده بودند، برخوردهای توهین آمیز با الفاظ رکیک از طرف زندانبانان و مخصوصاً زندانیانی که به سرپرستی ما گمارده شده بودند شرایط را برایم بسیار سخت کرده بود و هر­گونه دفاع از حق خود در هر زمینه­ای در نهایت به ضررم تمام می­شد. نگهداری در هوای بسيار سرد صبح به گونه ای که توان ایستادن را از ما گرفته بود از جمله شرایطی بود که من در آنجا داشتم. چند شب از شدت سرماخوردگی و نداشتن پتوی قابل استفاده و دارو تا صبح به خود می­لرزیدم و هر چقدر اصرار می­کردم آب جوش هم به من ندادند. زمانی که درخواست رفتن به بهداری را داشتم در جواب گفتند به علت اینکه هفته گذشته برای بیماری قلبی به بهداری رفته­ای، حق رفتن مجدد به بهداری را نداری! حشرات زیادی داخل اتاق وجود داشت که هر اقدامی جهت پاکسازی آنها بی­نتیجه بود. تخت و امکانات محدود اتاق و سالن زندان نیز برای اشرار سابقه­دار و مجرمان حرفه­ای بود، نه افرادی مثل من که تنها به دلیل نشناختن نام انواع مواد مخدر، مورد غضب آنها بودم. هرچند در روز آزادیم یکی ازهمان زندانیان عروسکی را با نماد F به نشانه ی Freedom به من هدیه داد. بعد از آزادی با انتقالم به بیمارستان و تشخیص پزشک متخصص مبنی بر اینکه بیماری­ام از نوع تب روده­ی زندان است دستور بستری داد، اما بعد از ترخیص از بیمارستان، مدارک پزشکی­ام توسط کسانی که در تعقیبم بودند ربوده شد. در همه­ی آن روزهایی که در زندان بودم به غیر از روزهای تعطیل خانواده اکثراً برای پیگیری پرونده در راهروی دادگاهها سرگردان بودند و دكتر صالح نيكبخت که قبلاً وكالت پرونده­ی تو را به عهده گرفته بود وکالت مرا نیز بر عهده داشت.



کیانوش جان! دانشجویان دانشگاه­های علم و صنعت و رازی با تمام محدودیت­ها برایت عزاداری و راهپیماییهایی برگزار کردند. روز سوم تیر 88 زمانی که در حیاط پزشکی قانونی بودیم تماسهاي بسياري ازسوي دانشگاهيان و همکلاسیهایت در حالیکه گریه می کردند با ما گرفته مي­شد، از سیل تماس ها و نوع صحبتهایشان معلوم بود که آنها هم باور نمی کردند خبر صحت داشته باشد. اما پس از کسب اطمینان از شهادتت این خبر در پنجم تیرماه برای اولین بار در رسانه ها منتشر شد. پس از آن مراسم سوگواری در دانشگاه علم و صنعت، خوابگاه مجیدیه و دانشگاه رازی آغاز گردید. در روز 6 تیر 88 دانشجویان علم و صنعت برای برگزاری مراسم فردای آنروز برنامه­ریزی کرده و در کل دانشگاه اعلام کردند به دنبال آن، شب هنگام مدیران دانشگاه، اقدام به پخش تراکت نمودند و فردای آن روز در صحن مسجد دانشگاه مراسمی نمایشی براه­انداختند تا سخنران، الفاظی که در شأن برگزار کنندگان آن بود بر زبان آورد. اما دانشجویان در آن مراسم حضور نیافته و در تجمعهای دانشجویی که صدها نفر در آن حضور داشتند با فریادهای الله اکبر- دانشجو می­میرد ذلت نمی­پذیرد- کیانوش شهیدم حقتو پس می­گیرم و..... با در دست داشتن تصاویرت و حرکت در صحن دانشگاه جنایت رخ داده را محکوم کردند، آنها در برخی امتحانات حاضر نشدند، اعتصاب غذا کردند، تحصن­هایی به راه انداختند و شعرهای یار دبستانی، مرز پرگهر و...... را سر دادند. پوسترهایی را طراحی کرده بودند و در پارکی که به نام "پارک شهید آسا"، نامگذاری کردند گردهمایی­ها داشته و برایت در 18 اسفند 88 جشن تولد برگزار کردند و خودمان هم جشن تولدت را در شب 29 اسفند 88 و اول نوروز 89 بر مزارت برگزار نمودیم.



دانشجویان هر بار کوشیدند فریاد مظلومیت تو و خانواده ات را به جامعه دانشگاهی ایران و جهانیان برسانند.



در کرمانشاه نیز تحصن­هایی توسط دانشجویان رازی صورت گرفت که برخی از برگزار کنندگان این تحصن­ها را بازداشت کردند.در دانشگاه علم و صنعت مقامی که بی­شرمانه حتی در زمان به خون خفتنت نتوانست جلوی زبانش را بگیرد و در پاسخ به اعتراض همکلاسیها و یاران دبستانی­ات که سعی کردند با تنها اهرمشان یعنی کف زدن، جلوی سخنان توهین آمیز او را در سالن دانشگاه بگیرند گفت: مگر شهیدتان رقاص بوده که می رقصید؟ و.... و همچنین تابلویی که مسؤلان دانشگاه علم و صنعت با مضمون: شهیدسازی از کسانی که خود به قتل رسانده اند و مظلوم نمایی و مراسم سازی برای فریب ساده لوحان، حمایت از عناصر ضد انقلاب، خیانتکاران، قانون شکنان و اسلام ستیزان را که به نمایش گذاشته بودند هرگز فراموش نخواهيم كرد. بدون تردیدعکسهایت باعث کوری چشمان دروغ­پردازانی شده که توان دیدن آن را ندارند.



کیانوش عزیز! مطمئن باش که دوستداران و همکلاسیهایت همانگونه که تا کنون عمل کرده اند از این پس نیز پاسخ توهین هایی را که توسط هر مقامی بر زبان آورده شود خواهند داد.



طی این مدت مشخص شده است که هر نوع مراسم سوگواری برای تو در دانشگاه نیاز به مجوز دارد و مجوز آن هم قطعاً داده نخواهد شد، در حالیکه هر برخوردی با دانشجویانی که برایت سوگواری می­کنند از سوی افراد داخل و خارج دانشگاه بلامانع است.



پیام، نامه و بیانیه­های بسیاری از سوی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، رازی، انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده داروسازی دانشگاه تهران، دانشجویان گروه بیوشیمی بالینی دانشگاه تهران و... به نام بلندت اهدا شده و این گرامیان همواره در کنار ما بوده­اند. می­توان تو را در نگاه و دل همه این دوستداران یافت که از تو به عنوان افتخار کشورمان ایران یادکرده اند.



نشریاتی که از نام تو به عنوان شهید یاد کردند توقیف شدند و برخی دانشجویان که قصد حضور بر مزارت داشتند را احضار و با تهدید و پرونده سازی عرصه را برایشان تنگ کردند.



کیانوش گرانقدر! سوگواریها و تجمع­های دانشجویان در سوگ از دست دادنت، باعث شده که تا اوایل آذر 1389 در دو دانشگاه علم و صنعت ایران و رازی کرمانشاه، دهها دانشجو اخراج و یا از تحصیل تعلیق شده و صدها نفر در کمیته های انظباطی و نزد نیروهای خارج دانشگاه مورد بازجویی، تذکر و توبیخ قرار گیرند. بسیاری نیز مجبور به سپردن تعهدهایی شدند و برای برخی محدودیت­هایی در نظر گرفته شده، ازجمله تعداد زیادی که از ورود به خوابگاه ها منع شده­اند.



کیانوش نازنین! یکسال پس از تو به اندازه­ی سالها بر ما گذشت. قبل از مراسم سالگرد گروهی از نیروهای امنیتی از تهران به کرمانشاه آمده و نیروهای امنیتی کرمانشاه را تا حدودی کنار زده و به بهانه­ی واهی اینکه قصد دارند مرا از حضور در میان دانشجویان علم و صنعت در 11 خرداد 89 بازدارند، بدون ارائه­ی هر گونه حکم قانونی شبانه هنگامی که از خانه­ی خواهرمان جماله برمی­گشتم مرا درخیابان بازداشت کردند اما هدفشان این بود که با این کار دیگران حساب دستشان بیاید.



روز بعد از دستگیری من و این بار با حکم دادستانی به بازرسی خانه می پردازند و حین بازرسی و بعد از آنکه عکسهای زنده یادان داریوش و پروانه فروهر در اتاقت را پاره کردند با اشاره به خواهرمان پریسا که اینهم با سواده! عنوان میکنند حکم بازداشت او را نیز دارند.



در طول مدت ده روزی که در بازداشتگاه انفرادی اطلاعات کرمانشاه بودم بازجوئيهاي مختلفي از من صورت گرفت. یکی از جرم هایم قصد نوشتن نامه به آقای لاریجانی! رئیس قوه ی قضاییه بود.



در يكي ازشبها پس از آنکه ناگهانی از خواب بيدارم كردند در حالتی خواب­آلود برگه­ای را به من دادند امضاءکنم كه آن زمان و پس از آن هر چقدر سعي کردم بفهمم که موضوع آن برگه چه بوده جوابی به من داده نشد.



بعد ازگذشت ده روز به همراه دوستانم حميد و اشكان مصيبيان كه آنها نیز یک روز پس از بازداشت من بازداشت شده بودند به دادگاه برده و از آنجا به زندان ديزل آباد منتقل كردند. تا اینکه بعد از ظهر روز بیست و سوم خرداد یعنی دو روز قبل از سالگرد آزاد شدم.



نیروهای امنیتی با فشارهای مختلف سعی در عدم برگزاری مراسم سالگرد داشتند و به صورت گسترده ای نزد بستگان دور و نزدیک در محل کار و یا سکونتشان رفته و آنها را برای عدم شرکت در مراسم و هرگونه تحرکی تحت فشار قرار داده و تهدید به بازداشت کرده بودند، لباس شخصی­ها از یک هفته قبل از روز سالگرد مسیرهای ورود و خروج منتهی به منزل ما را در کنترل داشته و با برخی از بستگان و آشنایان برخورد می­کردند، خادم مسجد و تالاری که قصد استفاده از آن مکان برای مراسم سالگرد شهادتت را داشتیم تحت فشار قرار دادند تا مراسم هماهنگ شده با مقامات انتظامی استان در هیچ تالاری و به هیچ شکلی برگزار نشود و به ما گفتند: حق ندارید اعلامیه ساده­ای هم جهت خبر رسانی منتشر کنید.



گروهاي فشار نیز با ايجاد رعب و وحشت و بااين عنوان كه در صورت برگزاری مراسم در تالارحمله مسلحانه خواهد شد سعي در ممانعت ارتباط همشهريان با ما را داشتند و پوستر های مزین به عکست را پاره کردند.



به ناچار مراسم سالگرد در منزل با تنبور نوازی حقانی و عرفانی توسط سید مهرداد مشعشعی از اساتید تنبور و با همخوانی و همراهی حاضران برگزار شد. در آن روز شاهد بودیم که نیروهای امنیتی انواع دوربین ها را در پشت بام ساختمان­های اطراف و پاساژها نصب کرده و از مراسم فیلم می­گرفتند. آن روز دو نفر از بستگان بازداشت شدند و کنترل محسوس و نامحسوس برای شناسایی مردمی که برای آمدن بر سر مزارت گردهم آمده بودند با دوربین های تصویر برداری صورت میگرفت. در حالیکه آن دوربینها نتوانسته بودند اسیدپاشان تعرض کننده به سنگ مزارت را شناسایی کنند! چه باید کرد زمانی که این درماندگان نمی­توانند بفهمند این نام "کیانوش آسا" است که ماندگار می­ماند و نه سنگ سفیدی که بر مزار است.



به مؤسسات چاپی که پوسترهایت را چاپ کرده بودند اخطار می دادند و حتی یکی از کارکنان آنها را ربوده و بعد از کتک کاری آزاد کردند.



عناصر فرصت طلب از باب آشنایی به میان خانواده وارد شده و سپس اخبار ساختگی خود را انتقال می دادند تا از این طریق به منافع مادی و یا کسب موقعیتی برسند.



برخی نیروهای امنیتی و لباس شخصی­ها از ساز عرفانی تنبور که قدمتی چند هزار ساله نزد ایرانیان و مردم کرمانشاه دارد و سازی آیینی و مذهبی بوده واهمه دارند و به محض اینکه کسی بر سر مزارت تنبور به دست بگیرد آنها واکنش نشان می دهند.



اما همشهریان، دانشگاهیان، ایلهای مختلف از جمله ایل بزرگ سنجابی، بستگان و آشنایان، مادران عزادار، فعالان جنبش زنان، شعرا، نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران، انجمن های غیر دولتی، کارمندان ادارات، فعالان مدنی و سیاسی، نخبگان، فرهنگیان و بزرگان شهر، جامعه کُرد با شعار: "مژی بو مردن/بمره بوژیان" (زندگی نکن برای مردن/بمیر برای زندگی )، دلسوختگان از شهرهای مختلف، کردهای اهل حق کرمانشاه و بسیاری از مقامات استان در مراسم­ سالگرد در کنار ما بودند.



در این مدت چندین بار برادرمان عزیز به مراجع امنیتی احضار گردیده و خواهرمان پرستو بارها تهدید به بازداشت و اخراج از کار شده است. من نیز به دلیل دو بار زندانی شدنم که باعث عدم حضورم درامتحانات پایان ترم شد از دانشگاه عقب افتادم.



در روز 16 شهریورماه 89 در جریان ملاقات با مهندس میرحسین موسوی و دکتر زهرا رهنورد، شش نفر از اعضای خانواده­مان با رفتارهای توهین­آمیز و غیر قانونی بازداشت شدیم و بازجویی شفاهی و کتبی از تک­تک ما با چشمان بسته به مدت هفت ساعت مداوم صورت گرفت و بازجویان با این عنوان که با بازداشت خانواده از وقوع یک جرم بزرگ جلوگیری کرده­اند! بعد از گریه­های مداوم دایه هنگامی که می­دید بعد از مرگ نازنین فرزندش، دیگر بچه­هایش نیز گرفتار شده­اند ما را مجبور به نوشتن تعهدهای غیرقانونی نمودند و علاوه بر این در طول يك سال و نيم اخیر تا آذر 89 در هر کجا که ممکن بود به اشکال مختلف تک­تک اعضای خانواده مورد تهدید مستقیم و غیرمستقیم نیروهای رسمی و غیررسمی قرار داشته­ایم. ولي دراين ميان بوده­اند افراد و شخصيتهاي بسیاری از نهادهاي رسمي، کارشناسان انتظامی- امنیتی و نیروهای نظامی كه دركنارمان بودند. علیرغم بی توجهی برخی از نشریات محلی به سرنوشت مردم و رسالت خود بودند نشريات محلي مانند هفته نامه نداي جامعه که رسالت خبررساني خود را به جای آورده که مرهمی بر دل غمگینمان بود.



کیانوش جان! دوشنبه و پنجشنبه­های هر هفته، روز دانشجو، چهارشنبه سوری، عید نوروز، سیزده بدر و مناسبتهایی از این دست برسر مزارت هستیم و همواره با تأسی از اعتقاداتت این دولت را هرگز به رسمیت نشناخته و هیچ زمانی و به هیچ شکلی هم به رسمیت نخواهیم شناخت و از هرگونه اداها و ژست­های دلجویانه که به­طور مستقیم و غیرمستقیم توسط مقامات این دولت صورت می­گیرد تبری می­جوییم.



با توجه به قرار داشتن در شرایط انحصار رسانه­ای هر زمان که فرصتی ایجاد شده، گفته­ایم و می­گوییم:



· دلیل حضور کیانوش در تجمع میلیونی 25 خرداد آزادی، اعتراض به وضع جامعه و احساس مسؤلیت نسبت به سرنوشت آن بوده است و گرنه او می­توانست مشغول درس خواندن وامور شخصی خود باشد.



· تحولات سیاسی بیشتر متوجه کسانی می­شود که سالها در پی کسب علم و آگاهی بوده اند و با دلی پاک، هنگامی که امور جاری را در تضاد با دانسته های خود می­بینند به صحنه می آیند.



· قوانین حقوق بشر تأیید و تصویب شده جامعه جهانی، سرمایه مشترک نسلهای امروز و فردا بوده و رعایت آنها یک وظیفه عمومی و همگانی برای مردم و دولتهاست و نقض آن به هر بهانه­ای محکوم است. ما جزء هیچ گروه سیاسی نبوده و نیستیم اما با آگاهی کامل از حقوق اجتماعی خود، این قتل را در تضاد با تمام قوانین حقوق بشر و قوانین جاری کشور می­دانیم.



· کسی حق ندارد تحت هر عنوانی از جمله لباس شخصی، خودسر و یا در پوشش قانون اعمال خلاف قانون، شبه قانون و یا فراقانونی انجام دهد و حقوق اولیه افراد را پایمال کند چه برسد به اینکه در مورد مرگ یا زندگی کسی تصمیم بگیرد.



· از همه­ی انجمن­ها و فعالان حقوقی، اجتماعی، دانشگاهی و سیاسی برای پیگیری این جنایت بزرگ بخصوص زوایای پنهان آن کمک می­طلبیم.



· ما ایمان داریم آه مظلوم و خون ریخته شده در برابر چشمان خلق خونریز را مجازات می­کند این خون استوار بر فراز سپهر دانش ایستاده است و مشعل راه همه آنهایی هست که بر آنچه بدان ایمان دارند پایدارند و هر رنج و سختی را تحمل می­نمایند.



· توهینهای بازپرسي كه گفت: "این اهل­حق های نامسلمان را باید کشت، ریختن خون آنها حلال است" را هیچگاه فراموش نخواهیم کرد.



· توهینهای پلیس امنیت که از زشت­ترین کلمات و عبارات بر علیه جمعیت میلیونی 25 خرداد و حتی جانباختگان آنروز استفاده کرد را در یادمان ثبت کرده­ایم.



· قتل دانشجوی نخبه ارشد دانشگاه علم و صنعت ایران و یکی از با اخلاق ترین جوانان این سرزمین گناهی نابخشودنی و انتساب این جنایت کم نظیر به خارجیان دروغی بزرگ است.



· پناه ما اول به خداوند و سپس به قضات پاکدامنی است که شرافت را پیشه کار خود قرار داده اند.



· به زحمات وتلاشهاي نيروهايي كه فراتر از هر عقيده اي در پي ثبات و امنيت جامعه و حركت به سوي استقرار قانون مي باشند ارج نهاده، آنها را ازخود و خود را نيز از آنها ميدانيم.



· گفته شده که از آسیب دیدگان بعد از انتخابات احقاق حق می­شود برفرض کسانی که خسران مادی دیده­اند خساراتشان جبران شود، زخمی­شدگان مداوا گردند، و اگر از کسانی که خسارات آبرویی دیده­اند دلجویی شود این دردها تقریباً جبران می شود، اما با چه روشی می­توان این ضایعه بزرگ را جبران نمود؟! هرگونه بحث دیه و مواردی از این دست از جانب هر شخصی در هر مقامی، چیزی غیر از ناآگاهی از قداست خون کیانوش و دیگر جوانان این مرز و بوم نبوده و بدون هيچ بخششي منتظر حضور در دادگاهی هستیم که متهمان آن مسببان این جنایت باشند و در آنجا بسیاری از حرفهای گفته نشده را خواهیم گفت.



· بسیار علاقه­مند بوده و هستیم که در کنار یاران کیانوش قرار گرفته و از دردها و رنجهایمان با آنها بگوئیم اما آن دانشگاه را کسانی اداره می کنند که کیانوش­ها را غیر خودی می­دانند و اين از افتخارات ما است.



· امیدواریم ظلم تحمیلی رفته بر ما بر هیچ خانواده دیگری تحمیل نگردد.



· امیداواریم جامعه به سویی برود که گروه فشاری فعالیت نداشته و حاکمیت قانون حکمفرما باشد.



· بجای آرزوهایمان که در صبح 7 تیر88 به همراه پیکر پاک کیانوش در دل خاک آرام گرفت محقق شدن خواسته­های یاران دبستانی­ او و به ثمر نشستن تلاش­های فرهیختگان و دانشگاهیان را آرزو داریم و همواره امیدواریم جامعه به سویی برود که نخبگان با آسودگی خاطر، نشاط و پشتکار، امور علمی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را در دست گرفته و جامعه از نیروهای دانشگاهی بهره کافی را کسب کند.



· از تمامی دوستان، همکلاسیها و همنوردان کیانوش بخصوص در دانشگاههای رازی و علوم پزشکی کرمانشاه و علم و صنعت، خواجه نصیر، امیرکبیر، شریف و تهران که از کیانوش عکس، فیلم یا دستنوشته ای دارند تقاضا داریم نمونه ای از آنرا به ما تحویل دهند.



· با کسب اجازه از اساتید و دانشجویان در دانشگاه­هایی که کیانوشمان به عنوان ارزشمندترین هدیه خداوند به ما در آنها تحصیل کرده برای ارج نهادن به مقام انسانیت روز 16 آذر ماه که نماد پیوند دانشگاه و جامعه است را روز عزای دانشگاه علم و صنعت عنوان کرده تا شاید بدین طریق بتوانیم از تکرار این فجایع هولناک و مصیبتهای جانکاه برای جامعه دانشگاهی و ملت ایران جلوگیری کنیم.



كيانوش نازنين! در اینجا مي خواهم شعري از سید خلیل را كه همواره با تنبور زمزمه ميكردي برايت مرور كنم.



من ار زانکه که گشتم به مستی هلاک

به آئین مستان بریدم به خاک

به آب خرابات غسلم دهید

پس آنگاه بر دوش مستم نهید

به تابوتی از چوب تاکم کنید

به راه خرابات خاکم کنید

مریزید بر گور من جز شراب

میارید در ماتمم جز رباب



برادر مهربانم! من پیوند خود را با تو ناگسستنی، عمیق و نزدیکتر از همیشه می­دانم و بررسی ابعاد گوناگون این جنایت را به ملت ایران، حتی آنهایی که در طیف فکری مقابل قرار دارند واگذار می کنم و قضاوت در مورد میزان و شدت این ظلم را به خانواده شهیدان، جانبازان و ایثارگران، زندانیان سیاسی و کسانی که عزیزانشان را به هر دلیلی از دست داده اند می­سپارم. لازم است کسانی که نه ما تفکر آنها را قبول داریم و نه آنها تفکر ما را، ولی در این سرزمین کنار هم زندگی می­کنیم به این درد بزرگ ما بنگرند و به جوانب مختلف این جنایت دقت کرده به قضاوت و نتیجه­گیری بنشینند. این گفته­ها تنها برگهایی از دردهای فراوان ما است که قلب و وجود ما را می­فشارد.



کیانوش جان! با اعتقاد به اینکه زمان پاسخگوی بسیاری از سؤالها و ناگفته هاست و با توجه به این غم بزرگ به عنوان كوچك و برادرت تاروزی که زنده هستم عزادار و سیاهپوش خواهم بود. به امید اینکه مسئول باشیم تا با قلم جان یاد تو را زنده نگاه داریم، تو که گلبرگهایت را بی­ادعا به ما ارزانی داشتی. در پایان تو را به دستهای مهربان خدا می­سپارم.