Saturday, April 19, 2014

مدیریت و گارد زندان همراهی کردند نقش واحد لباس شخصی سپاه در حمله به زندانیان 350 اوین

مدیریت و گارد زندان همراهی کردند
نقش واحد لباس شخصی سپاه
در حمله به زندانیان 350 اوین 
 
 
 
 
۷۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در شهادت نامه ای خطاب به دادستان تهران درباره جزئیات یورش اطلاعات سپاه به این بند نوشتند:
در تاریخ ۲۸ فروردین ۱۳۹۳ حدود ساعت ۹٫۳۰ صبح عده ای از نیروهای لباس شخصی به همراه ماموران و مسئولان انتظامی و حفاظتی زندان به عنوان انجام بازرسی به بند ۳۵۰ زندان اوین وارد شدند. افراد لباس شخصی که احتمالا از ماموران دستگاههای امنیتی بودند، به اتاق های بند وارد شده، پس از بازرسی بدنی، زندانیان را به قسمت هواخوری فرستاده و درب ساختمان را به روی آنها بستند.
در حین بازرسی، زندانیان داخل هواخوری متوجه شدند آن دسته از همبندیانی که هنوز در اتاق ها حضور دارند مورد ضرب و جرح شدید ماموران امنیتی لباس شخصی و همچنین گارد حفاظتی زندان قرار گرفته اند. علیرغم اعتراض زندانیان، نه تنها این اقدام غیرقانونی متوقف نگردید، بلکه زندانیان معترض نیز به صورت غیرمنتظره با حمله ناگهانی و شدید ماموران امنیتی با باتوم و میله آهنی و مشت و لگد روبرو شدند.
در این میان مسئولان زندان از جمله مقام های حفاظتی و انتظامی نیز نه تنها مانع ضرب و جرح و فحاشی و هتک حرمت نسبت به زندانیان و تخریب اموال آنان نشدند، بلکه مامورین تحت امر خود از جمله لباس شخصی ها و نیروهای حفاظت زندان را ترغیب به برخورد فیزیکی با زندانیان می کردند.
در این حادثه غیرانسانی ۱۳ نفر از زندانیان حاضر در اتاق ها که در مقابل چشم دیگران مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند با چشم بند و دستبند در حالی که خونریزی شدید برخی از آنها مشهود بود به مکان نامعلومی منتقل شدند و مابقی مضروبان و مجروحان از جمله بیماران و سالخوردگان نیز در هواخوری بند محبوس و مقامات مسئول از تنظیم گزارش و صورت جلسه در مورد تعداد مصدومان و میزان تخریب اموال امتناع نمودند که جهت ثبت میزان و شدت و صدمات جسمانی این افراد، اسامی مصدومان پس از معاینه تخصصی توسط دو نفر از پزشکان زندانی حاضر در بند به پیوست اعلام و گواهی می گردد.
مصدمین:

۱ کامیار ثابت صنعت
۲ امید بهروزی
۳-  اکبر امینی ارمکی
۴-  اسماعیل برزگری
۵ علیرضا رجایی
۶-  امین چالاکی
۷-  مسعود عرب چوبدار
۸ فرشید فتحی
۹ سید حسین رونقی ملکی
۱۰-  مجید محمدی معین
۱۱ اصغر قطان
۱۲ عماد بهاور
۱۳ پیمان کاسن نژاد

اسامی 74 زندانی امضا کننده این نامه در پیوست آن اعلام شده است.
 

عبور روحانی و دولت او از سدهای خاکی مخالفان

از سدهای خاکی مخالفان
از برجسته ترین مانورهای روحانی و دولت او، حفظ خونسردی و عبور از سدهای خاکی توام با جنجالی است که جناح راست بازنده انتخابات 92 در برابر او ایجاد می کند. در تازه ترین نمونه این عبورها و جاخالی دادن ها، ماجرای شرق شناس امریکائی است که وصیت کرده جنازه اش در کنار زاینده رود به خاک سپرده شود و کفن پوشان حرفه ای در اصفهان علیه اجرای این وصیت بسیج شدند و 8 نماینده اصفهان در مجلس هم اخطار به جنجال سازی کردند. علی جنتی وزیر ارشاد روز گذشته با خونسردی کامل در جمع خبرنگاران اعلام کرد: دولت «وصی» ریچارد فرای نیست. هر کس «وصی» این ایران‌شناس است برود و به وصیت ایشان عمل کند.
کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی که سابقه زندان و مبارزات سیاسی او از همه مذهبیون حاضر در جمهوری اسلامی بیشتر است وصی ریچارد فرای است.
حمله به زندانیان بند 305 زندان اوین توسط سازمان اطلاعات سپاه نیز حادثه دیگری بود که در آخرین روز هفته گذشته سازمان دادند. وزیر اطلاعات بی آنکه دولت را درگیر این ماجرا کند، تهدید کرد که در این باره اطلاعیه ای خواهد داد که معنای آن افشای جزئیات ماجرا بود.
فرود یک هواپیمای امریکائی در تهران نیز در اولین روز هفته ای که در آن هستیم می رفت تا به جنجال دیگری تبدیل شود که دولت وابستگی این هواپیما، مسیر و هویت سرنشینان آن را اعلام داشت و از این سد نیز به آسانی عبور کرد.
جبهه پهلوئی دیگری که جناح راست در همین هفته باز کرد، اعلام ضرورت پیگیری دارائی های بابک زنجانی در خارج از کشور توسط وزارت خارجه دولت است. یعنی وزارت خارجه همه کارهایش را بگذارد زمین و دنبال توپی بدود که بانیان اصلی غارت مملکت و حامیان اصلی بابک زنجانی در سپاه پاسداران و بیت رهبری شوت کرده اند. در حالیکه اگر کسی اندک انگیزه واقعی برای پیگیری غارت کشور توسط مافیای "دور زدن تحریم ها" را داشته باشد باید از دولت و قوه قضائیه بخواهد که رهبران شبکه ای را به مردم معرفی کند که بابک زنجانی بقول معاون ارشد روحانی "ترکان" کارگزار آنها بوده است!
شاید روحانی در سخنرانی خود بمناسبت روز ارتش از گفتن این جمله که "ارتش هرگز از دولت باج خواهی نکرده" منظورش باج خواهی های فرماندهان سپاه نبود، اما تقریبا تمام مطبوعات غیر وابسته به جناح راست جمهوری اسلامی این جمله او را عنوان بزرگ خود کردند. چنان که گوئی روحانی به در گفت که دیوار بشنود!

عبور روحانی و دولت او از سدهای خاکی مخالفان از برجسته ترین مانورهای روحانی و دولت او، حفظ خونسردی و عبور از سدهای خاکی توام با جنجالی است که جناح راست بازنده انتخابات 92 در برابر او ایجاد می کند. در تازه ترین نمونه این عبورها و جاخالی دادن ها، ماجرای شرق شناس امریکائی است که وصیت کرده جنازه اش در کنار زاینده رود به خاک سپرده شود و کفن پوشان حرفه ای در اصفهان علیه اجرای این وصیت بسیج شدند و 8 نماینده اصفهان در مجلس هم اخطار به جنجال سازی کردند. علی جنتی وزیر ارشاد روز گذشته با خونسردی کامل در جمع خبرنگاران اعلام کرد: دولت «وصی» ریچارد فرای نیست. هر کس «وصی» این ایران‌شناس است برود و به وصیت ایشان عمل کند. کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی که سابقه زندان و مبارزات سیاسی او از همه مذهبیون حاضر در جمهوری اسلامی بیشتر است وصی ریچارد فرای است. حمله به زندانیان بند 305 زندان اوین توسط سازمان اطلاعات سپاه نیز حادثه دیگری بود که در آخرین روز هفته گذشته سازمان دادند. وزیر اطلاعات بی آنکه دولت را درگیر این ماجرا کند، تهدید کرد که در این باره اطلاعیه ای خواهد داد که معنای آن افشای جزئیات ماجرا بود. فرود یک هواپیمای امریکائی در تهران نیز در اولین روز هفته ای که در آن هستیم می رفت تا به جنجال دیگری تبدیل شود که دولت وابستگی این هواپیما، مسیر و هویت سرنشینان آن را اعلام داشت و از این سد نیز به آسانی عبور کرد. جبهه پهلوئی دیگری که جناح راست در همین هفته باز کرد، اعلام ضرورت پیگیری دارائی های بابک زنجانی در خارج از کشور توسط وزارت خارجه دولت است. یعنی وزارت خارجه همه کارهایش را بگذارد زمین و دنبال توپی بدود که بانیان اصلی غارت مملکت و حامیان اصلی بابک زنجانی در سپاه پاسداران و بیت رهبری شوت کرده اند. در حالیکه اگر کسی اندک انگیزه واقعی برای پیگیری غارت کشور توسط مافیای "دور زدن تحریم ها" را داشته باشد باید از دولت و قوه قضائیه بخواهد که رهبران شبکه ای را به مردم معرفی کند که بابک زنجانی بقول معاون ارشد روحانی "ترکان" کارگزار آنها بوده است! شاید روحانی در سخنرانی خود بمناسبت روز ارتش از گفتن این جمله که "ارتش هرگز از دولت باج خواهی نکرده" منظورش باج خواهی های فرماندهان سپاه نبود، اما تقریبا تمام مطبوعات غیر وابسته به جناح راست جمهوری اسلامی این جمله او را عنوان بزرگ خود کردند. چنان که گوئی روحانی به در گفت که دیوار بشنود!

از سدهای خاکی مخالفان
از برجسته ترین مانورهای روحانی و دولت او، حفظ خونسردی و عبور از سدهای خاکی توام با جنجالی است که جناح راست بازنده انتخابات 92 در برابر او ایجاد می کند. در تازه ترین نمونه این عبورها و جاخالی دادن ها، ماجرای شرق شناس امریکائی است که وصیت کرده جنازه اش در کنار زاینده رود به خاک سپرده شود و کفن پوشان حرفه ای در اصفهان علیه اجرای این وصیت بسیج شدند و 8 نماینده اصفهان در مجلس هم اخطار به جنجال سازی کردند. علی جنتی وزیر ارشاد روز گذشته با خونسردی کامل در جمع خبرنگاران اعلام کرد: دولت «وصی» ریچارد فرای نیست. هر کس «وصی» این ایران‌شناس است برود و به وصیت ایشان عمل کند.
کاظم موسوی بجنوردی، رئیس مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی که سابقه زندان و مبارزات سیاسی او از همه مذهبیون حاضر در جمهوری اسلامی بیشتر است وصی ریچارد فرای است.
حمله به زندانیان بند 305 زندان اوین توسط سازمان اطلاعات سپاه نیز حادثه دیگری بود که در آخرین روز هفته گذشته سازمان دادند. وزیر اطلاعات بی آنکه دولت را درگیر این ماجرا کند، تهدید کرد که در این باره اطلاعیه ای خواهد داد که معنای آن افشای جزئیات ماجرا بود.
فرود یک هواپیمای امریکائی در تهران نیز در اولین روز هفته ای که در آن هستیم می رفت تا به جنجال دیگری تبدیل شود که دولت وابستگی این هواپیما، مسیر و هویت سرنشینان آن را اعلام داشت و از این سد نیز به آسانی عبور کرد.
جبهه پهلوئی دیگری که جناح راست در همین هفته باز کرد، اعلام ضرورت پیگیری دارائی های بابک زنجانی در خارج از کشور توسط وزارت خارجه دولت است. یعنی وزارت خارجه همه کارهایش را بگذارد زمین و دنبال توپی بدود که بانیان اصلی غارت مملکت و حامیان اصلی بابک زنجانی در سپاه پاسداران و بیت رهبری شوت کرده اند. در حالیکه اگر کسی اندک انگیزه واقعی برای پیگیری غارت کشور توسط مافیای "دور زدن تحریم ها" را داشته باشد باید از دولت و قوه قضائیه بخواهد که رهبران شبکه ای را به مردم معرفی کند که بابک زنجانی بقول معاون ارشد روحانی "ترکان" کارگزار آنها بوده است!
شاید روحانی در سخنرانی خود بمناسبت روز ارتش از گفتن این جمله که "ارتش هرگز از دولت باج خواهی نکرده" منظورش باج خواهی های فرماندهان سپاه نبود، اما تقریبا تمام مطبوعات غیر وابسته به جناح راست جمهوری اسلامی این جمله او را عنوان بزرگ خود کردند. چنان که گوئی روحانی به در گفت که دیوار بشنود!

قرار نبود، آن شود، که در زمان شاه بود!

قرار نبود، آن شود، که در زمان شاه بود!
این دو عکس از یک شیوه و روش حکومتی خبر میدهند. حکومت در میان نظامی ها و متکی به آنها. این که هر کشوری باید نیروی نظامی و انتظامی و حتی امنیتی داشته باشد، امری بدیهی است. اما این که یکنفر پیدا شود که عنان اختیار این نیروها را بدست گرفته و با استفاده از این سه ارگان نظامی و امنیتی حکومت کند، نام ساده اش "حکومت نظامی و استبدادی" است. می خواهد رهبر شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتاران باشد و یا مقام معظم و فرزانه فرمانده کل قوا! درجه بدهد، درجه بگیرد، بازنشسته کند، تصفیه کند، جانشین کند، فرماندهی بدهد و یا فرماندهی بگیرد، زندان در اختیارشان بگذارد و دستشان را برای هر اقدام امنیتی و خودسرانه ای باز بگذارد به این دلیل که حامی او هستند، بی آن که معلوم باشد ضابطه قانونی این برگماری ها و برکشیدن ها چیست و آنها که درجه می گیرند و فرمانده می شوند براساس کدام قوانین و ضوابط کنترل می شوند. فرماندهی کل قوا هرگز به معنای تبدیل نیروهای نظامی به پایگاه حکومتی و مسلط کردن نظامی ها بر همه ارکان حکومتی نباید باشد. چنان که شاه و پدرش چنین کردند و نتیجه اش را هم همگان میدانند. فرماندهی کل قوا مانند بسیاری از کشورهای جهان، یعنی طبق ضوابطی و تحت نظارت یک شورائی فرمان جنگ و صلح دراختیار او باشد. چنان که در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز قید شده است. درحالیکه آنچه را اکنون شاهدیم، حکومت نظامی ها و در واقع سپاهی هاست و همه نوع فساد و جنایات و سرکوب و بی قانونی و غارتی در کشور به حساب آنها نوشته شده است. مردم، امروز سپاه را به این چشم می بینند و نه آن چشمی که در جنگ ایران و عراق می دیدند! یک رای گیری و همه پرسی نیز پایگاه محدود رهبر را در میان مردم مشخص می کند

اعتراض به حقوق صدمیلیون تومانی برخی بخشی از سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی : ... آفات موجود بر سر راه عدالت در جامعه کنونی را می‌توان تحت عنوان کلی "اشرافیت" جمع‌بندی کرد، عارضه خطرناکی که برخلاف طبع جامعه انقلابی و اسلامی ایران، متأسفانه مولود همین جامعه است. می‌توان گفت خوی اشرافیت و فرهنگی که آن را بر جامعه ما تحمیل می‌کند، میراث دوران قبل از انقلاب است اما شیوه‌های بدیع پیدایش این اشرافیت با پوششی از لعاب‌های دینی و قوانین منتسب به نظام جمهوری اسلامی و حتی با حمایت‌های تبلیغاتی رسانه ملی صورت و شکل می‌گیرند و مشروعیت کسب می‌کنند. مشکل اصلی نیز همین است که بی‌عدالتی‌های جاری در جامعه کنونی ما در چارچوب قوانین جاری همین جامعه و با مهر تأیید نهادها و رسانه‌های متعلق به نظام جمهوری اسلامی صورت می‌گیرند و به پیش می‌روند و روز به روز نیز گسترش می‌یابند. برای نمونه اگر به میزان حقوق و پاداش و عیدی یک قشر چند ده هزار نفری از کارمندان نظام جمهوری اسلامی نگاهی بیاندازید و سپس آن را با سایر اقشار به ویژه کارمندان عادی، کارگران، روزنامه‌نگاران، اساتید دانشگاه، طلاب و کاسب‌های جزء مقایسه کنید به این نتیجه خواهد رسید که قشر اول با گذشت حداکثر 2 سال به نقطه‌ای از رفاه می‌رسد که زندگی آنها از مصادیق "اشرافیت" است ولی سایر اقشار همچنان در باتلاق بدهکاری‌ها، اقساط، اجاره‌نشینی و فقر دست و پا می‌زنند. وقتی یک مدیر عامل ماهی یکصد میلیون تومان حقوق، سالی 350 میلیون تومان پاداش و به دلیل عضویت در چند هیأت مدیره چند مورد صدها میلیون تومانی عیدی و حق عضویت می‌گیرد، با این درآمد چند میلیاردی حتی در کمتر از 2 سال وارد باشگاه "اشرافیت" می‌شود درحالی که قوانین و مقررات موجود در نظام جمهوری اسلامی به او چنین اجازه و حقی را می‌دهد و کسی نمی‌تواند از نظر قانونی به او خرده بگیرد. اشرافیت، اینگونه شکل می‌گیرد و در همان حال در میان اعضاء اقشار ضعیف جامعه افرادی را سراغ داریم که هنگام ثبت‌نام دریافت یارانه مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها برای پرداخت 3800 تومان به کافی نت‌ها مجبور به قرض گرفتن از همسایه‌های خود شدند!

اعتراض به حقوق صدمیلیون تومانی برخی 

بخشی از سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی :
... آفات موجود بر سر راه عدالت در جامعه کنونی را می‌توان تحت عنوان کلی "اشرافیت" جمع‌بندی کرد، عارضه خطرناکی که برخلاف طبع جامعه انقلابی و اسلامی ایران، متأسفانه مولود همین جامعه است. می‌توان گفت خوی اشرافیت و فرهنگی که آن را بر جامعه ما تحمیل می‌کند، میراث دوران قبل از انقلاب است اما شیوه‌های بدیع پیدایش این اشرافیت با پوششی از لعاب‌های دینی و قوانین منتسب به نظام جمهوری اسلامی و حتی با حمایت‌های تبلیغاتی رسانه ملی صورت و شکل می‌گیرند و مشروعیت کسب می‌کنند.

مشکل اصلی نیز همین است که بی‌عدالتی‌های جاری در جامعه کنونی ما در چارچوب قوانین جاری همین جامعه و با مهر تأیید نهادها و رسانه‌های متعلق به نظام جمهوری اسلامی صورت می‌گیرند و به پیش می‌روند و روز به روز نیز گسترش می‌یابند.

برای نمونه اگر به میزان حقوق و پاداش و عیدی یک قشر چند ده هزار نفری از کارمندان نظام جمهوری اسلامی نگاهی بیاندازید و سپس آن را با سایر اقشار به ویژه کارمندان عادی، کارگران، روزنامه‌نگاران، اساتید دانشگاه، طلاب و کاسب‌های جزء مقایسه کنید به این نتیجه خواهد رسید که قشر اول با گذشت حداکثر 2 سال به نقطه‌ای از رفاه می‌رسد که زندگی آنها از مصادیق "اشرافیت" است ولی سایر اقشار همچنان در باتلاق بدهکاری‌ها، اقساط، اجاره‌نشینی و فقر دست و پا می‌زنند.

وقتی یک مدیر عامل ماهی یکصد میلیون تومان حقوق، سالی 350 میلیون تومان پاداش و به دلیل عضویت در چند هیأت مدیره چند مورد صدها میلیون تومانی عیدی و حق عضویت می‌گیرد، با این درآمد چند میلیاردی حتی در کمتر از 2 سال وارد باشگاه "اشرافیت" می‌شود درحالی که قوانین و مقررات موجود در نظام جمهوری اسلامی به او چنین اجازه و حقی را می‌دهد و کسی نمی‌تواند از نظر قانونی به او خرده بگیرد.

اشرافیت، اینگونه شکل می‌گیرد و در همان حال در میان اعضاء اقشار ضعیف جامعه افرادی را سراغ داریم که هنگام ثبت‌نام دریافت یارانه مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها برای پرداخت 3800 تومان به کافی نت‌ها مجبور به قرض گرفتن از همسایه‌های خود شدند!