سید حسین مرعشی، معاون رئیسجمهوری در دولت دوم اصلاحات که اسفندماه سال گذشته از سوی دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعزیری محکوم شده بود، با پایان یافتن دوران محکومیتش، از زندان اوین آزاد شد.
مرعشی در شرایطی از زندان آزاد شده که بر اساس حکم صادره از سوی دادگاه، وی از شرکت و فعالیت در هرگونه حزب و موسسهای که به کارهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بپردازد،به صورت مادامالعمر منع شده است.
وی برادر همسر هاشمی رفسنجانیست و پیش از این سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی بوده؛ علاوه بر این نمایندگی دورههای پنجم و ششم مجلس شورای اسلامی، استانداری کرمان در دولتهای موسوی و هاشمی و معاون رییس جمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت خاتمی، بخشی از کارنامه سیاسی او را شامل میشود.
وی در آخرین مطلبی که از وبلاگش منتشر ساخت، تاکید کرده بود: «من خود را زندانی جمهوری اسلامی ندانسته و گذراندن دوران محکومیت را ماموریتی جدید برای خود تلقی میکنم.»
Saturday, March 12, 2011
گنجی باز به سراغ عالیجناب «سرخپوش» رفت
درست چند روز بعد از بازداشت اکبر گنجی دراردیبهشت ۱۳۷۹، کتاب «عالیجناب سرخپوش و عالیجنابان خاکستری» با تیراژی گسترده چاپ میشد. کتابی که مجموعه مقالههای تحقیقی گنجی در باره اکبر هاشمی رفسنجانی و ارتباطش با قتلهای وزارت اطلاعات بود. گنجی بعد از ده سال باز به سراغ عالیجناب رفته است.
اکبر گنجی بعد از وقفهای کوتاه در نقد اصلاحطلبان این بار در رادیو فردا «پروژه حذف هاشمی از ریاست مجلس خبرگان» را بررسی کرده است.
گنجی با اشاره به بازی هاشمی در به رهبری رساندن سید علی خامنهای با واسطه نقل قولی در جلسه مجلس خبرگان درست پس از مرگ آیت الله خمینی به رابطه قوی خامنهای و هاشمی در دورههای مختلف اشاره کرده است. گنجی در رادیو فردا مینویسد: «اکبر هاشمی رفسنجانی در خرداد ۱۳۶۸ با نقل یک جمله در عرض چند ثانیه علی خامنهای را به رهبری رساند. وی در آن شرایط بحرانی که همه نمایندگان خبرگان حیران مانده بودند که چه باید گفت، در میز ریاست مجلس نشست و به نمایندگان گفت: "این حرف آقای شبستری را میخواهند آقایان؟ آقای شبستری چیزی از آقای طاهری شنیدند که امام جملهای درباره آقای خامنهای گفتند. اگر آقایان مایلند من نقل کنم، والا... ما شاهد داریم... ما با امام مباحثه داشتیم... فرد را هم میگفتیم، ما فردی را نداریم الان که مطرح کنیم در جامعه... ما فرضمان بر مرجعیت بود و همان مسائل بود. امام فرمودند چرا ندارید... آقای خامنهای... کسانی که موافق هستند قیام بفرمایند". بدین ترتیب اکثریت اعضای مجلس خبرگان برخاستند و خامنهای رهبر شد. شبستری از آقای طاهری شنیده بوده است که آیتالله خمینی گفته بوده که چرا کسی وجود ندارد، آقای خامنهای. این عجیبترین و باورنکردنیترین نحوه انتخاب رهبر است. بدین ترتیب سید علی خامنهای در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ توسط مجلس خبرگان رهبری به عنوان ولی فقیه برگزیده شد. اهمیت ریاست مجلس خبرگان رهبری برای چنین وضعیت ویژهای است.»
گنجی به تغییر شرایط و رابطه میان هاشمی و رهبر جدید اشاره میکند که کار را به جایی میرساند که در طول ماهها اخیر منتهی به فشارهای همهجانبهای علیه یار «پادشاهساز» میشود.
گنجی مینویسد: «آیتالله مهدوی کنی ۸۰ ساله را با ویلچر وارد مجلس کردند، هاشمی خود را کاندید نکرد و مهدوی کنی با ۶۳ رأی به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. خیال مخالفان هاشمی از این جهت آرام شد. هاشمی که نباشد، مهدوی کنی بیمار هم نخواهد بود و کار در دست افرادی چون احمد خاتمی و محمد یزدی خواهد بود.
گنجی معتقد است که هاشمی خیال میکرده رهبری را به سمتی تشریفاتی تبدیل میکند: «احتمال زیاد، در زمان انتخاب علی خامنهای در خرداد ۱۳۶۸ هاشمی بر این گمان بود که "حکومت" در دست خودش خواهد بود و خامنهای مقامی تشریفاتی است و همچون ملکه انگلستان فقط «سلطنت» خواهد کرد. اما علی خامنهای فقیه تشریفاتی نبود، او آمده بود تا سلطان این نظام فقیهسالار باشد. فرایند شخصیسازی دولت/حکومت را شاه از دهه ۱۳۴۰ آغاز کرد. آیتالله خمینی آن فرایند را تشدید کرد. نوبت که به آیتالله خامنهای رسید، این فرایند بازهم تشدید شد. در ابتدای کار فقیهان بر این گمان بودند که هاشمی مرد بحرانهاست و اگر مشکل لاینحلی بروز کند، وی میتواند آن مشکل را رفع نماید. اما خامنهای به گونهای عمل کرد که خود را حلال مسائل و رافع مشکلات وانمود کرد و هاشمی را به چهرهای حاشیهای/ تشریفاتی بدل کرد، چهرهای که اینک حتی قادر به حل مسائل شخصی/خانوادگی خود نیز نیست، چه رسد به حل بحرانهای نظام یا بحرانسازی برای نظام. او حتی قادر به ممانعت از رذیلانهترین دشنامگویی به همسر و دخترش از سوی جناح مدافع خامنهای/احمدینژاد هم نیست.»
نکته مهم اما مساله تفاوت بیانیه دوران جدید مجلس خبرگان به ریاست مهدوی کنی است که اکبر گنجی به آن اشاره میکند که از تملقهای همیشگی و تعریف از رهبری بهدور است: «رفتن هاشمی رفسنجانی و آمدن مهدوی کنی شاید هم بد نباشد. بیانیه مورخ ۱۸ اسفندماه اجلاس نهم دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری که ریاست آن به آیتالله مهدوی کنی واگذار شد را با بیانیههای دوران ریاست هاشمی رفسنجانی مقایسه کنید، نه در ابراز حمایت و تبعیت از رهبری و نه در محکومیت جنبش سبز و رهبرانش تحت عنوان «سران فتنه» چیزی اضافه بر بیانیههای دوران ریاست هاشمی رفسنجانی ندارد.»
گنجی برای اثبات، تفاوتهای دوران ریاست هاشمی با ریاست مهدوی کنی، به بیانیه مجلس خبرگان درست بعد از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن اشاره میکند که در همان روزی منتشر شد که هاشمی رفسنجانی، راهپیمایی اعتراض را حرام اعلام کرده بود: «ايجاد هرگونه اغتشاش، بینظمی و حرمتشكنی چه به عنوان برخورد با بیبصيرتان جامعه و چه برای همراهی با فتنهگران جز همنوايی با دشمنان قسمخورده ملت ايران و جدايی از خيل عظيم مردم مومن و انقلابی، معنای ديگری نمیتواند داشته باشد، بهخصوص حركت مذبوحانه عدهای عوامل بيگانه و خائن به وطن را كه در روز ۲۵ بهمنماه سال جاری اتفاق افتاد، محكوم نموده و ضمن تشكر از تلاش نيروهای امنيتی در برقراری امنيت شهروندان از قوه محترم قضائيه مصرا خواستاريم سران فتنهگر و عوامل اصلی اغتشاش را هر چه سريعتر محاكمه و به مجازات قانونی برسانند.»
اکبر گنجی بعد از وقفهای کوتاه در نقد اصلاحطلبان این بار در رادیو فردا «پروژه حذف هاشمی از ریاست مجلس خبرگان» را بررسی کرده است.
گنجی با اشاره به بازی هاشمی در به رهبری رساندن سید علی خامنهای با واسطه نقل قولی در جلسه مجلس خبرگان درست پس از مرگ آیت الله خمینی به رابطه قوی خامنهای و هاشمی در دورههای مختلف اشاره کرده است. گنجی در رادیو فردا مینویسد: «اکبر هاشمی رفسنجانی در خرداد ۱۳۶۸ با نقل یک جمله در عرض چند ثانیه علی خامنهای را به رهبری رساند. وی در آن شرایط بحرانی که همه نمایندگان خبرگان حیران مانده بودند که چه باید گفت، در میز ریاست مجلس نشست و به نمایندگان گفت: "این حرف آقای شبستری را میخواهند آقایان؟ آقای شبستری چیزی از آقای طاهری شنیدند که امام جملهای درباره آقای خامنهای گفتند. اگر آقایان مایلند من نقل کنم، والا... ما شاهد داریم... ما با امام مباحثه داشتیم... فرد را هم میگفتیم، ما فردی را نداریم الان که مطرح کنیم در جامعه... ما فرضمان بر مرجعیت بود و همان مسائل بود. امام فرمودند چرا ندارید... آقای خامنهای... کسانی که موافق هستند قیام بفرمایند". بدین ترتیب اکثریت اعضای مجلس خبرگان برخاستند و خامنهای رهبر شد. شبستری از آقای طاهری شنیده بوده است که آیتالله خمینی گفته بوده که چرا کسی وجود ندارد، آقای خامنهای. این عجیبترین و باورنکردنیترین نحوه انتخاب رهبر است. بدین ترتیب سید علی خامنهای در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ توسط مجلس خبرگان رهبری به عنوان ولی فقیه برگزیده شد. اهمیت ریاست مجلس خبرگان رهبری برای چنین وضعیت ویژهای است.»
گنجی به تغییر شرایط و رابطه میان هاشمی و رهبر جدید اشاره میکند که کار را به جایی میرساند که در طول ماهها اخیر منتهی به فشارهای همهجانبهای علیه یار «پادشاهساز» میشود.
گنجی مینویسد: «آیتالله مهدوی کنی ۸۰ ساله را با ویلچر وارد مجلس کردند، هاشمی خود را کاندید نکرد و مهدوی کنی با ۶۳ رأی به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. خیال مخالفان هاشمی از این جهت آرام شد. هاشمی که نباشد، مهدوی کنی بیمار هم نخواهد بود و کار در دست افرادی چون احمد خاتمی و محمد یزدی خواهد بود.
گنجی معتقد است که هاشمی خیال میکرده رهبری را به سمتی تشریفاتی تبدیل میکند: «احتمال زیاد، در زمان انتخاب علی خامنهای در خرداد ۱۳۶۸ هاشمی بر این گمان بود که "حکومت" در دست خودش خواهد بود و خامنهای مقامی تشریفاتی است و همچون ملکه انگلستان فقط «سلطنت» خواهد کرد. اما علی خامنهای فقیه تشریفاتی نبود، او آمده بود تا سلطان این نظام فقیهسالار باشد. فرایند شخصیسازی دولت/حکومت را شاه از دهه ۱۳۴۰ آغاز کرد. آیتالله خمینی آن فرایند را تشدید کرد. نوبت که به آیتالله خامنهای رسید، این فرایند بازهم تشدید شد. در ابتدای کار فقیهان بر این گمان بودند که هاشمی مرد بحرانهاست و اگر مشکل لاینحلی بروز کند، وی میتواند آن مشکل را رفع نماید. اما خامنهای به گونهای عمل کرد که خود را حلال مسائل و رافع مشکلات وانمود کرد و هاشمی را به چهرهای حاشیهای/ تشریفاتی بدل کرد، چهرهای که اینک حتی قادر به حل مسائل شخصی/خانوادگی خود نیز نیست، چه رسد به حل بحرانهای نظام یا بحرانسازی برای نظام. او حتی قادر به ممانعت از رذیلانهترین دشنامگویی به همسر و دخترش از سوی جناح مدافع خامنهای/احمدینژاد هم نیست.»
نکته مهم اما مساله تفاوت بیانیه دوران جدید مجلس خبرگان به ریاست مهدوی کنی است که اکبر گنجی به آن اشاره میکند که از تملقهای همیشگی و تعریف از رهبری بهدور است: «رفتن هاشمی رفسنجانی و آمدن مهدوی کنی شاید هم بد نباشد. بیانیه مورخ ۱۸ اسفندماه اجلاس نهم دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری که ریاست آن به آیتالله مهدوی کنی واگذار شد را با بیانیههای دوران ریاست هاشمی رفسنجانی مقایسه کنید، نه در ابراز حمایت و تبعیت از رهبری و نه در محکومیت جنبش سبز و رهبرانش تحت عنوان «سران فتنه» چیزی اضافه بر بیانیههای دوران ریاست هاشمی رفسنجانی ندارد.»
گنجی برای اثبات، تفاوتهای دوران ریاست هاشمی با ریاست مهدوی کنی، به بیانیه مجلس خبرگان درست بعد از راهپیمایی اعتراضی ۲۵ بهمن اشاره میکند که در همان روزی منتشر شد که هاشمی رفسنجانی، راهپیمایی اعتراض را حرام اعلام کرده بود: «ايجاد هرگونه اغتشاش، بینظمی و حرمتشكنی چه به عنوان برخورد با بیبصيرتان جامعه و چه برای همراهی با فتنهگران جز همنوايی با دشمنان قسمخورده ملت ايران و جدايی از خيل عظيم مردم مومن و انقلابی، معنای ديگری نمیتواند داشته باشد، بهخصوص حركت مذبوحانه عدهای عوامل بيگانه و خائن به وطن را كه در روز ۲۵ بهمنماه سال جاری اتفاق افتاد، محكوم نموده و ضمن تشكر از تلاش نيروهای امنيتی در برقراری امنيت شهروندان از قوه محترم قضائيه مصرا خواستاريم سران فتنهگر و عوامل اصلی اغتشاش را هر چه سريعتر محاكمه و به مجازات قانونی برسانند.»
Subscribe to:
Posts (Atom)