Thursday, May 20, 2010

جنبش سرخ در تایلند







گزارش اختصاصی "آذرفریتاش" و "علیرضاخیرخواه" از "بانکوک" برای پیک نت
جنبش سرخ در تایلند
به سبک جنبش سبز در ایران!



بدستور شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی پخش اخبار قیام مردم تایلند، بویژه فیلم و عکس های آن از سیمای جمهوری اسلامی و انتشار آن در مطبوعات ممنوع اعلام شده است. چنان که گوئی "تایلند" روی کره زمین نیست. آنچه را می خوانید گزارش مستقیمی است که در پایتخت تایلند "بانکوک" برای پیک نت ارسال شده است. دلیل سانسور مطلق اخبار تایلند و تبدیل شدن جنبش سرخ مردم این کشور به خط قرمز جدیدی در صدا و سیما و مطبوعات جمهوری اسلامی در همین گزارش مشهود است:

"امروز صبح 19 مه، مرکز اقتصادی شهر که در کنترل سرخ پوشان بود مورد حمله ارتش قرار گرفت. من و دوستی که به بهانه امور اقتصادی موفق شده ام همراه او به بانکوک بیایم به چشم خودمان زره پوشهای نظامی را دیدیم که بصورت یک خط زنجیر بطرف سنگرهای خیابانی مردم حرکت کردند. از جمله ابتکارهای مردم که تاکنون در جائی نه دیده و نه خوانده بودم، جاسازی چند کوکتل مولوتف دست ساز توسط مردم در حلقه های لاستیک است. مردم این حلقه های لاستیک مجهز به کوکتل مولوتف را چند نفره به گردش انداخته و به سمت نیروهای نظامی می فرستند. صف این حلقه های لاستیک غرق در آتش منظره عجیبی را بوجود می آورد. اما این نوع مقابله با نیروهای نظامی عمومیت ندارد. ما خودمان صحنه هائی را دیدیم که مردم گل به نیروهای نظامی میدادند و یا یک قلب سرخ پلاستیکی را به نشانه دوستی و مهربانی تقدیم نیروهای نظامی می کردند. حضور خیابانی مردم درست مانند جنبش سبز به زندگی روزانه مردم تبدیل شده است. مردم درعین حال که برای خرید و رفت و آمد در شهر حضور خیابانی دارند، حمایت خودشان را از مقاومت سرخ پوشان علیه دولت نشان میدهند. هرجا که بتوانند به علامت پیروزی انگشتان دست راست خود را به شکل هفت بلند می کنند، بلوز و پیراهن سرخ می پوشند. شباهت جنبش سبز پوشان ایران با جنبش سرخ پوشان تایلند حیرت آور و در عین حال درس آموز است. درست همانطور که مردم بتدریج به شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای رسیدند، مردم تایلند هم از شعار خواست برکناری نخست وزیر بدست پادشاه و کوتاه شدن دست نظامی ها از دولت، رسیده اند به شعار مرگ بر سلطنت!

بعد از ظهر امروز(چهارشنبه) به ما گفتند که سرخ پوشان کانال شماره 3 تلویزیون را تصرف کردند. نیروهای ارتش و قوای امنیتی محله به محله در بانکوک با مردم درگیرند. ما به هتل بازگشته ایم، زیرا می گویند نیروهای امنیتی که لباس شخصی به تن دارند به سوی خارجی ها تیراندازی می کنند تا امنیت را مختل شده اعلام کرده و حضور خود در خیابان ها و سرکوب مردم را توجیه کنند.

پس از بازگشت ما به هتل - ساعت چهار بعد از ظهر امروز - 19 مه- رادیو اعلام کرد که از ساعت 8 شب مقررات منع رفت و آمد در سراسر شهر بانکوک تا 6 صبح اعلام شده است. پادشاه کشور "راما نهم" به سختی مریض است و از شش ماه پیش در بیمارستان بسرمیبرد و در چند هفته گذشته هیچ ملاقات و یا دیداری از طرف دولت با او صورت نگرفته است و عملا کاخ اریستوکراسی سلطنتی بانکوک به کمک ارتش و نخست وزیری که مردم خواهان برکناری او هستند کشور را اداره می کند.

اکثر پست های مهم دولتی و ارتشی دراختیار وابستگاه به دربار سلطنتی است. ارتش اعلام کرده که هر گونه شعار علیه شاه و اریستوکراسی دربار جرم است و مجازات آن مرگ!

ما خودمان هم در حیرتیم از تشابه آنچه که در بانکوک می بینیم و آنچه که از حوادث پس از انتخابات 22 بهمن دیدیم و شنیدیم و خواندیم."





«مخالفان دولت تایلند از ماه آوریل 2010 مراکز اقتصادی تجاری بانکوک را در کنترل خود دارند.

آنها در خیابان های اصلی بانکوک پایتخت تایلند سنگر بندی کرده اند. مراکز اساسی اقتصادی و بانکی و تجاری کشور عملا فلج است. شهر توریستی بانکوک از دو ماه پیش تاکنون توریست به خود ندیده است. اکثر فروشگاهای شهر تعطیل است و از ترافیک پایتخت خبری نیست، درحالیکه مردم می گویند بانکوک فشرده ترین ترافیک اتومبیل را تا پیش از شورش ها داشته است. کشوری که درآمد اصلی آن از توریسم تامین می شود فلج شده است.

نیروهای نظامی همچنان در خیابان ها به حال آماده باش اند. بیش از 30 هزار نظامی و نیروی امنیتی مردم را در محاصره دارند و مانع مردم نقاط دیگر شهر به مرکز تجاری بانکوک می شوند. نیروی ارتش با زره پوش های مجهز به آب فشار قوی و زرهی های ضد شورش همه جا بویژه در مناطق حساس بانکوک دیده می شوند. من با تجربه از فیلم های تظاهرات مردم تهران در ماههای بعد از انتخابات و مخصوصا مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری با کنجکاوی زیاد بام ساختمان ها را برانداز کردم. نیروهای امنینی آماده شلیک به سوی مردم در بام ساختمان های بلند مرکز شهر در کمین نشسته اند. وقتی با لبخند و اشاره به مردم آنها را نشان دادم، با خونسردی آن را تائید کردند.

ما سه شنبه شب، پس از تاخیر طولانی هواپیما سرانجام به بانکوک رسیدیم و امروز چهارشنبه است و با دشواری خودمان را به مرکز شهر رسانده ایم. به ما گفتند که دو خبرنگار خارجی را نیروهای امنیتی از بام همین ساختمان ها شکار کرده اند که یکی از آنها درجا کشته شده است. همچنین گفتند که یک ژنرال تایلندی به طرفداری از "تاکسین" نخست وزیر تبعیدی مورد حمایت مردم در هفته گذشته به جنبش پیوسته است. او زمانی به مردم می پیوندند که درگیری بین دو دسته از نیروهای نظامی بر سر اجرای فرمان گشوده آتش به روی مردم با هم اختلاف نظر پیدا می کنند و گروه حاضر به تیراندازی به روی مردم نمی شود. این ژنرال همراه با همین گروه از صفوف نظامی های دولتی جدا شده و به مردم می پیوندد. نیروهای دولتی به سوی او شلیک می کنند اما وی پس از اصابت گلوله و مجروح شدن، توسط مردم و واحد نظامی که همراه او بوده به بیمارستان منتقل می شود. در بیمارستان دلیل پیوستن خود به مردم را با خبرنگارانی که او را در بیمارستان دیده بودند در میان میگذارد. تلاش ها برای نجات این ژنرال ارتش از مرگ به نتیجه نمی رسد و روز دوشنبه هفتدهم ماه مه در بیمارستان در می گذرد.

با آنکه بانکوک کاملا یک شهر جنگی شده، دولت نتوانسته جلوی انتشار مطبوعات را بگیرد و عکس هائی از تظاهرات مردم و سنگربندی های آنها همچنان در مطبوعات منتشر می شود، که نمونه هائی از آن را می فرستم.

از دو ماه پیش تاکنون 60 نفر در جنگ های خیابانی با ارتش و نیروهای امنیتی کشته شده اند.

مطبوعات نوشته اند که علاوه بر این، بیش از هزار نفر نیز براثر اصابت گلوله مجروح شده و در بیمارستان ها بستری شده اند.

امروز صبح 19 مه، مرکز اقتصادی شهر که در کنترل سرخ پوشان بود مورد حمله ارتش قرار گرفت. من و دوستی که به بهانه امور اقتصادی موفق شده ام همراه او به بانکوک بیایم به چشم خودمان زره پوشهای نظامی را دیدیم که بصورت یک خط زنجیر بطرف سنگرهای خیابانی مردم حرکت کردند. از جمله ابتکارهای مردم که تاکنون در جائی نه دیده و نه خوانده بودم، جاسازی چند کوکتل مولوتف دست ساز توسط مردم در حلقه های لاستیک است. مردم این حلقه های لاستیک مجهز به کوکتل مولوتف را چند نفره به گردش انداخته و به سمت نیروهای نظامی می فرستند. صف این حلقه های لاستیک غرق در آتش منظره عجیبی را بوجود می آورد. اما این نوع مقابله با نیروهای نظامی عمومیت ندارد. ما خودمان صحنه هائی را دیدیم که مردم گل به نیروهای نظامی میدادند و یا یک قلب سرخ پلاستیکی را به نشانه دوستی و مهربانی تقدیم نیروهای نظامی می کردند. حضور خیابانی مردم درست مانند جنبش سبز به زندگی روزانه مردم تبدیل شده است. مردم درعین حال که برای خرید و رفت و آمد در شهر حضور خیابانی دارند، حمایت خودشان را از مقاومت سرخ پوشان علیه دولت نشان میدهند. هرجا که بتوانند به علامت پیروزی انگشتان دست راست خود را به شکل هفت بلند می کنند، بلوز و پیراهن سرخ می پوشند. متاسفانه خط تلفن پس از چند دقیقه قطع می شود و به همین دلیل ما نتوانسته ایم تماس تلفنی بگیریم.

تاکتیک های ابتکاری در قیام مردم زیاد است. برای نمونه به ما گفتند که چند تن از رهبران گروه های مردم به طرف نظامی ها رفته و آمادگی خود را برای گفتگو با آنها اعلام کرده اند. آنها را بازداشت کرده اند اما قبل از حرکت به گروه های خود سفارش کرده اند که شما به کارخودتان ادامه بدهید و سنگرها را نگهدارید.

مردم گفتند یکی از این رهبران بنام "ناتاروت سایکوا" به خبرنگاران خبرگزاری های جهانی که شمار آنها در میان مردم بسیار زیاد است گفته: مردم سرخ پوش باید خود را آماده عملیات سرکوب دولتی کنند.

اعتراض های اولیه و خیابانی مردم برای مخالفان با دولتی بود که به زور ارتش و پادشاه تایلند بر سر کار است. مردم خواهان بازگشت "تاکسین" نخست وزیر سابق به کشور و بدست گرفتن اختیارات نخست وزیر بودند. این خواست همچنان بیان می شود اما سمت گیری شورش بسیار تند از روزهای اولیه آن است. به نحوی که حالا مردم خواهان سرنگونی سلطنت اند.

شباهت جنبش سبز پوشان ایران با جنبش سرخ پوشان تایلند حیرت آور و در عین حال درس آموز است. درست همانطور که مردم بتدریج به شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای رسیدند، مردم تایلند هم از شعار خواست برکناری نخست وزیر بدست پادشاه و کوتاه شدن دست نظامی ها از دولت، رسیده اند به شعار مرگ بر سلطنت!

بعد از ظهر امروز(چهارشنبه) به ما گفتند که سرخ پوشان کانال شماره 3 تلویزیون را تصرف کردند. نیروهای ارتش و قوای امنیتی محله به محله در بانکوک با مردم درگیرند. ما به هتل بازگشته ایم، زیرا می گویند نیروهای امنیتی که لباس شخصی به تن دارند به سوی خارجی ها تیراندازی می کنند تا امنیت را مختل شده اعلام کرده و حضور خود در خیابان ها و سرکوب مردم را توجیه کنند.

پس از بازگشت ما به هتل - ساعت چهار بعد از ظهر امروز - 19 مه- رادیو اعلام کرد که از ساعت 8 شب مقررات منع رفت و آمد در سراسر شهر بانکوک تا 6 صبح اعلام شده است.

پادشاه کشور "راما نهم" به سختی مریض است و از شش ماه پیش در بیمارستان بسرمیبرد و در چند هفته گذشته هیچ ملاقات و یا دیداری از طرف دولت با او صورت نگرفته است و عملا کاخ اریستوکراسی سلطنتی بانکوک به کمک ارتش و نخست وزیری که مردم خواهان برکناری او هستند کشور را اداره می کند.

اکثر پست های مهم دولتی و ارتشی دراختیار وابستگاه به دربار سلطنتی است. ارتش اعلام کرده که هر گونه شعار علیه شاه و اریستوکراسی دربار جرم است و مجازات آن مرگ!

ما خودمان هم در حیرتیم از تشابه آنچه که در بانکوک می بینیم و آنچه که از حوادث پس از انتخابات 22 بهمن دیدیم و شنیدیم و خواندیم.

در اولین فرصت عکس های بیشتری می فرستم.»

نامه 175 امضائی نمایندگان مجلس

امضاء را که گرفتند متن نامه را تغییر دادند!


مصطفی كواكبیان عضو فراکسیون خط امام مجلس در باره نامه 175 امضائی نمایندگان مجلس علیه موسوی در مصاحبه ای - متاسفانه ارسال کننده مصاحبه مشخص نساخته که این مصاحبه توسط چه کسی و برای کدام نشریه و یا سایت خبری انجام شده- گفت:

من تردید دارم که همه امضاء کنندگان این نامه متن کامل آن را خوانده باشند. بسیاری از افرادی که این نامه را امضا کرده اند، می گفتند ما این نامه را فقط در حمایت از قوه قضاییه امضاء کرده ایم.

به علاوه روزی که این نامه تهیه و متن آن در مجلس گردانده می شد، هنوز ماجرای اعدام اعضای گروه پژاک مطرح نبود ولی تهیه کنندگان اصلی نامه، پس از اخذ امضاها، بند مرتبط با این موضوع را هم به متن نامه اضافه کردند.

تهیه کنندگان این نامه از روز اول خواستار دستگیری و محاکمه مهندس موسوی و آقای کروبی بوده اند . یعنی آنها در این نامه حرف جدیدی نزده اند.

واقعیت از زبان سردار طلائی

مجسمه دزدیده نشد، جمع شد
چون برخی معتقدند خلاق دین است


سرقت حکومتی مجسمه های تهران، و انگیزه این سرقت به یک رسوائی دیگر در مطبوعات جهان تبدیل شد. واشنگتن پست نیز، پس از مقدمه ای در باره این سرقت نوشت:

مرتضی طلائی، فرمانده سابق پليس تهران، که عضو انجمن شهر است، به خبرگزاری جمهوری اسلامی گفته است "بعضی گروه ها و افراد معتقدند مجسمه ها خلاف دين است. البته مجسمه های شخصيت های ملی و هنری و تاثير گذار در عرصه فرهنگ کشور به سرقت رفته است، و اين مسلما يک سرقت معمولی نيست."

بعضی ها در جمهوری اسلامی (بخوانید دار و دسته مصباح یزدی و احمدی نژاد و بیت رهبری) تمايل به نفی آثاری دارند که معرف شخصيت های تاريخی، يا زندگی انسانی است. مقامات می دانند چه کسانی پشت اين دزدی ها هستند. بنا به گزارش ها، يکی از سرقت ها به وسيله دوربين های مخصوص نظارت بر ترافيک ضبط شده است. اما پليس در این باره سکوت کرده است.

در همين حال سردار حسين ساجدی نيا فرمانده پليس تهران به خبرگزاری نيمه رسمی مهر گفت: يک نيروی ويژه برای گرفتن دزدها تشکیل شده است. به گزارش خبرگزاری نيمه دولتی فارس، جعفر نجيبی، مجسمه سازی که اثر تازه نصب شده او از پرفسور محمد معين استاد مشهورادبيات به سرقت رفته است، می گويد اگر خرج جرثقیل و کاميون را کم کنيد برای دزدها چيزی باقی نمی ماند. و این یعنی که مجسمه دزدی ها انگیزه اقتصادی ندارد.

پایان آنچه که نباید انجام می شد!


وکیلی راد پس از بازگشت به ایران، در فرودگاه. مادر محجبه چنان رویش را گرفته که اگر از فردا رفت مغازه سبزی فروشی و نانوائی نگویند مادر کیست! آن آقائی که کلاه را تا بالای بینی اش پائین کشده و عینک زده و سر به زیر انداخته تا شناخته نشود نیز به ادعای خبرگزاری فارس عموی – با همه کم سن و سالی اش!- وکیلی راد است. او نیز با همان احتیاط هائی که مادر وکیلی راد رعایت کرده، به استقبال وکیلی راد رفته است. نه بختیار مرغ توفان بود و نه وکیلی راد عقاب انقلاب. اولی اگر ترور هم نشده بود، سالها پیش بدلیل کهولت سن فوت کرده بود و دومی هم اگر فتوای ترور را اجرا نکرده بود، جوانی اش را در زندان نگذرانده بود و نامش بعنوان کسی که در یکی از فجیع ترین ترورها نقش داشته در تاریخ جمهوری اسلامی به ثبت نمی رسید. آن ترور هم مانند دیگر ترورها، نه مشکلی را در جمهوری اسلامی حل کرد و نه بال پرواز سلطنت طلب ها را قیچی.

"وکیلی راد"


یک مهره سوخته دیگر
که از ماشین ترور ج. اسلامی پیاده شد


ایشان علی وکیلی راد، یکی از سه مجری ترور شاپور بختیار آخرین نخست وزیر ایران، پیش از سقوط نظام سلطنتی در ایران است. او به همراه محمد آزادی و فریدون بویراحمدی شاپور بختیار را در خانه اش واقع در پاریس به قتل رساندند. آن دو موفق به فرار از فرانسه و بازگشت به ایران شدند، اما وکیلی راد در سوئیس دستگیر و به فرانسه باز گردانده شد. او در دادگاه اعتراف کرد که بدستور مقامات جمهوری اسلامی شاپور بختیار را ترور کرده است. نه بختیار – بویژه به دلیل نقشی که در تشویق صدام حسین در حمله نظامی به ایران داشت- قابل دفاع است و نه آن که دست به ترور می زند. وکیلی راد 18 سال پس از ترور بختیار از زندان آزاد شده و به ایران بازگردانده شد. بختیار نیز اگر ترور نشده بود، بی شک سالها پیش فوت کرده بود. نه او به قول خودش مرغ توفان بود و نه وکیلی راد انقلابی. هیچ تروریستی قهرمان نیست. همچنان که وکیلی راد نیست. او به ایران بازگشت، اما بسیار طبیعی است که بدلیل طول زندان در فرانسه و احتمال ارتباط با مقامات امنیتی آن کشور، همیشه تحت کنترل بوده و زندگی در انزوائی را طی کند. در تمام گزارش هائی که روز گذشته صدا و سیما و چند خبرگزاری نیمه جان جمهوری اسلامی و حتی خبرگزاری سپاه "فارس" در باره آزادی وکیلی راد منتشر کردند، اشاره ای به دلیل محاکمه و زندانی شدن او در فرانسه، یعنی ترور بختیار نکردند. فرانسه را بدلیل زندانی کردن او محکوم کردند، اما نگفتند جرمش چه بود!

فرانسه از او نمایش تلویزیونی درست نکرد، آنچنان که در جمهوری اسلامی مرسوم است و "گلودیا رایس" را به اتهام گزارش تلفنی اخبار تظاهرات خیابانی مردم در جریان هفته های پس از انتخابات 22 خرداد به فرانسه زیر فشار در زندان وادار به اعتراف در دادگاه نمایشی کودتا کردند. کلودیا رایس نیز، پس از آن صحنه سازی ها و جنجال آفرینی ها و اتهام و جرم جاسوسی، آزاد کردند تا بازگردد به فرانسه. مثل خانم هاله اسفندیاری که پس از نمایشی مشابه آزاد شد و بازگشت به امریکا. و یا رکسانا صابری که او نیز که مانند کلودیا رایس و هاله اسفندیاری به اتهام جاسوسی دستگیر شده بود، پس از مدتی بهره برداری تبلیغاتی آزاد شد و اکنون در امریکا به تحصیلاتش ادامه میدهد و البته کتاب خاطرات زندانش را هم نوشته است. قطعا کلودیا رایس هم همین کار را خواهد کرد و از دوران زندان و آنچه که مجبورش کردند بگوید خواهد گفت و خواهد نوشت. آیا وکیلی راد هم خاطراتی دارد که بنویسد؟ مثلا بنویسید زیر شکنجه مجبور به اعتراف شد! اصلا اعترافی در کار بود که او خاطراتش را دراین بار بنویسد؟

سه امریکائی زندانی نیز بزودی آزاد شده و بعنوان کوهنوردهای امریکائی از ایران خارج خواهند شد. لابد امریکا نیز در مقابل، عبدالمالک ریگی را داده بود!

این بده بستان ها نه برای مردم نان می شود و نه برای حکومت آب. اما این نان و آب بی نمک و مزه همچنان سر سفره دستگاه های امنیتی و سیستم ترور جمهوری اسلامی باقی است!

مجتبی خامنه ای

مجتبی خامنه ای
ولیعهد مقام معظم رهبری
مکرر در تلویزیون ظاهر شد!



سلام- پیك نت از جمله منابع خبری- تحلیلی است كه در حوزه سایبرژورنالیسم حرفه ای عمدتا بر تحولات سپاه پاسداران و گسترس دامنه قدرت آن و بویژه مناسبات حاكم بر بیت رهبری تمركز دارد. انصافا باید گفت گردانندگان پیك نت تاكنون با استفاده از اطلاعاتی كه نیروهای منتقد شاغل در نهادهای به اصطلاح انقلابی می فرستند نقش عمده ای در آشكار شدن لایه های ناپیدای قدرت مستقر موجود ایفا كرده است. تعجب میكنم كه چرا پیك نت - و تاجایی كه جستجو كرده ام سایر سایت های خبری- تحلیلی- به حضور مجتبی خامنه ای در بیست و سومین نمایشگاه كتاب تهران اشاره ای نكرده اند. در 22 اردیبهشت 1389 علی خامنه ای از نمایشگاه كتاب بازدید كرد. تلوزیون جمهوری اسلامی مكررا در تمام بخش های خبری در شبكه های شش گانه اش در تصاویر مربوط به گزارش این بازدید، سید مجتبی خامنه ای را به همراه پدر نشان داد. به گونه ای که تبلیغ ولیعهد را می کرد.

جالب بود كه در گزارشها نماهایی متعددی از سید مجتبی خامنه ای به صورت جمعی و انفرادی به نمایش در می آمد. و البته بیش از وی تصویر پیشكار مخصوص ایشان "حاج وحید" دیده می شد كه این روزها در اغلب گزارش های مربوط به علی خامنه ای نشان داده می شود.

گزارش های مربوط به رهبری در خود بیت تدوین و به تلوزیون و سایر رسانه های رسمی ارائه می شود. من تصور می كنم كه نمایش عمومی تصاویر سید مجتبی كه كمتر مسبوق به سابقه بوده است امری اتفاقی نیست. طی ماه های پس از كودتای 22 خرداد درباره نقش وی در قرارگاه ثارالله و ستاد كودتا بسیار سخن گفته شد. در باب احتمال انتقال قدرت به وی پس از مرگ پدر نیز تحلیل هایی وجود دارد. شاید نمایش تصویر وی زمینه ای است برای معرفی عمومی وی و با این حساب احتمالا از پس سید مجتبی را در تلوزیون بیشتر خواهیم دید.

قطعنامه جدید تحریم و نقد کنفرانس تهران

انتقاد لاریجانی از احمدی نژاد
بخاطر نظرش در باره اوباما


علی لاریجانی روز گذشته در مراسم بزرگداشت دكتر "علی‌اكبر فرهنگی" شرکت کرد و طی سخنانی که مخاطب اصلی آن احمدی نژاد و نامه پرانی های او برای اوباما بود، اشاره به موضع سریع امریکا برای فرستادن قطعنامه جدید تحریم ها به شورای امنیت کرد و گفت:

برخی افراد بودند كه تصور می‌كردند بعد از سر كار آمدن آقای اوباما شرایط دنیا تغییر كرده است. متاسفانه عده‌ای گول الفاظ ایشان را خوردند و فكر می‌كردند رئیس‌جمهور جدید آمریكا می‌خواهد اقدامات متفاوتی انجام دهد. البته نباید از این هم گذشت كه آقای اوباما از یك فن بیان قوی برخوردار بود.

مواضع اخیر آمریكا پیام مهمی دارد مبنی بر این‌كه باید صحنه‌ دیپلماسی كشور را مثل شطرنج بلد بود و خود را گرفتار الفاظ نكرد. باید بدانیم صحنه سیاست پیچیدگی‌هایی دارد كه از روی آن باید به بطن رسید. ممكن است خیلی‌ها حرف زیبا بزنند اما باید به درون حرف‌های آن‌ها پی برد.

جمهوری اسلامی مصر است كه از دانش هسته‌یی خود صیانت كند و در این مسیر تردیدی هم به خود راه نمی‌دهد؛ چرا كه این مساله چیزی نیست كه قابل معامله و حراج باشد. هیچ كس نه در داخل و نه در خارج كشور نمی‌تواند با این مساله معامله كند و ظرفیت نیروهای انسانی ما را به حراج بگذارد.

واكنش سریع آمریكا و غربی‌ها در مسائل اخیر (توافق با برزیل و ترکیه برای تحویل اروانیوم) اشتباهی دیپلماتیك بود. این ها حداقل می‌توانستند صبوری كنند.

(احمدی نژاد در سفر اخیر خود به نیویورک حساب اوباما را از کلینتون جدا کرده و باصطلاح خود سیاست کرده و جدائی بین وزیر خارجه و رئیس جمهور امریکا را تمرین کرده بود!)