Tuesday, July 19, 2011

نظامی که شبیه هیچ کدام از نظام های دنیای متمدن امروز نیست:

نظامی که شبیه هیچ کدام از نظام های دنیای متمدن امروز نیست:


انتظار به پایان رسید و مشکل اشتغال حل شد : سیاست های کلی اشتغال از سوی خامنه ای ابلاغ شد!



خامنه ای، سیاست های کلی اشتغال را پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین کرد.



به گزارش «تابناک»، پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری متن سیاست های کلی اشتغال که به رؤسای قوای سه گانه، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و دبیر شورای نگهبان ابلاغ شده را به شرح زیر منتشر کرد:



بسم الله الرحمن الرحیم



سیاست های کلی اشتغال



1 ـ ترویج و تقویت فرهنگ کار، تولید، کارآفرینی و استفاده از تولیدات داخلی به عنوان ارزش اسلامی و ملی با بهره گیری از نظام آموزشی و تبلیغی کشور.



2 ـ آموزش نیروی انسانی متخصص، ماهر و کارآمد متناسب با نیازهای بازار کار (فعلی و آتی) و ارتقاء توان کارآفرینی با مسؤولیت نظام آموزشی کشور (آموزش و پرورش، آموزش فنی و حرفه ای و آموزش عالی) و توأم کردن آموزش و مهارت و جلب همکاری بنگاه های اقتصادی جهت استفاده از ظرفیت آنها.



3 ـ ایجاد فرصت های شغلی پایدار با تأکید بر استفاده از توسعه فناوری و اقتصاد دانش بنیان و آینده نگری نسبت به تحولات آنها در سطح ملی و جهانی.



4 ـ ایجاد نظام جامع اطلاعات بازار کار.



5 ـ بهبود محیط کسب و کار و ارتقاء شاخص های آن (محیط سیاسی، فرهنگی و قضایی و محیط اقتصاد کلان، بازار کار، مالیات ها و زیر ساخت ها) و حمایت از بخش های خصوصی و تعاونی و رقابت از راه اصلاح قوانین، مقررات و رویه های ذیربط در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.



6 ـ جذب فناوری، سرمایه و منابع مالی، مبادله نیروی کار و دسترسی به بازارهای خارجی کالا و خدمات از طریق تعامل مؤثر و سازنده با کشورها، سازمان ها و ترتیبات منطقه ای و جهانی.



7 ـ هماهنگ سازی و پایداری سیاست های پولی، مالی، ارزی و تجاری و تنظیم بازارهای اقتصادی در جهت کاهش نرخ بیکاری توأم با ارتقاء بهره وری عوامل تولید و افزایش تولید.



8 ـ توجه بیشتر در پرداخت یارانه ها به حمایت از سرمایه گذاری، تولید و اشتغال مولد در بخش های خصوصی و تعاونی.



9 ـ گسترش و استفاده بهینه از ظرفیت های اقتصادی دارای مزیت مانند: گردشگری و حق گذر (ترانزیت).



10 ـ حمایت از تأسیس و توسعه صندوق های شراکت در سرمایه برای تجاری سازی ایده ها و پشتیبانی از شرکت های نوپا، کوچک و نوآور.



11 ـ برقراری حمایت های مؤثر از بیکاران برای افزایش توانمندی های آنان در جهت دسترسی آنها به اشتغال پایدار.



12 ـ توجه ویژه به کاهش نرخ بیکاری استان های بالاتر از متوسط کشور.



13 ـ رعایت تناسب بین افزایش دستمزدها و بهره وری نیروی کار.



سیدعلی خامنه ای



28/تیرماه/1390

شلیک آقای سرکوهی از تریبون بی بی سی

شلیک آقای سرکوهی از تریبون بی بی سی


اجماع شرمگینانه، برای حفظ احمدی نژاد





انتشار مقاله‌‌ای از آقای فرج سرکوهی در سایت بی‌بی‌سی که در آن به طور آشکاری از‌هاشمی رفسنجانی انتقاد و به شکلی ناشیانه از احمدی نژاد پشتیبانی شده بود، با واکنش جناح راست و باصطلاح "اصولگرا" روبرو شد. آنها این پرسش را مطرح کردند که چرا "اپوزیسیون خارج نشین" از آقای احمدی نژاد پشتیبانی می‌کند و او را وسیله بی دردسری برای سرنگونی علی خامنه‌‌ای می‌پندارد.



ماجرای این مقاله و بازتاب آن دو بخش دارد. بخش نخست و مهم‌‌تر، عبارت از پیدایش نشانه‌های عقب نشینی حاکمیت و موقعیت ظاهرا تازه‌‌ای است که‌هاشمی رفسنجانی بدست آورده است. واکنش تند "اصولگرایان" به مقاله فرج سرکوهی در بی‌بی‌سی هم برای دفاع از این موقعیت تازه است و هم نشانه این نگرانی که سیاست‌های جهانی و دولت انگلستان نیز پشتیبان احمدی نژاد است و او را وسیله‌‌ای برای کشاندن ایران به جنگ داخلی و فروپاشی جمهوری اسلامی می‌بیند. یعنی همان چیزی که در سوریه و با به تاخیر انداختن انجام اصلاحات می‌روند که در ان موفق شوند.



بخش دوم موقعیت متضاد و دشواری است که بخشی از نیروهایی که خود را منتسب به اپوزیسیون خارج کشور می‌کنند در آن گیر کرده‌اند. اینان از یکسو مدعی هستند که جمهوری اسلامی هرگز حاضر به عقب نشینی نیست و به همین دلیل هیچگونه اصلاحاتی در جمهوری اسلامی ممکن نیست و به این عنوان خود را مخالف جنبش اصلاحات معرفی می‌کنند. از سوی دیگر به محض آشکار شدن نشانه‌های عقب نشینی وحشت می‌کنند و برای جلوگیری از این عقب نشینی یا وارونه جلوه دادن آن خود را به آب و اتش می‌زنند. برخوردهایی که در هفته‌های اخیر با محمد خاتمی و اکنون با ‌هاشمی رفسنجانی آغاز شده در واقع بازتاب این ‌ترس و نگرانی از پیدایش چشم انداز عقب نشینی حاکمیت است. ترسی که در داخل با فحاشی امثال شریعتمداری و شماری از فرماندهان نظامی و فاسدترین بخش حکومتی به خاتمی و رفسنجانی بازتاب یافته و در بیرون کشور نیز ناامید‌‌ترین یا آلوده‌‌ترین بخش اپوزیسیون با آن همراهی می‌کند.



هم بخشی از حکومت و هم بخشی از اپوزیسیون می‌کوشند تا عقب نشینی حکومتی را، عقب نشینی جنبش سبز و اصلاحات جا بزند و بدینسان از تبدیل شدن این عقب نشینی به یک نیروی امید برای مردم جلوگیری کنند. باید دید که آیا شکل و سرعت عقب نشینی اجازه چنین مانوورهایی را به بخش ارتجاعی حکومتی و بخش برانداز اپوزیسیون خواهد داد یا نه؟











طرح جدید مبارزه با بد حجابی

طرح جدید مبارزه با بد حجابی


تهدید به تجاوز کنید، اما تجاوز نکنید!







پس از شکست طرح عفاف و حجاب و مبارزه با بدحجابی در سطح شهرها و ناتوانی در اجرای طرح امر به معروف و نهی از منکر، اکنون شعار«زنی که حجاب ندارد، امنیت هم ندارد» را کلید زده اند. طرحی که پشت آن نا امن تر کردن جامعه دنبال می شود.



برای اجرای این طرح شبکه ای از درون سپاه ماموریت گرفته است، تا لباس شخصی ها را برای ربودن دختران و زنانی که به زعم آنها حجاب ندارند با اتومبیل های شخصی در شهرهای بزرگ به حرکت در آورد. این اتومبیل ها قرار است بنام مسافرکش، این نوع زنان را از یک گوشه شهر سوار کرده و پس از کتک و تهدید به تجاوز در گوشه دیگر رها کنند.



به آنها دستور داده شده که حق تجاوز ندارند اما می توانند تهدید به تجاوز کنند!



تا آنجا که بنده اطلاع دارم، در شیراز قرار بود این طرح از آغاز این هفته به اجرا گذاشته شود، اما ناگهان از مرکزی که نمی دانم کدام بوده، دستور اکید برای عدم اجرای آن ابلاغ شد.

مجاهدین خلق

مجاهدین خلق


بیش از سه دهه

ابزار دست

بازیگران اصلی

صحنه سیاسی ایران شدند







سی امین سالگرد 30 خرداد 1360 یادآور لحظه‌‌ای تلخ و خونین در تاریخ ملت ما و انقلاب ماست. این حادثه بیشتر درچارچوب تقابل حاکمیت و مجاهدین بررسی شده است، در حالیکه بنظر ما به 30 خرداد باید در چارچوب وسیع‌‌تر، یعنی همه نیروهای شرکت کننده در انقلاب و سیاست و مشی آنان توجه کرد.

با پیروزی انقلاب ایران دو نیروی عمده که پیشینه آنان به جوانان و دانشجویان عصیانگر باز می‌گشت، یعنی مجاهدین خلق و فداییان خلق وارد صحنه فعالیت سیاسی علنی و مسالمت آمیز شدند٬ صحنه‌‌ای که در آن تجربه‌‌ای نداشتند. این دو، هر کدام به نوعی فرزندان معنوی و منتقد نهضت آزادی ایران و روحانیت مبارز از یکسو و حزب توده ايران از سوی دیگر بودند. اینکه مشی چریکی نادرست بود به معنای آن نیست که همه انتقادهای آنان نسبت به پیشینیان خود بی‌مورد و بی پایه بود. نورالدین کیانوری در یک ارزیابی دقیق تاریخی می‌گوید "چریک‌ها نسبت به عملکرد حزب توده ایران ایرادات بسیار درستی داشتند، منتهی زیاده روی می‌کردند." (بنگرید به خلاصه "گفتگو با تاریخ" در راه توده)



حزب توده ايران با این فکر٬ با نگاه و آگاهی از کمبودهای خود و با آماج برقراری یک گفتگوی انتقادی با چریک‌ها وارد فضای سیاسی بعد از انقلاب شد. نشست‌های "پرسش و پاسخ" درآغاز اصولا با همین هدف شکل گرفت. نتیجه این گفتگوی انتقادی در شرایط تحولات مساعد انقلاب٬ به جدا شدن تدریجی و قاطع فدائیان خلق از مسیر نادرست اولیه انجامید و مانع از هم سرنوشت شدن فدائیان خلق با مجاهدین خلق شد؛ سرنوشتی که اگر تحقیق یافته بود، نه تنها یک ‌تراژدی هولناک برای فدائیان خلق، بلکه یک فاجعه بزرگ و جبران ناپذیر برای انقلاب بود.

آن فرایندی که میان حزب توده ايران و فدائیان خلق رخ داد متاسفانه میان نیروهای مذهبی و مجاهدین خلق روی نداد. نیروهای با تجربه مذهبی٬ بدون داشتن یک استراتژی برای برقراری گفتگوی انتقادی با مجاهدین خلق٬ آنان را زیر دست یک رهبری بی تجربه٬ کم دانش و قدرت طلب رها کردند. نه تنها رها کردند بلکه هر یک به مجاهدین خلق همچون یک ابزار نگریستند. عده‌‌ای مجاهدین خلق را ابزاری برای تضعیف آیت‌الله خمینی دیدند٬ عده‌‌ای دیگر همچون ابزاری برای خراب کردن اندیشه چپ٬ گروهی دیگر ابزاری برای ناتوان کردن لیبرال‌های مذهبی٬ گروهی دیگر برای به خون کشیدن انقلاب و .... رشد بادکنکی مجاهدین خلق ناشی از فضایی بود که در نتیجه این نگاه ابزاری برای آنان فراهم شد و نه ناشی از واقعیت سیاست رهبری این سازمان.

نتیجه این شد که تلاش دشوار برقراری گفتگوی انتقادی با مجاهدین خلق نیز به دوش حزب توده ايران افتاد. در حالیکه این کار نه وظیفه حزب توده ايران بود و نه در صلاحیت آن به چندین دلیل. نخست اینکه حزب توده ايران مسایل مربوط به مجاهدین خلق را مسئله‌‌ای میان خود نیروهای مذهبی می‌دانست و نمی‌خواست در آن دخالت کند و با این دخالت کار را به زیان این یا آن نیرو دشوارتر کند. دوم اینکه رهبری مجاهدین در ابتدا مواضع بسیار معتدل تر و درست‌‌تری درباره مسایل انقلاب داشت. سوم اینکه یافتن زبان مشترکی برای گفتگو با مجاهدین خلق برخلاف فدائیان کار دشواری بود. مجاهدین زبان مذهبی و مارکسیستی و مائوئیستی را با هم می‌آمیختند و حزب توده ايران طبعا نمی‌توانست در عرصه استدلال‌های مذهبی با مجاهدین خلق وارد یک بحث و گفتگو شود. بالاخره اینکه مجاهدین خلق اهداف واقعی خود را پنهان کرده بودند. رهبری حزب توده ايران تا میانه سال 1359 چنین می‌انگاشت که سازمان شبه نظامی "میلیشیا"ی مجاهدین خلق‌ واقعا برای جنگ با عراق برپا شده و نه برای‌‌ترور و جنگ با رهبری انقلاب.

به هر حال حزب توده ايران پس از اینکه بارها به طور خصوصی به رهبری مجاهدین خلق برای گفتگو و تبادل نظر مراجعه کرد و نتیجه ای نگرفت، از اواخر سال 1359 تلاش های خود را علنی کرد. (در پرسش و پاسخ های زنده یاد کیانوری بارها به این تلاش های خصوصی اشاره شده است. مثلا نگاه کنید به پرسش و پاسخ های اردیبهشت و خرداد 1359)

این تلاش علنی با "نامه سرگشاده کمیته مرکزی حزب توده ایران به سازمان مجاهدین خلق" و دعوت به یک گفتگو و مناظره علنی آغاز شد. این نامه به صورت یک جزوه و در ده‌ها هزار نسخه منتشر شد. رهبری مجاهدین خلق به دعوت حزب توده ايران برای گفتگو با گذاشتن "ده شرط" مضحک پاسخ داد. شروطی از این نوع که رهبری حزب توده ايران تعهد کند که پس از آیت‌الله خمینی هم به وی احترام خواهد گذاشت! یا مثلا نشانی محل زندگی تبعیدی خود در اروپای شرقی را در اختیار مجاهدین قرار دهد....

آشکار بود که رهبری مجاهدین برای سرباز زدن از گفتگو این شروط را پیش کشیده است، با اینحال حزب توده ايران به این شروط نیز پاسخ داد و همچنان بر ضرورت گفتگو پافشاری کرد. (بنگرید به : پرسش و پاسخ "درباره شرایط دهگانه مجاهدین خلق"). در ادامه و به موازات این تلاش٬ سلسله مقاله‌هایی در "نامه مردم" بیشتر به قلم زنده یاد رحمان‌هاتفی منتشر شد که می‌کوشید با زبان و استدلال‌هایی که خود مجاهدین خلق مطرح می‌کردند به آنان درباره ادامه راهی که می رفتند هشدار دهد. این مقالات نیز بلافاصه در بهار 1360 در یک کتاب با عنوان "رهبری مجاهدین خلق و انقلاب ایران" در چندصد هزار نسخه منتشر و توسط اعضای حزب وسیعا پخش شد. رهبری مجاهدین دستور نخواندن این کتاب را به اعضای خود صادر کرد. این تلاش‌ها متاسفانه به نتیجه نرسید. بدین دلیل اساسی که نه نیروهای مذهبی حاضر بودند از نگاه ابزاری به مجاهدین خلق دست بردارند و نه رهبری مجاهدین موقعیت واقعی خود را همچون یک ابزار درک کرده بود. تلاش های آیت‌الله بهشتی و بخشی از نیروهای مذهبی خط امام برای برقراری گفتگو و مناظره تلویزیونی نیز به دلیل دیرهنگام بودن آن و امتناع رهبری مجاهدین و نیروهای مذهبی متحد آنان از گفتگو به نتیجه نرسید.

همه اینها ولی نباید به نادیده گرفتن نقش نیروهای واپسگرای مذهبی و سکولار داخلی و قدرت‌های ارتجاعی منطقه و کشورهای امپریالیستی در کشاندن مجاهدین خلق به این مسیر غافل شد. این نقش وجود داشت و بسیار جدی هم وجود داشت.

هدف ما در اینجا، اشاره به آن غفلت هائی است که در بالا اشاره شد و تجربه اندوزی از گذشته. این اشارات هرگز به آن معنی نیست که ما نقش نیروهای ارتجاعی و واپسگرا در حوادث پس از انقلاب - و از جمله در سرنوشت مجاهدین خلق- را نادیده می گیریم. این بخش، خود واقعیت دیگری است که باید در جای خود بدان پرداخت.







راه توده 324 27 تیر ماه 1390



تقسیم قدرت حکومتی، بهترین راه حل است


تقسیم قدرت حکومتی، بهترین راه حل است

ج. اسلامی و حزب الله لبنان

دو نگران اصلی آینده سوریه







روزنامه لوموند چاپ فرانسه، نوشت: از رویدادهای خونین سوریه بیش از یکصدر روز می گذرد.



دولت سوریه در گام اول، برای مقابله با اعتراضات مردم به الگوی الجزایر روی آورد و با دادن وعده های بی شمار از یک طرف و اعمال خشونت و زور از طرف دیگر سعی در مهار بحران کرد. اما سرکوب بیش از حد خشن مردم توسط نیروهای امنیتی باعث خشم بخش عظیم مردم و پیوستن آنها به صف معترضین شد.



دولت سوریه تاکنون سناریوهای متفاوتی را به اجرا گذاشته و به راه حل هائی نیز می اندیشد:



اول- ارعاب و مهار معترضین. سیاستی که ایران در قبال معترضین بعد از انتخابات مناقشه برانگیز 2009 در پیش گرفت. این سناریو نه تنها با شکست مواجه شد و نتوانست به نتیجه مطلوب برسد بلکه نتیجه ای معکوس داشت.



دوم- بشار اسد با اعلام آمادگی برای دادن برخی آزادی ها مانند آزادی مطبوعات، آزادی شهروندان، آزادی تعدد احزاب، انتخابات آزاد و مبارزه با فساد به اصلاحات روی آورد.



سوم- ایجاد شکاف در درون نظام به سبک مصر و تونس. نقش آفرین شدن ارتش و به خانه بازگرداندن نخبگان سیاسی. که البته این غیر محتمل ترین امکان است.



چهارم- ایجاد اتحادی از سنی ها و علوی ها و پایان بخشیدن به سلطه خاندان اسد برحاکمیت سوریه. تقسیم عادلانه قدرت میان گروه ها و اقوام مختلف سوریه. این بهترین گزینه می تواند باشد.



پنجمین- و سرانجام، بدترین گزینه که در حال وقوع است. یعنی در ادامه اعتراضات مردم ازیکسو و سرکوب مردم از سوی دیگر. دراین صورت متلاشی شدن رژیم سوریه قطعی است و درپی آن جنگ داخلی و هرج و مرج بر کشور حاکم خواهد شد.



عوارض سقوط رژیم سوریه در منطقه چه خواهد بود:



حزب الله لبنان که اکنون متهم به دست داشتن در قتل رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان است و از هر طرف در تنگنا قرار گرفته با حذف سوریه از معادلات سیاسی منطقه دیگر نقش و قدرت کنونی را در لبنان و منطقه نخواهد داشت.



هفته نامه آلمانی اشپیگل می نویسد که حزب الله در حال حاضر دچار بحران مالی شده و توان پاسخ گویی به وعده های خود به مردم در ساختن ویرانی های بعد از جنگ با اسراییل را ندارد.



سقوط بشار اسد در سوریه، جنبش ضد استبدادی در کشورهای عربی را به کشورهای خلیج فارس سرایت خواهد داد.



پیامد سقوط رژیم سوریه و احتمال جنگ داخلی در این کشور، سیل آواره گان به سمت ترکیه خواهد بود.



در عین حال که سقوط رژیم حاکم بر سوریه می تواند زمینه را برای بازگشت بعثی های مهاجر عراقی از سوریه به عراق را در پی داشته باشد.



(خلاصه شده از سایت خاورمیانه)

هشدار جنگی سپاه پاسداران

هشدار جنگی سپاه پاسداران


به دولت غیر نظامی ترکیه





شماره تازه هفته نامه "صبح صادق"، ارگان سپاه پاسداران منتشر شد. مقاله اصلی این شماره اختصاص به رویدادهای سوریه، حمایت از دولت بشار اسد و هشدار به دولت ترکیه دارد. از آنجا که سپاه در تمام همه امور مملکت دخالت می کند و فرماندهان سپاه از بالای سر مجلس، دولت، قوه قضائیه و نهادهای مذهبی دستور میدهند و باز، از آنجا که از تعیین خطبه های نماز جمعه گرفته، تا تعیین قیمت نفت در بورس نفت تهران و از سیاست خارجی تا آنچه در درون خانه های مردم می گذرد همه در محدوده اختیارات حکومتی فرماندهان سپاه قرار گرفته، این مقاله و هشداری که به ترکیه داده شده را باید سیاست خارجی اصلی جمهوری اسلامی تلقی کرد. هشداری که درچارچوب سیاست نظامی- اتمی حاکم داده شده و برگ تازه ایست در تیرگی عمیق تر مناسبات ایران با کشورهای همسایه. البته، این یکی، نه عراق است و نه افغانستان، نه عربستان است و نه دوبی، نه آذربایجان است و نه ترکمنستان یا ارمنستان. ترکیه عضو مسلمان پیمان نظامی ناتوست!



صبح صادق می نویسد:



"چنانچه مقامات ترکیه بر ادامه مسیر فعلی که منجر به تنش های بیشتر می شود اصرار ورزند تا آنجا که ایران ناچار شود میان ترکیه و سوریه یکی را انتخاب کند، منطق منافع راهبردی و شناخت ایدئولوژیک، ایران را به سوی انتخاب سوریه سوق خواهد داد. چه خوب است مقامات ترکیه این ضرورت ایران را درک کنند و با پیش گرفتن رفتاری هوشمندانه و آینده نگرانه مانع از رسیدن ایران به نقطه ناگزیر شوند. از آغاز توطئه پیچیده علیه حکومت سوریه، کشور ترکیه باشیبی ملایم و لحنی آرام مقابل این کشور(دولت سوریه) قرار گرفت و به موازات شدت گرفتن تخریب و کشتار در سوریه، لحن مقامات ترکیه علیه سوریه شدیدتر شد تا آنجا که علناً در مقابل سوری ها قرار گرفتند و نشان دادند که در این مسئله در جبهه آمریکا هستند .بدرفتاری ترکیه با حکومت سوریه تنها به موضع گیری های منفی مقامات ترکیه علیه حکومت سوریه خلاصه نمی شود. ترکیه در دو مرحله میزبان نشست مخالفان سوریه بود، با ایجاد اردوگاه در مرز با سوریه پیش از درگیری های سوریه با مخالفان، به نوعی به کمک مخالفان رفت و به گفته برخی مقامات سوریه، بخشی از سلاح هایی که در اختیار مخالفان حکومت سوریه قرار دارد، از طریق مرز ترکیه وارد سوریه شده است. به نظر می رسد مقامات ترکیه اشتباهاً به این نتیجه رسیده اند، یا آنها را به این نتیجه رسانده اند که سوریه وارد جاده یک طرفه با سرنوشت محتوم سقوط شده است و ترکیه می تواند با سرمایه گذاری کلان در اتفاقی که به نظر آنها قطعی است، با حضور در معادله ای که به زعم آنها پس از سقوط بشار اسد، شکل می گیرد، می تواند به بسیاری از آمال و آرزوهایش برسد، حال آنکه واقع امر بسیار رقیق تر و متفاوت تر از آن چیزی است که مقامات ترکیه تصور می کنند.