Thursday, May 13, 2010

ایران، عراق یا سوریه نمی شود

امروز، پنج شنبه سیزده می، طی مراسمی رسمی در هتل هیلتون شهر واشنگتن، جایزه ی میلتون فریدمن سال 2010 بنیاد کی تو به اکبرگنجی اهدا می شود. گنجی در مصاحبه با "روز" از موضوع سخنرانی خود در این جلسه و آینده جمهوری اسلامی و جنبش سبز سخن گفته است. به گفته گنجی "ایران عراق و لیبی و سوریه نیست و نخواهد شد".

در مراسم امروز که با حضور نهصد نفر از چهره های سرشناس فرهنگی و سیاسی آمریکا برپا می شود ابتدا پیامی از فرید زکریا پخش خواهد شد و پس از نمایش چند فیلم، مراسم با اهدای جایزه به گنجی ادامه می یابد که به سخنرانی وی ختم می شود. جنبش سبز، وضعیت حقوق بشر در ایران، و فضای بین المللی مساعد و نامساعد برای جنبش سبز، محور سخنان گنجی را تشکیل می دهند. سیاست خارجی آمریکا، مسأله ی اسرائیل و فلسطین و پرونده هسته ای، دیگر محورهای سخنرانی این روزنامه نگارست.

اکبر گنجی درباره ی این جایزه به روز گفت: "این نوع جوایز را باید حمایت اخلاقی- معنوی از جنبش آزادیخواهی ایرانیان به شمار آورد. جنبشی که در بسط تاریخی اش، اینک خود را در جنبش سبز مردم ایران ظاهر کرده است. هیچ کس مالک یا سخنگوی خاص این جنبش نیست. در عین حال همانگونه که میر حسین موسوی گفته است، تک تک ایرانیان عضو این جنبش پلورالیستی و سخنگوی آنند. از این رو، هر کس می تواند تفسیر خود را از این جنبش، آزادانه بیان نماید".

گنجی در مورد نگاه خود به جنبش سبز می گوید: "این جنبش معطوف به نظام دموکراتیک و مستلزم به آزادی و حقوق بشر است. به همین دلیل، به طور طبیعی در برابر ولایت فقیه، بنیادگرایی دینی، اسلام فقاهتی و نظام موجود قرار می گیرد. جنبش اگر هم بخواهد نمی تواند از رویارویی با ولی فقیه پرهیز کند. برای اینکه خود را در برابر جنبش، رهبرانش، اهداف و آرمان هایش قرار داده و به طور علنی به میدان آمده تا این به قول خود "فتنه" را خاموش سازد. فقیهان بنیادگرا مدعی بودند که اگر احکام فقهی به اجرا درآید، ایران بهشت خواهد شد. سی و یک سال است که از طریق خشونت و رعب، احکام فقهی را به اجرا در آورده اند، اما نتیجه ی آن، جامعه ای است که میزان فقر، فساد، فحشا، اعتیاد، قتل و جنایت، و دیگر انواع و اقسام مسائل اجتماعی، از کشورهای همجوار- خصوصاً ترکیه ای که در عین حکومت اسلام گرایان همچنان قوانین سکولار را به اجرا در می آورد- بسیار بیشتر و بالاتر است. ایران در زمینه ی فساد سیاسی در بالاترین رتبه ی جهانی قرار دارد. بدترین و بزرگترین اهانت به پیامبر گرامی اسلام آن است که ادعا شود این رژیم مجری اوامر اوست و این رهبری، تداوم رهبری اوست. اسلام فقاهتی بنیادگرایانه شکست خورد و در عمل نشان داد که قادر به حل مسأله ای و رفع مشکلی نیست".

گنجی می افزاید: "جنبش سبز مدافع دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، برابری و رفع تبعیض است. حال آنکه اسلام فقاهتی، انواع و اقسام تبعیض های غیر قابل قبول را به زور به همه تحمیل کرده و می کند. اینک وقت آن فرارسیده است که این نکته را زمامداران حاکم بر ایران بفهمند که حکومت مولف از برنامه ریزی، مدیریت، حقوق و ارزشهاست. دو امر اول(برنامه ریزی و مدیریت) متعلق به علم اند و هیچ ارتباطی با دین ندارند. از دل دین هم نمی توان حقوق مدرن را استنتاج کرد و احکام فقهی هم با حقوق بشر تعارض بنیادین دارند. ارزش های آدمیان کنونی هم ، با ارزش های جوامع کهن تفاوت های اساسی دارند".

گنجی در پاسخ به این پرسش که "چه باید کرد" می گوید: "هیچ کس قادر نیست با یک نسخه تکلیف همه چیز را روشن سازد. باید دعا کرد تا جنبش به سرعت پیروز نشود. باید مواضع و خواست ها روشن شوند و نیروهای دموکرات ملتزم به رواداری و پلورالیسم خود را تثبیت کنند. بدون جامعه ی قدرتمند، دموکراسی ای در کار نخواهد بود. سازمان یابی علائق، منافع، ترجیحات و هویات؛ ضروری تر از هر چیز دیگر است. جنبش رفته رفته به رهبری تثبیت شده خواهد رسید. استفاده ی از یک تاکتیک خاص و تأکید بر آن، نادرست و ناکارآمد است. رهبران جنبش سبز(موسوی و کروبی و... ) باید مجموعه ای از تاکتیک ها را در مقابل عاملان و حاملان آن قرار دهند. یک چیز را نباید فراموش کرد، در هر صورت رهبری جنبش در داخل کشور قرار دارد و رهبری از خارج، به طنز و شوخی بیشتر شباهت دارد تا واقعیت. هر کس بخواهد در خارج از کشور به گونه ای خود را نماینده ی جنبش یا رهبر آن قلمداد کند، به سرعت تمام بی آبرو و غیر قابل اعتماد خواهد شد. فضای نسبتاً آزاد رسانه ای خارج کشور، به سرعت این نوع پدرخواندگی را بی اعتبار می سازد".

گنجی در مورد ارزیابی خود از وضعیت رژیم هم، می گوید: "شکاف در میان زمامداران جدی و آشکار است. امروز بسیاری از کسانی که طی سی سال گذشته از ارکان این رژیم بوده اند، یا در برابر رژیم قرار گرفته اند، یا با سکوت خود، عدم حمایت از آقای خامنه ای را نشان می دهند. اخیراً یکی از مهمترین ارکان این رژیم در طی سه دهه ی گذشته، به یکی از مدیران دوران خود گفته است: "دست زن و بچه ات را بگیر و از ایران برو، این سید تا سر همه ی ما را زیر خاک نکند، آرام نخواهد گرفت". آن مدیر هم از این دستورالعمل تبعیت کرده و به خارج از کشور آمده است. مصاحبه ی مرتضی نبوی وضعیت آقای خامنه ای را بخوبی برملا کرد. آقای خامنه ای بدنبال افرادی است که صددرصد مطیع او باشند. این نوع افراد، کسانی جز حسین شریعتمداری، ذوالنور، احمدی نژاد، روح الله حسینیان، فاطمه ی رجبی، الهام، حسین طائب، مصباح یزدی، شیخ محمد یزدی، احمد جنتی و غیره نخواهند بود. آقای خامنه ای که آیت الله منتظری را سالها در بیت خود زندانی کرد، اینک آیت الله صانعی را از مرجعیت خلع کرده است. گویی وی قادر است به کسی دانش و اعتبار ببخشد یا از او سلب کند. وضعیت ناطق نوری و افرادی چون او هم چندان تعریفی ندارد. اصول گرایان سنتی هم یا باید مطیع محض اوامر ملوکانه شوند، یا از ساختار سیاسی حذف خواهند شد. آقای خامنه ای بدنبال آن است که رژیم سلطانی کنونی را به رژیمی چون رژیم صدام حسین، حافظ اسد و سرهنگ قذافی تبدیل کند. یعنی به رژیمی که هیچ گونه ظرفیت داخلی برای تغییر آن موجود نباشد. اعدام جنایت کارانه ی پنج تن از شهروندان ایران زمین، بخشی از فرایند گذار به حکومتی از نوع صدام حسین است. آیت الله خامنه ای ابتدا این پنج تن را به "تروریست" تبدیل می کند، سپس جوانان برومندی را که "تروریست" قلمداد کرده اعدام می کند، و بدین ترتیب رهبران جنبش سبز را در موقعیتی دشوار قرار می دهد تا اگر از اعدام شدگان دفاع کنند، حامی تروریسم قلمداد شوند. محکومیت شجاعانه ی این جنایت از سوی میر حسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد نشان داد که دوران این نوع فریب کاری ها گذشته است. ایران هم عراق و لیبی و سوریه نیست و نخواهد شد که چنان روش هایی زنان و جوانان و روشنفکران و کارگران را بترساند و به کنج "تنهایی" بکشاند. آیت الله علی خامنه ای باید بداند که رژیمی که او در رأس آن قرار گرفته است، با بحران ناکارآمدی(ناتوانی از حل مشکلاتی چون رکود تورمی، بیکاری، فقر گسترده، و... )، بحران مشروعیت و بحران های بین المللی دست به گریبان است. رژیمی که فاقد مشروعیت زمینی(آفریده ی مردم و کسب رضایت آنان) است، مدعی است که دارای مشروعیت آسمانی(حکومت دینی) است. اما قرآن نه مدلی برای حکومت ارائه کرده است، نه زمامداری سیاسی را به ائمه ی شیعیان واگذار کرده است، نه مدعی وجود موجود مقدسی است که قرن هاست به حیات انسانی ادامه می دهد، نه دولت را به فقیهان سپرده است، نه به مدعیاتی از این نوع راه می دهد که جباری چون آیت الله خامنه ای نائب امام زمان است. به دلیل وجود انواع بحران ها، همیشه زمینه ی اعتراض موجود خواهد بود و جنبش دموکراسی خواهی محو نخواهد شد.

گفتنی است که مجله ی فارن پالیسی [سیاست خارجی] در تازه ترین شماره ی خود مشهورترین ناراضیان سیاسی جهان را معرفی کرده است که از ایران شیرین عبادی و اکبر گنجی انتخاب شده اند. فارن پالیسی در همین زمینه متن گفت و گوی اکبر گنجی با چارلز تیلور ، یکی از سرشناس ترین متفکران جهان معاصر، در خصوص سکولاریسم و دیگر آرای او را انتشار داده است.



به مجله سیاست خارجی و سایت قاعده ماندگار مراجعه شود.

No comments:

Post a Comment