Saturday, November 27, 2010

گام دیگری برای فروپاشی ایران

گام دیگری برای فروپاشی ایران


نامه سرگشاده گلپور

یک توطئه جدید امنیتی است







در چند روز گذشته، نامه سرگشاده یک چهره امنیتی وابسته به جناح راست جمهوری اسلامی بی وقفه برای دیگران ای میل می شود و برخی سایت ها و وبلاگ ها نیز با کم اطلاعی از آنچه پشت این باصطلاح نامه سرگشاده خوابیده، آن را پوشش خبری می دهند. تصور کرده اند این نامه نشانه شکاف در گروهبندی احمدی نژاد است!



ما تا امروز هیچ اشاره ای به این نامه نکرده بودیم و در انتظار واکنش ها در داخل کشور بودیم. نخستین واکنش از جانب آقای شهبازی نشان داده شد که خود نوشته است با عده ای از این افراد آشنائی قدیمی دارد.



وی در وبسایت خویش نوشت:



گلپور خواسته یا ناخواسته به پیاده‌نظام یک کانون همبسته شده است. این کانون همبسته و مقتدر سیاسی نه «احتمالاً» بلکه قطعاً وجود دارد و مهم‌ترین حوزه نفوذ آن نه تنها دستگاه‌های امنیتی بلکه نهادهای قضایی و سیاسی و نظامی نیز هست. آماج این کانون نه دولت احمدی‌نژاد بلکه نظام جمهوری اسلامی است با هدف فروپاشی جامعه و فراهم آوردن بسترهای داخلی برای تهاجم خارجی.



دست‌های پس‌پرده «پروژه گلپور- مشایی» گمنام نیستند؛ کاملاً شناخته شده‌اند و اتفاقاً این همان کانونی است که برخی از پروژه‌های خود را از طریق «رجانیوز» و مطبوعات و وبگاه‌های مشابه، به‌ویژه روزنامه «کیهان»، پیش برده است. از مدت‌ها قبل از شروع انتخابات دهم ریاست‌جمهوری تحرکات بی‌پروای این کانون به سادگی مشهود بود.



صبح سه‌شنبه 2 آذر، که نامه گلپور منتشر شد، سخنان ابراهیم رئیسی، معاون اوّل قوه قضائیه، [+] و محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور، [+] را می‌خواندم و به تلاش سنگین برای تحقق «پروژه مهدی هاشمی» می‌اندیشیدم؛ پروژه‌ای که اتفاقاً «رجانیوز»، به تأثیر مستقیم از همان کانون «امنیتی- سیاسی»، در ایجاد و تعمیق آن نقش جدی داشته است. حوالی ساعت دو بعد از ظهر، نامه گلپور را دیدم و مصداقی جدید برای تحلیل خود یافتم: تلاشی سازمان‌یافته و گسترده برای دستکاری در همه شکاف‌های ریز و درشت موجود و تبدیل آن‌ها به ستیزهای جدی و حتی خونین.



«پروژه مهدی هاشمی» بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سناریو است و هدف واقعی طراحان و مجریان آن ایجاد تعارض میان دو شخصیت اصلی جمهوری اسلامی، رهبری و هاشمی رفسنجانی است. بدینسان، گمان می‌رود در این «ستیز بزرگ» آخرین رمق‌های نظام جمهوری اسلامی مستحیل خواهد شد و بسترهای لازم برای فروپاشی تحقق خواهد یافت.



این فروپاشی به نظام جمهوری اسلامی ایران محدود نخواهد ماند و در فضای توطئه‌بار کنونی جهان و منطقه به فروپاشی جامعه ایرانی و حتی به از میان رفتن تمامیت ارضی ایران خواهد انجامید. این همان «ترسیم جغرافیای جدید خاورمیانه» است که درباره آن سخن گفته‎ام به‌ویژه در مقاله «ایران، اسرائیل و بمب: بازگشت جفری گلدبرگ». [+] تحولات روزهای اخیر در خاوردور و جنگ قریب‌الوقوع با کره شمالی فضای جهانی را برای تحرکات جنگ‌افروزانه در خاورمیانه مساعدتر خواهد کرد. این‌ها همه نمودهای تحقق یک پروژه عظیم بین‌المللی است که قطعاً باید در درون ایران از کارگزاران و نیروی اجرایی مقتدر و کارآمد برخوردار باشد.



پروژه‌های فتنه‌انگیز به «پروژه مهدی هاشمی» محدود نیست هر چند «پروژه مهدی هاشمی» قطعاً بزرگ‌ترین آن‌هاست. فهرستی ریز و درشت از اقدامات عجیب و غیرقابل توجیه از منظر مصالح و منافع نظام جمهوری اسلامی ایران در سال‌های اخیر، از مدت‌ها پیش از انتخابات دهم ریاست‌جمهوری، می‌توان برشمرد. حملات سازمان یافته به دراویش گنابادی را شاید بتوان سرآغاز این موج جدید دانست. [+] این موج سازمان یافته در ماه‌های اخیر به حوادث فراوان گره می‌خورد از جمله دستگیری برخی نزدیکان مولوی عبدالحمید، رهبر متنفذ اهل سنت در زاهدان. از تخلفات احتمالی نزدیکان و بستگان مولوی عبدالحمید مطلع نیستم ولی تصوّر می‌کنم ماجرای فوق نیز با «بصیرت» فاصله فراوان دارد. این نیز ماجرایی است که باید در چارچوب سناریوی تشدید تعارضات داخلی و ایجاد بسترهای فروپاشی ایران ارزیابی شود.



در ایران امروز، «آقایان» و «آقازاده‌های» متخلف کم نیستند. این پدیده سرطانی است مزمن که سال‌هاست سلامت جامعه ایرانی را به شدت مختل کرده است. «گر حکم شود که مست گیرند»، این‌گونه «مستان عربده کش» در «شهر» فراوان‌اند. مغفول گذاردن مقابله سازمان یافته با فساد نهادینه و مزمن و استفاده ابزاری از آن به عنوان اهرمی برای ایجاد یا تعمیق شکاف‌ها و تضادها و برانگیختن موج‌ها و بحران‌های بزرگ سیاسی، پدیده‌ای امنیتی است با هدف فروپاشیدن نهایی جامعه ایرانی که هیچ دخلی به مبارزه راستین با فساد ندارد. شناخت این‌گونه سناریوها به داده‌های اطلاعاتی خاص و عجیب و غریب نیازمند نیست؛ هر تحلیل‌گر سیاسی خبره و بی‌طرف و «دارای بصیرت» می‌تواند بر اساس داده‌هایی که در دسترس همگان است این سناریوها را شناسایی و رصد کند. افسوس که در زمانه ما «بصیرت» نیز مفهومی مغفول است.

No comments:

Post a Comment