گزارشی از وضع ایران در روزها و هفته های اخیر
وحشت از انفجار خشم مردم
درخیابان های تهران
من، شب گذشته (جمعه شب)، پس از چند ماه، از ایران بازگشته ام. بیشتر در تهران بودم، اما به چند شهر مرکزی و شمالی ایران هم سفر کردم. به اقتضای کاری که در ایران داشتم و البته به جائی هم نرسید. یعنی سنگ روی سنگ برای آنها که در ایران زندگی می کنند هم بند نیست، چه رسد به امثال من که بعد از سالها و سر پیری به ایران رفته بودم تا بلکه گواهی بیمه ها و بازنشستگی هائی که 25 سال پرداخت کرده بودم بگیرم و آنها را جمع کرده و برای گرفتن بازنشستگی به ادارات کشور محل مهاجرتم تحویل بدهم. هیچ اداره ای و سازمانی جوابگوی هیچ سئوالی نیست. این خلاصه ترین تعریفی است که می توانم از وضع ادارات برایتان بنویسم. حتی دیگر با پول و رشوه هم کاری پیش نمی رود. البته پول را می گیرند، اما طرف را به اداره و بخش دیگری پاس می دهند تا در آنجا هم اگر توانستند آدم را بدوشند!
اما، از اوضاع برایتان این چند قلم را می نویسم:
1- بنزین صد تومانی را دیگر به خواب هم نمی توان دید. شده 400 و 700 تومانی.
2- مردم طرح هدفمند کردن یارانه ها را گذاشته طرح فقیرتر کردن مردم. تصورش برایتان دشوار است اما باور کنید نان لواش، که یک پر کاغذ است از 300 تومان قبل از طرح هدفمند کردن، حالا رسیده به 700 تومان. وقتی دورش را که خمیراست بگیری، می ماند یک کف دست نانی که به نازکی کاغذ است. از همین یک قلم بگیرید و بروید به جلو تا برسید به قیمت گوشت و میوه و برنج و مرغ.
3- یارانه هائی را که قرار بود به حساب ها واریز کنند، با انواع بهانه ها واریز نمی کنند. از جمع فامیل 7 خانواری ما، فقط به حساب پسر دائی ام یارانه واریز شده بود. به یکی می گویند شناسنامه ات مسئله دارد؟، به دیگری می گویند عکس شناسنامه ات مسئله دارد؟، به یکی می گویند اسمت چرا اسلامی نیست؟ به دیگری می گویند آدرست شناسائی نشد، به دیگری می گویند چرا اسم کوچه را کامل ننوشتی؟ مثلا باید می نوشتی شهید عباسپور، نه عباسپور! و ....
4- شما امکان ندارد در تمام لباس فروشی ها و بزازی های تهران، یک متر پارچه بافت داخل کشور و یا تولید داخل کشور پیدا کنید. همه را از چین وارد کرده اند. از سینه بند زنانه، تا بیضه بند برای مردانی که باد فتق دارند. ببخشید که با این صراحت نوشتم.
5- همه مردم، بی استثنا، از بالا تا پائین حاکمیت را فحش می دهند. اصلا امکان ندارد مورد پیش بیاید و بخواهند نقل قول از یکی از مقامات بکنند و یک پیشوند و یا پسوند ناموسی همراهش نکنند. حتی برای نقل خبرها!
6- عکس های خمینی را از تهران جمع کرده اند. بسیار بندرت شما ممکن است در یکی از خیابان ها عکسی از خمینی هم ببینید. اگر هم باشد زرد و کهنه شده و مربوط به سالهای گذشته است. همه جا؛ فقط عکس خامنه ایست و نقل قول هائی که از سخنرانی های او در آورده و زیر آن نوشته اند. حتی عکس های دو نفر خامنه ای و خمینی را هم جمع کرده اند. فقط عکس خامنه ای همه جا هست. من از خیابان بهار تا شمیران که محل رفت و آمدم در این مدت بود شاهد این مسئله بودم. یک روز در تاکسی، از راننده پرسیدم که چرا در این خیابان ها عکس خمینی دیگر نیست؟ در خیابان های دیگر هم نیست؟ گفت: خداعمرت بدهد. وقتی با نوه زنده اش آن رفتار را سر خاک خمینی کردند، انتظار داری با خودش که زیر خاک خوابیده غیر از این کنند؟
7- وقتی حوادث تونس آغاز شد، فقط یک شب "جام جم" فیلمی کوتاه به همراه خبر تظاهرات مردم پخش کرد و از فردا شب، فقط گاهی در زیر نویس جام جم، یک خط نوشته می شد که در تونس مردم تظاهرات کردند و یا حاکم تونس از کشور خارج شد. همین. اما باور کنید خیلی از مردم اخبار تونس و مصر را با جزئیات میدانستند. مشتری تلویزیون های بی بی سی و امریکا دوباره بیشتر شد و فارسی 1 از صدر جدول به آخر جدول رفته است. مردم با اشتیاق اخبار تونس و مصر را برای یکدیگر تعریف می کنند. شما نمی دانید این وضع خبری صدا و سیما چه آبروریزی است! مثلا در باره مصر، یکبار گوینده ای به سبک تبلیغ فیلم های جنائی، باد در گلو انداخته و از قیام اسلامی در مصر علیه مبارک یک چیزهائی گفت و فیلمی را هم نشان داد که در آن یک شهید به سبک شهیدسازی در جمهوری اسلامی مونتاژ کاری شده بود، اما فتیله اخبار مصر را هم خیلی زود پائین کشیدند. اتفاقا آن شهید که یک دستمان خونی هم به سرش بسته بودند وسط فیلم نفس کشیده بود و از فردا مردم این خبر و فیلم را دست گرفته بودند و با خنده ماجرا را برای هم تعریف می کردند.
8- دو هفته پیش، بمدت سه شب، جام جم متن نوشته را بعنوان وصیت نامه امام شروع کرد به قرائت و گاهی هم یک خط کج و معوجی را بصورت فیلم نشان میداد. تمام آن علیه چپ ها و ضرورت سرکوب آنها بود. این ماجرا، با شروع حوادث تونس ادامه پیدا نکرد و به یکباره قطع شد.
9- مدتی در تهران شایع کرده بودند که سپاه تعداد زیادی تاکسی در شهر راه انداخته تا مخالفان را که در تاکسی حرف می زنند شناسائی کنند. چند روز این حقیقت داشتن و یا شایعه بودن این مسئله به بحث بین مردم تبدیل شده بود، اما این مسئله هم خیلی زود از سکه افتاد، چون اصلا کسی بدون فحش و ناسزا نسبت به گرانی و اوضاع کشور و مقامات حرف نمی زند. بنابراین، چه کسی را میخواهند شناسائی کنند. همه ملت ناراضی است و یک ملت شناسائی شده اند!
No comments:
Post a Comment