Thursday, January 23, 2014

سایه‌ی رهبر در داووس سوییس

سایه‌ی رهبر در داووس سوییس

آقای خامنه‌ای برای حفظ تعادل خود میان دو جناح تندرو و عمل‌گرا و بهره‌بری مقتضی از آن‌ها، در واقع هم جای حامی می‌نشیند و هم جای قاضی. روحانی اینک در داووس به حمایت خامنه‌ای تکیه داده است.
روحانی در اجلاس داووس یک سخن‌رانی حرفه‌ای با تکیه بر دیپلماسی اقتصادی ارایه داد. او گفت که درهای ایران باز است، و خواست که سیاست‌مداران و سرمایه‌گذاران به ایران سفر کنند. او هم‌چنین افزود که روابط ایران و اروپا پس از یک دهه تنش به حالت کاملا عادی برخواهد گشت، و مذاکره‌ با آمریکا برای نخستین بار پس از سه دهه برقرار شده‌است.  رییس‌جمهوری ایران پیش از سخن‌رانی خود ملاقات‌هایی با مدیران بازار انرژی داشته‌است.
اما تا چه حد روحانی در بازاریابی خود موفق خواهد بود؟ از چند روز پیش بخشی از تحریم‌ها در پی توافق ژنو معلق شدند. از جمله‌ی این تحریم‌ها، بیمه‌ی نفت‌ ایران روی آب بود، که الان امکان آن مجددا برقرار شده‌است. هم‌چنین برنامه‌ی کاهش بیست درصدی خرید نفت ایران در هر شش‌ماه، متوقف شده‌است. به این ترتیب، ایران می‌تواند نفت خود را در سطح یک میلیون بشکه در روز به‌راحتی بفروشد.
اما مهم‌ترین موفقیت توافق ژنو، توقف تحریم‌های بیشتر بر ایران بوده‌است. کافی‌ است نگاهی به لیست تحریم‌هایی که کنگره‌ی آمریکا در نظر داشت به تحریم‌های موجود بیافزاید، بیندازیم. در صورت اعمال تحریم‌های بیشتر، اقتصاد ایران می‌رفت تا به یک فاجعه تبدیل شود، بازار مالی با نرخ ارز بسیار بالاتر روبرو شود، بازار کالا با تورمی شاید دوبرابر، و بازار کار با نرخ بیکاری ویران‌گر.
پس می‌شود انتظار داشت که توافق ژنو، اقتصاد ایران را از فاجعه نجات بدهد. ولی به نظر می‌آید چنین انتظاری، فاصله‌ی زیادی با ادعای آقای روحانی در عادی شدن روابط، و دعوت از سرمایه‌گذاران خارجی دارد.
چه ضمانت‌هایی این فاصله را کوتاه و مطمئن خواهد کرد؟ یک ضمانت به این ارزیابی حقوقی برمی‌گردد که تعلیق برخی تحریم‌ها، تا چه حد دست روحانی را باز گذاشت تا سخن‌رانی داووس خود را این‌قدر هیجان‌انگیز بنویسد. واضح است که روحانی در نطق خود محدودیت حقوقی تحریم‌های موجود را جدی نگرفت، و در رتوریک خود چندین قدم فراتر جاه‌طلبانه برداشت.
به نظرم این قدم‌های جاه‌طلبانه چندان بی‌راه نبود. از یک سو او می‌توانست بافت رژیم حقوقی تحریم‌ها را، مثال آن پشه‌بندی ببیند که سوراخ شده‌است و رفته رفته توسط واقعیت‌های بازار برچیده خواهد‌شد. به این ترتیب ایران عملا به بازار بین‌المللی برگشته‌است، و او می‌تواند از هم‌اکنون سرمایه‌گذاران تشنه‌ی خارجی را وسوسه کند.  
ضمانت دیگری که به روحانی اعتماد به نفس می‌دهد تا چنین دعوتی کند، و به سرمایه‌گذاران اطمینان می‌دهد تا دعوت وی را جدی بگیرند، به حمایت رهبر جمهوری اسلامی از وی بستگی دارد. حساسیت این موضوع بخصوص در روزهای اخیر، با وجود شایعاتی مبنی بر عدم رضایت رهبر از توافق ژنو، شدت گرفته‌است.
در گذشته نوشته‌ام که به باورم، میان آقایان خامنه‌ای، روحانی، و ظریف یک هم‌کاری گروهی شکل گرفته‌است. البته هرکدام از اعضای این تیم، نقش متفاوت خود را بازی می‌کنند. به ویژه، تفاوت نقش آقای خامنه‌ای از دو نفر دیگر کاملا قابل تشخیص است. اما این تفاوت به ملاحظات رهبری وی مربوط می‌شود، و الزاما نشان‌گر اختلاف میان آن‌ها نیست.
آقای خامنه‌ای در طول یک‌سال گذشته تلاش کرد تا چرخش بزرگ خود از «سیاست تهاجمی» به «دیپلماسی لبخند و نرمش قهرمانانه» را با کمترین هزینه‌ی ممکن هموار کند. اخیرا مطرح شد که وی ماه‌ها پیش از انتخابات ریاست‌ جمهوری، بدون دخالت دادن آقای احمدی‌نژاد، و به صورت پنهان از عموم، با آمریکا مشغول مذاکره‌ بوده‌است.
رهبر در مورد انتخابات موفق بود. او در این دوره به تیمی نیاز داشت که هم حاضر باشند بار چرخش سیاست خارجی‌ وی را به دوش بگیرند،‌ و هم ثبات سیاست داخلی را برهم‌ نزنند.  در این صورت، چه‌کسی بهتر از بالاترین مقام امنیتی برای شانزده‌ سال که لبخندهای دیپلماتیک دل‌نشینی هم دارد؟ بعلاوه‌ی این‌ها، سبد رای وی نیز از دیگر کاندیداهای دست‌چین‌شده سنگین‌تر است.
موفقیت رهبر در انتخابات چندان کم‌هزینه‌ هم نبود. برای اولین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی، مخالفان نظام را به رسمیت شناخت، و از آنان تقاضا کرد به پای صندوق بیایند.  البته که او می‌دانست مخالفان اگر رای بدهند، به همان کسی رای خواهند داد که به نظر او نیز مناسب می‌رسد. حق داشت این موفقیت خود را حماسه‌ی سیاسی بنامد، و تصریح کند که نتیجه‌ی انتخابات بسیاری را شگفت‌زده کرده است.
اما بخش اصلی هزینه‌‌ای که وی باید بپردازد، تازه در حال شکل‌گیری است. بی‌تردید نیروهای محافظه‌کاری که از نتایج انتخابات و چرخش رهبر شگفت‌زده شدند، به سرعت تلاش خواهند کرد تا قوای گذشته‌ی خود را بازیابند، و توازن قدرت سیاسی را به نفع خود تغییر دهند.
با چنین دورنمایی، یک راه برای کاهش هزینه‌ی چرخش در سیاست خارجی برای آقای خامنه‌ای فرار به جلو است. او در بازی کلاسیک خود تجربه‌ی زیادی اندوخته تا عقب بایستد، و فشار موجود را به قوه‌ی اجرایی منتقل کند.
بازی دوسویه‌ی آقای خامنه‌ای پیش از این، و در هنگام حضور آقای روحانی در نیویورک، آغاز شد.  او از یک سو گفت که باید از دیپلماسی دولت حمایت کرد، و از سوی دیگر اعلام کرد که به موفقیت آن و تعهدات غرب اعتماد ندارد.  
از دیگر بازی‌های کلاسیک آقای خامنه‌ای، استفاده‌ی وی از رتوریک تند سیاسی برای خوراک داخلی است. اسراییل را سگ نحس نجس نامید. اما همیشه در این نقش ظاهر نشد. در دیدار با فرماندهان سپاه که درست یک روز پس از دیدار آنان با رییس جمهور صورت گرفت، رهبر سخنان روحانی را تکرار کرد که سپاه نباید در جزییات سیاست دخالت کند.  به‌طور حتم سپاه هم کنار ننشسته تا فقط تماشاگر باشد.
آقای خامنه‌ای برای حفظ تعادل خود میان دو جناح تندرو و عمل‌گرا، و بهره‌بری مقتضی از آن‌ها، در واقع هم جای حامی می‌نشیند و هم جای قاضی. روحانی اینک در داووس به حمایت خامنه‌ای تکیه داده است.
رهبر حاضر است به دولت این امتیاز را بدهد تا نرمش قهرمانانه‌ی او را به نام خود ثبت کند. اما در ازای آن برای خود حاشیه‌ای می‌خرد تا در صورت لزوم کنار سپاه قرار بگیرد، و به دولت در مورد سستی و ضعف، عتاب کند. در جای قاضی نشستن، هم‌چنین ژست مناسبی را به آقای خامنه‌ای می‌بخشد تا غرب را نسبت به تجدید‌نظر وی در مورد نرمش قهرمانانه هم‌واره نگران نگه‌دارد

No comments:

Post a Comment